انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
ای کاش می شد من با شهدای کربلا محشور شم . ولی حیف که خیلی گناهکارم و فعلا چنین آرزویی برام غیر ممکنه مگر این که توبه کنم .
جانم حسین
عابس از طرف مسلم بن عقیل مامور شد تا نامه‌ای برای سیدالشهدا (س) ببرد مبنی بر اینکه کوفیان آماده پذیرش ولایتمداری شما هستند. وقتی به کاروان امام حسین (ع) رسید و ماموریتش را انجام داد، امام به او فرمود که به کوفه برگرد؛ اما عرض کرد: حالا که به شما رسیده ام نمی‌توانم از شما دست بردارم و تا پایان همراه شما خواهم بود.
به این ترتیب همراه کاروان امام عازم کربلا شد. در روز عاشورا این پیرمرد روشن ضمیر حماسه‌های ماندگار‌ی آفریده است. در ظهر عاشورا جنگ‌های تن به تن و جانانه‌ای را انجام داد تا اینکه عمر بن حجاج از فرماندهان لشکر عمرسعد لعنت الله علیه فریاد برآورد که اگر حریف او نمی‌شوید، سنگبارانش کنید.
عابس هم زره خود را از تن بیرون آورد تا مبادا اجر مجاهدتش در راه خدا کم شود. سلام خدا و فرشتگان الهی بر عابس بن ابی شبیب شاکری یار باوفای امام حسین علیه‌السلام.
انتهای پیام /