آمریکا همواره نقشه های راهبردی بینالمللیاش را تغییر داده است. چین همواره عنصر ثابت این نقشه ها بوده است. دولت اوباما در تنظیم راهبرد نظامیاش ممانعت از افزایش قدرت دفاعی چین را در آبهای منطقهای، به عنوان یکی از محورها مد نظر قرار داده بود.
مسئله دریای جنوبی چین حضور نظامی آمریکا در منطقه جنوب شرقی آسیا را برجسته کرد. ژاپن متحد آمریکا و دیگر کشورهای واقع در دریای جنوبی چین شامل مالزی، سنگاپور، اندونزی، ویتنام، فیلیپین و تایوان در دایره درگیری آمریکا با چین قرار گرفتند. اکنون یک سوم از کشتیرانی جهان به ارزش هفت هزار میلیارد دلار که معادل 15 برابر کشتیرانی در کانال پاناما و سه برابر کانال سوئز است، در دریای جنوبی چین صورت می گیرد. ژاپن و چین بر سر جزایر واقع در دریای جنوبی چین اختلافات دیرینهای دارند. آمریکا بمبافکنهای دوربردی که قادر به حمل بمب هستهای هستند در استرالیا و جزایر گوام مستقر کرده است. از سوی دیگر چین نیز درحال احداث پایگاههای نظامی متعددی در جزایر واقع در دریای جنوبی چین است. چین معتقد است آمریکا می خواهد با متحدانش این کشور را محاصره کند. این راهبرد شبیه راهبرد واشنگتن علیه شوروی سابق است.
اگرچه چین صدای آرامی دارد و طبیعتاً محتاطانه رفتار می کند اما در رسانه ها فریادهای هشدار درخصوص احتمال وقوع جنگ میان چین و آمریکا بلند است. وزیر دفاع چین خواستار آمادگی برای جنگی دراز مدت در دریای جنوبی چین شده است. اکنون این پرسش مطرح است که میان جنگ تجاری گسترده فعلی که ترامپ علیه چین به راه انداخته است با راهبرد نظامی آمریکا در دریای جنوبی چین چه ارتباطی وجود دارد؟ برای پاسخ به این پرسش باید برنامه انتخاباتی ترامپ و جزئیات طرح های سیاسی و اقتصادی داخلی و بین المللی او را به خاطر بیاوریم. ترامپ چیزی را که در ذهنش باشد پنهان نمی سازد. او با ادبیات تعارف یا دیپلماتیک تعاملی ندارد. تنها دغدغه او پول و پول و پول است...آنچه برای او اهمیت دارد این است که آمریکا چقدر دریافت می کند و چقدر می پردازد...او چین را این گونه می بیند که با غرق کردن آمریکا در کالاهای چینی درحال تصرف پولهای آمریکاست...
اکنون چین رقیب اول اقتصادی آمریکاست و حتی درسال 2014 از آن پیشی گرفت. مدیریت جنگ تجاری که ترامپ علیه چین به راه انداخته بسیار پیچیده تر از اصطکاک یا راهبردهای دریای جنوبی چین است. روابط تجاری این دو کشور ابعاد متعددی دارد. چین شریک نخست تجاری قدرتمند آمریکاست. میزان واردات آمریکا از هر کشور دیگری بیشتر است و به 500 میلیارد دلار می رسد. این درحالیست که میزان صادرات آمریکا به چین 135 میلیارد دلار است. چین در واکنش به عوارض گمرکی که ترامپ برای واردات از این کشور وضع کرده مقابله به مثل کرده و این مسئله بر اوضاع شهروندان آمریکائی و خصوصاً کشاورزان تاثیر گذاشته است. به همین علت ترامپ ناچار شد 12 میلیارد دلار برای کمک به کشاورزان آمریکائی اختصاص دهد.
اما زخم عمیقی که آمریکا در حوزه اقتصادی از چین برداشته مربوط به اوراق بهادار است. چین 1250 میلیارد دلار اوراق بهادار چینی را خریداری کرده است و بزرگترین طلبکار آمریکا به شمار می رود. چین برای پائین نگه داشتن ارزش پول خود در برابر دلار به خرید اوراق بهادار آمریکا متوسل می شود. این مسئله عامل نگرانی ترامپ است. این اوراق بهادار شمشیری دولبه است. اگر چین اوراق بهادار آمریکا را بفروشد ارزش یوان افزایش می یابد و منجر به کاهش صادراتش می شود و در عین حال ضربه سختی به اقتصاد آمریکا و جهان وارد می سازد.
تقابل تجاری آمریکا و چین ساختار خاصی دارد و با تقابل آمریکا با کشورهای دیگر جهان متفاوت است. میزان مبادلات دو کشور و میزان اوراق بهاداری که چین خریداری کرده بی نظیر است. مشکل دریای جنوبی چین با ابعاد راهبردی پیچیده اش نیز بخشی از پرونده بحران در روابط این دو غول جهان است. اما جنگ این دو کشور همچنان با زبان اشاره است...
انتهای پیام/