افسر اسیر عراقی
نیروها یک افسر عراقی قوی هیکل را اسیر کرده بودند. همه او را دوره کرده بودند و از او میخواستند تا بلند بگوید: مرگ بر صدام. او هم این جمله را نمیگفت. به همین خاطر چند نفر او را کتک زدند.
در همین اثنا، سر و کله حاج احمد پیدا شد و با فریاد او همه ساکت شدند. پرسید «چی شده؟» یکی از بچهها جلو رفت و با عصبانیت گفت: میگیم به صدام فحش بده، نمی ده، منم زدم توی گوشش!.
هنوز حرفهای او تمام نشده بود که حاج احمد سیلی محکمی به او زد و گفت «شما بیخود کردین، در کجای اسلام داریم که باید اسیر رو بزنین؟» و بعد بلندتر به طوری که همه متوجه شدند، گفت: «یه اسیر وقتی به اسارت نیروهای اسلام در میاد، باید به عنوان یک برادر دینی با اون برخورد بشه و به هیچ عنوان نباید اذیت و آزاری در کار باشه» سپس به دو نفر از نیروها گفت «اونو بلند کنین و بفرستینش عقب».
بیشتر بخوانید: ناگفتههای جالب راوی دوران دفاع مقدس/ با نزدیک شدن به قله ظهور«حججیها» را بیهوا میبرند
منبع: میزان
انتهای پیام/