اگرچه همسرم سعی می کرد با من با مهربانی برخورد کند، اما من آن قدر غرق در شبکه های دوست یابی بودم که به نصیحت های او نیز توجهی نداشتم. در یکی از همین روزها و به طور اتفاقی پیامی را از پسرجوانی دریافت کردم آن روز به خاطر کنجکاوی و تفریح و سرگرمی پاسخ خنده داری برایش ارسال کردم این گونه بود که رابطه تلفنی من و فرامرز آغاز شد.
او ادعا می کرد صدای من خیلی شبیه خواهر مرحومش است و او را دچار آرامش روحی می کند چند روز بعد از من خواست تا یکی از عکس هایم را برایش ارسال کنم من هم بدون توجه به عاقبت این کار یکی از زیباترین عکس های عروسی ام را برایش فرستادم چرا که او می خواست ببیند آیا چهره من هم شبیه خواهرش است یا نه؟! اما چند ساعت بعد از ارسال عکس با من تماس گرفت و تهدید کرد اگر 3 میلیون تومان به حسابش واریز نکنم عکسم را نه تنها برای شوهرم ارسال می کند بلکه آن را در شبکه های اجتماعی قرار می دهد ترس تمام وجودم را فرا گرفت و با فروش پنهانی گردنبندم پول را به حسابش واریز کردم، اما او قانع نشد و دوباره پول بیشتری و حتی ارتباط شوم درخواست کرد وقتی با خودم خلوت کردم دیدم هیچ چیزی بهتر از صداقت و راستگویی نیست؛ بنابراین همه ماجرا را برای همسرم توضیح دادم و او با گذشت و مهربانی تنها این جمله را گفت کاش همان روز اول ماجرا را از من پنهان نمی کردی.
در تحقیقات فنی پلیسی فرد شیاد دستگیر و برای ارائه توضیحات به دادسرا منتقل شد.
انتهای پیام/
منبع: نوداد
من بودم بی برو برگشت مینداختمش بیرون
هرکاری اولش سخته بعدا اسون میشه
اون یه بار خیانت کرده بازم خیانت میکنه
این زن باید قدر شوهرش را بداند
همچین شوهرهای فهمیده ای کم پیدا میشن