به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛دشمنی دولت آمریکا با جمهوری اسلامی قدمتی به طول عمر انقلاب اسلامی داشته که در هر زمان و شرایط مختلف تغییرات و فراز و فرود هایی را به خود دیده است. از تعارض نظامی به جهت حمله به پایتخت تا نشستن پای میز مذاکره با تهران و در آمدن از در دیپلماسی و لبخند. اما آنچه واضح و روشن است آن است که در همه این فراز و نشیبها، رویکردها و تاکتیکها دستخوش تغییر قرار گرفتهاند نه اهداف و راهبردها. به عبارتی هدف اصلی آمریکا در قبال ایران همواره بر مدار براندازی یا دستکم استحاله مبنایی و عقب نشاندن جمهوری اسلامی از آرمانها بوده که البته هردو به یک نتیجه ختم خواهد شد.
میتوان گفت که سیاست دولت ترامپ در قبال جمهوری اسلامی مبتنی بر اعمال فشار، و طرح مطالبات حداکثری است که جلوههای آن را میتوان در رفتارهایی از قبیل خروج آمریکا از برجام، اعمال مجدد تحریمهای یکسویه، ادعای آمادگی برای مذاکره مجدد و ایجاد کارویژه اقدام ایران در وزارت خارجه این کشور به خوبی مشاهده کرد.
بدون شک دولت آمریکا برای نیل به اهداف کوتاه و بلند مدت خود و همچنین طراحی صحنه برای ایجاد یک تقابل حساب شده با جمهوری اسلامی نیاز به پیگیری سناریوهای مختلفی دارد که توسط متفکران کاخ سفید و دولت این کشور طراحی شده است. در چنین شرایطی آنچه از اهمیت ویژهای برخوردار است کشف صحیح نقشهها و سناریوهای احتمالی آمریکا است که می تواند کمک شایانی باشد در برنامهریزی جهت اقدام متقابل و یا خنثیسازی بهموقع توسط جمهوری اسلامی.
اما این سناریوها چیست و چه جوانبی در بر دارند؟
سوال اساسی این است که دولت ترامپ در قبال ایران بیش از همه به دنبال چیست؟ آیا تغییر حکومت جمهوری اسلامی از اهداف این دولت به شمار می آید؟ پاسخ کاملا مثبت است. سیاست تغییر حکومت در ایران به صورت قطعی از دیرباز در دستور کار همه روئسای جمهور آمریکا و علیالخصوص متفکران حوزه امنیت این کشور بوده است و دولت فعلی آمریکا نیز، هم با توجه به شخصیت خود ترامپ و هم چیدمان تیم امنیتملی او این رویکرد را بیش از پیش دنبال میکند. جان بولتون که اکنون مغز متفکر تیم امنیتی ترامپ است در تیرماه ۹۶ در جمع گروهک منافقین می گوید ما امروز رئیسجمهوری در آمریکا داریم که کاملا و تماما مخالف حکومت تهران است. وی در ادامه اضافه می کند حیاتی است که همزمان با نگاه به بازبینی سیاست در آمریکا درک کنیم نتیجه مورد نظر ما چیست؟ که بسیاری از ما در آمریکا در راستای آن کار کنیم. نتیجه بازبینی سیاست رئیس جمهور آمریکا باید این باشد که مشخص کند حکومت (امام) خمینی که در سال ۱۹۷۹ به وجود آمد به ۴۰ سالگی خود نخواهد رسید.
در ادامه توضیح این رویکرد، لازم است اشارهای نیز به طرح هنسون داشت که اخیرا از طرف برخی رسانهها و اشخاص در داخل مورد توجه و واکاوی قرار گرفته بود. این طرح سه صفحه ای که دو روز پس از خروج آمریکا از برجام در قالب یک گزارش توسط رسانه واشنگتن فری بیکن منتشر شد توسط اندیشکده مطالعات امنیت ملی تولید شده که یک اتاق فکر نزدیک به مقامات امنیتی کاخ سفید از جمله جان بولتون محسوب می شود. این طرح که به گفته رسانه واشنگتن فری بیکن این روز ها در میان مقامات شورای امنیت ملی آمریکا دست به دست می چرخد استراتژی را نشان میدهد که از طریق آن دولت ترامپ میخواهد بطور فعال کمک نماید تا نظام حاکم در ایران را از طریق یک استراتژی دموکراتیک که بر تحریک شکاف میان مردم ایران و نظام حاکم تمرکز دارد، مورد هدف قرار دهد. فری بیکن در ادامه اضافه می کند. طرح تغییر حکومت، به دنبال تغییر اساسی سیاست آمریکا نسبت به ایران مخاطبان پذیرا و شنوایی در دولت ترامپ پیدا کرده است .
البته در این گزارش آمده است این طرح تاکید کمتری بر مداخله نظامی آمریکا دارد و به جای آن بر مجموعهای از حرکات برای تشجیع جمعیت ایرانی بر علیه جمهوری اسلامی تمرکز دارد.
در این طرح همچنین آمده است بدون تغییر رژیم، آمریکا از سوی نیروهای ایرانی که در سراسر منطقه، از جمله در عراق، یمن، سوریه و لبنان مستقر هستند، همچنان تهدید خواهد شد.
فری بیکن در پایان این گزارش به نقل ازاین طرح با اشاره به اینکه مقامات آمریکا باید تلاش کنند تا میان حکومت ایران و عموم مردم تفاوت قائل شوند با تاکید بر رویکرد ایجاد تفرقه بین مردم و حاکمیت اضافه می کند هرگونه بحث عمومی در مورد این گزینهها و هرگونه پیامی درباره حکومت ایران بطور کلی باید یک تمایز روشن بین حکومت ایران و همچنین نهادهای آن، با عموم مردم ایجاد کند.
توافقی فراتر از برجام
مسئله دیگری که شاید بتوان گفت به اندازه کافی به آن پرداخته نشد و مورد تحلیل قرار نگرفت این است که اساسا آمریکا به چه علت از برجام خارج شد و احیانا چه اهدافی را در این خصوص دنبال می کند که برجام آن را محقق نمی ساخت؟ در همین راستا وزیر امور خارجه آمریکا در مصاحبه با صدای آمریکا در پاسخ به این سوال که آنچه از ایران میخواهید چه تفاوتی با برجام دارد؟ می گوید خیلی متفاوت است توافق برجام گستره بسیار اندکی داشت در حالی که تهدید ایران بسیار بیشتر از این حرف هاست.
ترامپ نیز در سخنرانی خروج از برجام علاوه بر اشارهای کوتاه به مسئله هستهای با طرح بحث از حضور ایران در منطقه و قدرت موشکی، ایران را متهم به انواع (به زعم خود) جنایتها از جمله ایجاد نا آرامی در منطقه، حمایت از تروریست و حمله به سفارتها و پایگاههای نظامی آمریکا کرده و مدعی میشود که ایران سربازان آمریکایی را کشته یا اسیر می کند. او همچنین در ادامه میگوید دولت قبل آمریکا تحریمهای فلج کننده را در برابر برخی محدودیتهای اندک در برنامه هستهای لغو کرده است و کمی بعد تر انتقاد می کند که در برجام هیچ محدودیتی بر حضور ایران در منطقه و قدرت موشکی اش اعمال نشده است.
این سخنان را وقتی در کنار ۱۲ شرط معروف پمپئو که میتوان آن را در سه گزاره تعطیلی هستهای، تعطیلی موشکی و عدم کوچکترن فعالیت در منطقه خلاصه کرد قرار دهیم، سطح توقعات آمریکا از ایران را درخواهیم یافت که تا چه حد فراتر از برجام است.
دیپلماسی عمومی
طبق طرح هنسون یکی از سناریوهایی که پیشنهاد شده است دولت آمریکا در قبال ایران دنبال کند ایجاد جدایی و حتی دشمنی مابین مردم و نظام جمهوری اسلامی است. و این رویکرد باید درهر پیام عمومی در مورد ایران رعایت شود درهمین خصوص علاوه بر فعالیت های رسانه ای آمریکا در قبال ایران، در همه سخنرانیهایی که از ترامپ و وزیر خارجهاش در خصوص ایران وجود دارد بدون استثنا به این سناریو پرداخته شده است و هر دو آنان کوشیده اند حتی با نخنما ترین ادعاها به این هدف دست یابند. اوج این کوشش را میتوان در سخنرانی پمپئو در کتابخانه ریگان دید که با پرداختن به شایعات بی اساسی که امروز دیگر حتی در کوچه و بازارهای ایران هم خریدار ندارد تلاش می کند تا با وارد کردن انواع اتهامات به سران سیاسی، نظامی و حتی مذهبی کشور، مردم ایران را در مقابل حکومت خود قرار دهد. در عین حال هم او و هم ترامپ همواره خود را حامی و خیر خواه مردم ایران معرفی کرده اند.
ایجاد اجماع جهانی علیه ایران
دولت آمریکا معتقد است برجام، اجماع جهانی خوبی که در برابر ایران شکل گرفته بود و جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار می داد شکسته است. بنابرین بدیهی است که این دولت در تلاش است که این اجماع را بازگرداند. در همین راستا می توان به مقاله بولتون در خصوص لغو برجام که در اوت ۲۰۱۷ در نشریه نشنالریویو منتشر شد اشاره کرد. وی در این مقاله با تصریح اینکه ما باید تهدید جدیای که این توافق برای آمریکا و متحدان ما، به ویژه اسرائیل دارد را توضیح دهیم، می افزاید ما باید به جامعه بینالمللی اطمینان دهیم که بر خلاف اهداف برجام، تصمیم آمریکا به راستی باعث تقویت صلح و امنیت بین المللی خواهد شد. دولت ترامپ باید اعلام کند که به دلیل نقض قابل توجه ایران، رفتار بین المللی غیر قابل قبول این کشور و تهدید برجام برای منافع ملی آمریکا، آن را لغو می کند. او همچنین در ادامه با اشاره به نیاز آمریکا به ایجاد یک کمپین جهانی بر علیه ایران می نویسد، دولت از طریق فرایند شورای امنیت ملی، باید یک طرح تاکتیکی ایجاد کند که از تمام ابزارهای دیپلماتیک موجود برای حمایت از تصمیم ما استفاده کند؛ از جمله اقداماتی که ما به دیگر کشورها توصیه می کنیم. اما آمریکا باید این فرآیند را رهبری کند. این کار به زمان و تلاش قابل توجهی نیاز دارد و به همکاری تمامی سفارتخانه های آمریکا در سراسر جهان و مقامات در واشنگتن نیاز خواهد داشت.
طرح مذاکره مجدد
مسئله مذاکره مجدد با آمریکا و سایر مسائل حاشیهای آن از زمان روی کار آمدن دولت ترامپ و خصوصا پس از خروج این کشور از برجام همواره مورد توجه محافل و رسانهها هم در ایران و هم در آمریکا و سایر کشورها بوده است اما نکته قابل توجهای که در مورد مذاکره وجود دارد و نباید از آن غفلت کرد تمایل زیاد آمریکا و دولتمردان این کشور به مذاکره و همچنین نیاز این کشور به آن است.
در این خصوص میتوان به سخنان ترامپ در مورد حاضر بودنش برای شروع هر گونه مذاکره در نشست خبری با نخست وزیر ایتالیا و همچنین ابراز امیدواری او برای پیشرفت این مسئله در کمپین انتخاباتی فلورید اشاره کرد و همچنین میتوان سخنرانی او در زمان لغو برجام، که حتی آن زمان نیز تمایل خود و دولتش برای از سر گیری مذاکره ابراز میکند را نیز نمونه دیگری برای نشان دادن این تمایل دانست.
توصیه بولتون در نشریه نشنالریویو به ترامپ مبنی بر باز نگه داشتن همیشگی باب مذاکره با ایران و همچنین پس گرفتن تلویحی ادعایش مبنی بر لزوم براندازی در ایران به جهت اینکه مانعی بر شروع مذاکرات احتمالی نباشد را نیز میتوان نمونههای دیگری از تمایل آمریکا به مذاکره دانست.
اما سوال مهمی که در این خصوص مطرح است این است که نیاز آمریکا به مذاکره چیست و چرا به آن تمایل دارد؟
به دنبال خروج آمریکا از برجام و همچنین سایر اعمال بین المللی ترامپ، دولت فعلی آمریکا از سوی داخل و خارج تحت فشار قرار گرفته است تا آنجا که از نظر برخی در داخل این کشور سیاست های ترامپ متوهمانه و غیرعقلانی توصیف میشود. بر همین اساس آمریکا به دنبال دفاع از مدل رفتاری خود است و کشاندن مجدد ایران پای میز مذاکره، آن هم با همان دولتی که سیاست های اعمال فشار و مطالبات حداکثری را اعمال کرده است، میتواند امتیاز بزرگی برای ترامپ و دولتش باشد و از فشارهای موجود بر او بکاهد. در صورت اجرایی شدن مذاکرات مد نظر آمریکا ترامپ خواهد توانست ادعای مهار ایران به روش خودش را مطرح کند و احیانا علاوه بر کاستن فشار ها مقبولیت نیز برای خود دست و پا کند.
نتیجه مذاکره چه خواهد بود؟
هرچند باب مذاکره از سوی جمهوری اسلامی و در راس آن رهبر معظم انقلاب به روی آمریکا و خصوصا دولت کنونی آن بسته شد اما لازم است در مقام تحلیل و نظر با توجه به آنچه رخ داده و یا در حال رخ دادن است نکاتی در این خصوص ارائه شود.
روشن است که هدف غایی دولت آمریکا در مقابل ایران چیزی جز براندازی نظام جمهوری اسلامی نیست و نخواهد بود که در ابتدای این یادداشت نیز به آن پرداخته شد. از طرفی با بررسی نوع نگاه دولتمردان سیاسی و امنیتی آمریکا به مقوله مذاکره میتوان فهمید که توقعات مشخص آنان از جمهوری اسلامی که در مورد آن بارها به روشنی صحبت کردهاند اگر نگوییم همان براندازی است، بدون شک مقدمات آن را کاملا فراهم کرده و ایران را به لقمهای راحتالحلقوم برای آمریکا تبدیل خواهد کرد. البته دولت ترامپ به خوبی میداند که حتی در فرض محال مذاکره نیز جمهوری اسلامی توقعات اعلام شده توسط این دولت را عملی نخواهد کرد. لذا بدون شک مسئله مذاکره برای آمریکا، اهمیتی جز در حد رخ داد خود آن نخواهد داشت.
به گواهی تجربه تاریخی نیز، ایران در مذاکره با آمریکا در برهههای مختلف همواره از جهات گوناگون از جمله بدعهدی آمریکا متضرر بوده است و جمهوری اسلامی در این زمینه هیچگاه به منفعتی دست نیافته است. با چنین شرایطی باید گفت انجام مذاکره مجدد چیزی نخواهد بود جز منفعت تبلیغاتی برای آمریکا و ضرر زیر پا گذاشته شدن ارزشها برای جمهوری اسلامی ایران.
جمعبندی و نتیجه
هیچگاه دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی منحصر به یک دولت یا طیف خاصی از سیاستمدارن این کشور نبوده است و هرکدام به هراندازه که توانسته یا خیال کردهاند که میتوانند، با انقلاب و جمهوری اسلامی به تقابل و دشمنی برخواستهاند اما آنچه مهم است هوشیاری و آمادگی جمهوری اسلامی جهت تقابل با هرگونه تهدید از سوی آمریکا است. لذا این سطح از تقابل و دشمنی، لزوم آگاهی و بصیرت تصمیمگیران و تصمیمسازان جمهوری اسلامی _خصوصا در شرایط فعلی_ را دوچندان خواهد کرد.
آنچه مسلم است این است که اگرچه دولت آمریکا همه توان و تلاش خود را هم در عرصه فکر و هم در عرصه عمل برای ایجاد تقابل با ایران به میدان آورده است و در تلاش است با پیگیری سناریو ها و نقشه های مختلف _از جمله آنچه در اینجا بدان پرداخته شد_ جمهوری اسلامی و مردم انقلابی آن را به زانو در بیاورد اما بدون شک و به یاری خداوند هیچ یک از برنامه ها و اهداف شوم آمریکا در مورد ایران اسلامی عملی نخواهد شد.
با این وجود مسلما لازم است در قبال دشمن، آن هم دشمن عنودی مانند دولت آمریکا، جمهوری اسلامی همواره آمادگی اتاق های فکر و هیئت های اندیشه ورز سیاسی خود جهت اقدام موثر و مقابله صحیح و به موقع را حفظ کرده و این نهادها و همچنین سایر نهادهای موثر در این زمینه با هوشیاری هرچه بیشتر بر این مسئله تمرکز کنند. بدیهی است در شرایط حساس کنونی هرگونه تسامح و تساهل در این زمینه از سوی هر یک از دستگاه های مسئول می تواند خسارات جبران ناپذیری را برای جمهوری اسلامی و مردم ایران به بار آورد.
منبع:پایگاه بصیرت
انتهای پیام/