به گزارش خبرنگار احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران، ماجرای 17 شهریورماه سال 57 را شاید بتوان یکی از نقاط عطف انقلاب اسلامی نامید. روزی که در آن خون مردم مسلمان تهران به روی سنگفرشهای میدان ژاله جاری شد تا قطار پرتوان انقلاب اسلامی با قدرتی بیشتر به سمت پیروزی حرکت کند.
شاید در هر انقلاب دیگری چنین برخوردی سبب سکون و رکود در مسیر پیروزی میشد، اما حرکت جهادگونه مردم ایران به تبعیت از قیام حضرت سید الشهدا (ع) با هر سرکوبی جانی دوباره میگرفت تا این که در 22 بهمن سال 57 به نقطه پیروزی رسید. امروز نزدیک به 40 سال از آن حرکت پرشور و روز خونین میگذرد.
سخنان فراوانی درباره قیام مردم در آن روز گفته شده و خاطرات فراوانی در کتابها به نگارش درآمده است، اما شاید نسل جوان ما به دلیل فاصله چند ده ساله از آن قیام بزرگ تصور روشنی درباره زمینههای این حرکت بزرگ ندارد و همه چیز تنها به مطالب جسته و گریختهای که در رسانهها آمده محدود شده است. با این حال آنچه که از آن دوران به یادگار مانده به خوبی نشان میدهد که تابستان سال 57 نقطه جهشی برای یک پیروزی بزرگ بود.
اتفاقاتی که در شهریورماه سال 57 رخ داد را میتوان دنباله رویدادهای زمستان 56 دانست. زمانی که روزنامه اطلاعات با چاپ مقالهای سرتاسر توهین به نام احمد رشیدی مطلق خشم مردم را بر میانگیزد.
داریوش همایون از مهرههای رژیم سابق در گفتوگوی خود با حسین دهباشی این مقاله را به شخصی با نام شعبانی رییس وقت انجمن مرغداران از مطبوعاتیهای بازنشسته منسوب میکند. این مقاله به درخواست شخص شاه از امیر عباس هویدا نگاشته و با وجود مخالفت مسئولین وقت روزنامه اطلاعات در شماره روز 17 دی ماه آن چاپ شد. با انتشار این مقاله طلاب مدرسه فیضیه کلاسهای درس خود را تعطیل کرده و به خیابانها ریختند. با وجود تلاش رژیم برای سرکوب طلاب در روز 19 دی ماه دامنه قیام مردم گسترش یافت و دفاتر حزب رستاخیز و روزنامه اطلاعات به آتش کشیده شد.
با وجود تلاش رژیم شاه برای تبعید برخی از طلاب در روز 29 بهمن ماه سال 56 و مراسم چهلم شهدای قم در شهر تبریز ناگهان کنترل این شهر از دست رژیم خارج و چندین سینما و همچنین مراکز فساد به آتش کشیده شد. تنها پس از وارد شدن نیروهای ارتش بود که کنترل شهر بار دیگر به دستان رژیم پهلوی با شهادت دهها نفر از مردم بازگشت.
در طول بهار سال 57 علی رغم آرامش ظاهری در کشور نارضایتی در داخل جامعه مشهود و آشکار بود. انتظار در خصوص سرنگونی شاه به گونهای بود که حتی سفیر وقت آمریکا در ایران طی پیامی به واشنگتن به شایعات فراوان در خصوص سوء قصد احتمالی به جان شاه در سطح جامعه اشاره میکند.
اما اتفاقی که بار دیگر به انقلاب تکان دیگری داد، شهادت صدها نفر از مردم مظلوم آبادان در واقعه سینما رکس بود. رژیم پهلوی در روز 28 مرداد، برای مخدوش کردن چهره انقلابیان، طرح آتش زدن سینما رکس آبادان را اجرا کرد و حدود 700 نفر را در آتش سوزاند و با تبلیغات گسترده کوشید تا مردم انقلابی را مسئول این فاجعه معرفی کند. این تدبیر نتیجهای پیش بینی نشده داشت و سبب ورود بیش از پیش مردم، به ویژه خوزستانیها به میدان مبارزه شد. قفل بودن درهای خروجی سینما هنگام وقوع فاجعه، تأخیر در خبر دادن به آتش نشانی، نبودن آب در شیرهای آتش نشانی و توضیحات کارشناسان در مورد کیفیت مواد آتشزا، سبب شد تا مردم درباره دستگیری گروهی از خرابکاران، ساواک را طراح و مجری فاجعه بشناسند.
نکته جالب ماجرا اینجا بود که شخص شاه طی یک سخنرانی تلویزیونی از هدایت ایران به سمت دروازههای تمدن بزرگ و همراهی مردم با آن سخن گفته بود. این فاجعه سبب شد تا موج تظاهرات مردمی در شهرهای مختلف به راه بیفتد. در روز دوم شهریور ماه و همزمان با 21 ماه مبارک رمضان تظاهرات بزرگی در تهران به راه افتاد و در روز عید سعید فطر نیز مردم با راهپیمایی بزرگی خواهان سرنگونی رژیم شاهنشاهی شدند.
خبرگزاری فرانسه در گزارشی در خصوص این رویداد نوشت: «ایران وارد تحول برگشت نا پذیری شده است...اسلام قدرت خود را در شهرها، از جمله تهران، نشان داده است.»
نگاهی به رویدادهای پس از این تظاهرات گسترده مردم در روز عید سعید فطر به خوبی نشان میدهد که نظام پهلوی از این خیزش گیج شده و با وجود اعلام شعار آشتی ملی از سوی شریف امامی به دنبال برخورد با مشت آهنین با مردم است.
نوارهای منتشر شده از شورای امنیت ملی آن زمان به خوبی نشان میدهد که سران دستگاههای امنیتی آن زمان از جمله تیم اویسی در ارتش و پرویز ثابتی در اداره سوم ساواک به دنبال تحمیل مشت آهنین در مقابل تظاهرات کنندگان بودند. هنوز روشن نیست که نقشه کشتار مردم در روز 17 شهریورماه چگونه طرح ریزی شده، اما برخی از اسناد نشان میدهد که این جنایت از طرحی موسوم"جوش" یا جست و جو و شکار در اداره دوم ستاد ارتشتاران بزرگ طرح ریزی شده است.
بر اساس سخنان تیمسار قره باغی، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران وقت در آن زمان بسیاری از مقامات رژیم پهلوی بر این اعتقاد بودند که در پشت پرده اتفاقات کشور مارکسیستها و کمونیستهای اسلامی قرار دارند. از این رو با به دلیل وجود قراردادهای مشترک همکاری دفاعی و امنیتی با آمریکا طرحهای مشترکی برای مقابله با تحرکات ریخته شد.
یکی از این طرحها "جوش" نام داشت که با همکاری مستقیم ژنرال گس رییس هیات مستشاری نظامی آمریکا مستقر در ستاد بزرگ ارتشتاران تهیه و تنظیم شده بود. این طرح شامل دو بخش بوده است، نخست خبررسانی و دوم عملیات. اما به صورت مختصر میتوان گفت که کشتار 17 شهریور توسط بخش عملیات این طرح به اجرا در آمده است. این طرح با شرکت افراد تیم تعقیب و مراقبت اداره دوم ارتش و افراد ضد اطلاعات نیروی هوایی انجام و عمل شده است که تحت مدیریت مستقیم عوامل آمریکا مشغول بودهاند.جالب اینجاست که پس از گذشت سالها از این ماجرا هنوز ابعاد این طرح روشن نشده است.
*غربیها هم عمق فاجعه درک کردند
تظاهرات روز جمعه 17 شهریور ماه را میتوان ادامه تحرکات مردمی در روز 16 شهریور ماه دانست. با وجود اعلام حکومت نظامی مردم از صبح زود در میدان ژاله تهران گرد هم آمده بودند و در در کمتر از دو ساعت، میدان و خیابانهای اطراف لبریز از جمعیت شد.
با وجود اخطارهای فراوان مردم برای پراکنده شدن مردم هیچ کس به این اخطارها گوش نداد و در نهایت فرمان آتش صادر شد. یکی از نویسندگان غربی درباره این روز مینویسد: «گزارشهای فاجعه با هم فرق دارند. لیکن مسلماً کشمکش و هنگامه بین انبوه مردم و نیروهای انتظامی روی داد و تظاهرکنندگان از پراکنده شدن امتناع کردند. سپس به دسته نظامی فرمان آتش داده شد. بیش از صد کشته و صدها زخمی شمرده شد.»
اسد الله بادامچیان از شاهدان عینی آن روز با تاکید بر اینکه دولت شاهنشاهی برای کشتار مردم از نیروهای آمریکایی و رژیم صهیونیستی کمک گرفته بود، به خبرنگار باشگاه خبرنگاران میگوید: از صبح همان روز تیراندازی را شروع کردند که کشتار سنگینی انجام شد که ما به جوانان تشکیلاتی دستور دادیم که در خیابانهای تهران تظاهرات و درگیری ایجاد کنند تا رژیم نتواند بر این منطقه متمرکز شود و در نهایت با اقداماتی که صورت گرفت کشتار سنگینی که انتظار میرفت انجام نشد اما با این وجودکشتار مردم بسیار سهمگین بود.
آمار دقیقی از کشتههای آن روز در اختیار نیست و ممکن است بسیاری از اسناد نیز معدوم شده باشد، حتی خبرنگاران رسانههای غربی نیز به این نکته اشاره میکنند که تعداد تلفات بالغ بر صدها نفر بوده است. بادامچیان در همین باره از حضور در بهشت زهرای تهران و مشاهده پیکر نزدیک به 200 کودک و نوجوان میگوید.
*اعتصابات اوج میگیرد
پس از فاجعه 17 شهریور ماه حضرت امام خمینی (ره) هوشمندانه به جای تاکید بر تقابل نظامی بر مبارزه نرم تاکید میکنند و مردم را به اعتصابات سراسری فرا میخوانند. اولین موجب اعتصاب دو روز پس از جمعه سیاه، در پالایشگاه تهران آغاز شد و در کمتر از دو هفته به پالایشگاه عظیم آبادان رسید. موج دوم اعتصاب 28 شهریور تا 9 مهر، راه آهن، شبکههای آب و برق و بانک ملی را فرا گرفت. موج سوم در روز 15 مهر با اعتصاب سراسری دانشگاهیان و فرهنگیان به اوج خود رسید. از آن پس، سایر دستگاهها و تاسیسات دولتی، یکی پس از دیگری به اعتصاب پیوستند و دامنه اعتصاب حتی به ارتش نیز کشیده شد.
به این ترتیب پایههای رژیم پهلوی شروع به سست شدن میکند و دولت شریف امامی به ناچار سقوط میکند. شاید نشانه آشکار سقوط رژیم آن باشد که شاه در مصاحبه با نیوزویک یک هفته بعد از این تظاهرات به احتمال سقوط اشاره میکند.
در پایان شاید آنچه گفتنی است، مظلومیت شهدای 17 شهریور ماه است. طبیعی است که این مناسبت در میان افتخارات فراوان ملت ایران قرار گرفته باشد، اما به دلیل اهمیت آن در تاریخ انقلاب پرداختن به آن از واجبات است.در این میان نسل جوان باید مخاطب اصلی این حرکت باشد، چرا که رسانههای بیگانه تلاش دارند، با تطهیر رژیم پهلوی موجب بازسازی چهره رسانهای آنان در میان نسل جوان کشور فراهم کنند.
انتهای پیام/