محمدرضا پهلوی از هر نوع مخالفتی بیمناک بود. او در صورت بروز اعتراضات یا بالا گرفتن مخالفتها، به سرعت خود را میباخت و در پی سادهترین و سریعترین روش، برای برون رفت از بحران میگشت. مجموعه اقدامات و واکنشهای شاه در برابر اعتراضات، مخالفتها و حتی محدودیتهایی که طی دوران سلطنتش تجربه کرد، مؤید این دیدگاه است.
او در بیشتر مواقع، ترجیح میداد به جای آنکه صدای معترضان را بشنود، آن را خاموش کند. به دیگر سخن، پهلوی دوم، از حل کردن مسائل، عاجز و شاید بیمناک بود و پاک کردن صورت مسئله را، بهترین راه رفع مشکلات و اعتراضات تصور میکرد. با این حال، شاه در مواقع اضطراری، همیشه راهکار دومی را هم مد نظر داشت و آن گریختن از مهلکه بود.
به گواهی اطرافیانش، او در این مواقع، هیچگاه نقشه فرار را از ذهنش دور نمیکرد. نخستین دغدغه ذهنی شاه در مواجهه با اعتراضات مردمی یا روبهرو شدن با حریف سیاسی قدرتمند، آماده بودن هواپیمای شخصی و خلبان مخصوصش بود تا بتواند در صورت لزوم، از کشور فرار کند. نخستین باری که او نقشه دوم را انتخاب کرد، مردادماه سال 1332 بود.
تقابل با استعمار پیر
قیام 30 تیرماه سال 1331 و پیروزی مردم در به زیر کشیدن قوامالسلطنه از سریر قدرت، نشان داد که مردم در حمایت از دولتی که خود آن را برکشیده بودند، از هیچ اقدامی فروگذار نمیکنند. شاه که پس از استعفای ناگهانی مصدق، خود را در آستانه یک پیروزی بزرگ میدید و میخواست از قوامالسلطنه به مثابه پلی به سوی ایجاد رژیم سیاسی مد نظر خود استفاده کند، حالا چارهای جز تحمل دکتر مصدق، سیاستمدار کهنهکاری که از حمایت آیتا... کاشانی و قاطبه مردم ایران برخوردار بود، نداشت.
درست چند روز پس از قیام 30 تیر بود که دادگاه بینالمللی لاهه نیز، رأی خود را در دعوای نفتی ایران و انگلیس، به سود ایران صادر کرد و این اتفاق، شاه را در تنگنای شدیدتری قرار داد. با این حال، تنها شاه نبود که از تحولات سیاسی جدید ایران، متضرر میشد؛ در آن سوی مرزها، انگلیسیها از خشم، مانند مار به خودشان میپیچیدند! آن ها حاضر نبودند منافع چند صد میلیون پوندی سالانه خود را از صنعت نفت ایران، به سادگی واگذار کنند.
از طرفی، شرایط سیاسی و اقتصادی انگلیس، پس از جنگ جهانی دوم، به گونهای نبود که بتواند به تنهایی از عهده مقاومت مردم ایران برآید. به همین دلیل، انگلیسیها کوشیدند تا نظر موافق آمریکاییها را برای سرنگون کردن دولت دکتر مصدق جلب کنند. در همین زمینه، پروژه نشان دادن مصدق به عنوان چهرهای متمایل به کمونیسم و شوروی، کلید خورد؛ موضوعی که آمریکاییها به شدت به آن حساس بودند.
تلاش انگلیسیها، سرانجام جواب داد و آمریکاییها، پس از آنکه نتوانستند دکتر مصدق را برای پذیرش داوری یک طرفانه خود مجاب کنند، دست به کار سرنگون کردن وی شدند. در واقع، طرح کودتا علیه دولت دکتر مصدق، با عنوان «عملیات چکمه»، از مدتها قبل توسط سازمانهای امنیتی انگلیس طراحی شده بود و برای اجرا، تنها به همکاری آمریکاییها نیاز داشت.
تحولات ناخوشایند داخلی
در داخل ایران نیز، پس از قیام 30 تیر 1331، حوادث ناخوشایندی رقم خورد که مهم ترین آن ها، بروز اختلاف میان دو رهبر اصلی نهضت ملی، یعنی دکتر محمد مصدق و آیتا... سیدابوالقاسم کاشانی بود. برخی معتقدند که این اختلافات با هدایت عناصر نفوذی بیگانه، آغاز شد و به تدریج شدت گرفت. این ادعا، اگر چه میتواند تاحدی مقرون به صحت باشد، اما همه واقعیت را در بر نمیگیرد. واقعیت آن است که رویکرد دکتر مصدق در فاصله گرفتن از همسنگران پیشین، راه را برای نفوذ عناصر بیگانه هموار کرد. او بیش از حد به افرادی که روابط مشکوکی با سفارت انگلیس داشتند، اعتماد میکرد؛ فضلا... زاهدی، مجری کودتا، یکی از این افراد بود که در دولت مصدق، مدتی مسئولیت وزارت کشور را برعهده داشت و زمانی نیز، برای گریختن از تعقیب قانونی، در مجلس شورای ملی متحصن شده بود. از سوی دیگر، برخی از اطرافیان و نزدیکان دکتر مصدق، مانند دکتر عبدالحسین فاطمی هم، در بروز شکاف میان رهبران نهضت ملی نقش داشتند و آگاهانه یا ناآگاهانه در آتش اختلافات میدمیدند.
شخص دکتر مصدق نیز، در تحولات ناخوشایند داخلی، نقش داشت. او پیوسته از مجلس تقاضای اختیاراتی را میکرد که از آن بوی دیکتاتوری به مشام میرسید؛ رویکردی که به شدت دوستان قدیمی او را آزرده خاطر میکرد و در ردیف دشمنانش قرار میداد. با این حال، دکتر مصدق به هیچ کدام از نصایح خیرخواهانه اطرافیانش وقعی ننهاد.
برخی معتقدند که او در جریان قیام 30 تیر، دچار توهم حمایت مطلق مردم از خود شده بود و گمان میکرد، تنها محبوبیت او بوده که مردم را به میدان آورده است. این در حالی بود که طبق اسناد تازه انتشار یافته وزارت خارجه آمریکا، جاسوسان این کشور و نیز، وابستگان سفارت انگلیس، در میان اطرافیان دو طرف، حضور فعال داشتند و از دامن زدن به اختلافات، کوتاهی نمیکردند. با انحلال مجلس شورای ملی توسط دکتر مصدق، او مرتکب اشتباهی خطرناک شد. به این معنا که مهم ترین سد راه احتمالی را از مسیر اجرای کودتا برداشت.
در چنین شرایطی، زاهدی میتوانست به راحتی دولت را ساقط و به دلیل فقدان مجلس، دولت خود را تا تشکیل مجلس جدید، قانونی معرفی کند. در همین اوضاع و احوال بود که آمریکاییها، طرح «عملیات چکمه» را با عنوان «عملیات آژاکس» به اجرا درآوردند و «کرمیت روزولت»، مقام بلندپایه امنیتی آمریکا، برای نظارت بر اجرای کودتا، وارد تهران شد. در پی توافق قطعی انگلیس و آمریکا برای ساقط کردن دولت ملی در ایران، کانونهای اجرای کودتا در کشور فعال شدند و افرادی مانند «اشرف پهلوی»، مخفیانه به ایران بازگشتند و نقش مؤثری در اجرای نقشه برعهده گرفتند. نیمه شب 25 مردادماه سال 1332، نعمتا... نصیری، حکم عزل دکتر مصدق را به منزل وی بُرد و یگانهای نظامی که برای اجرای کودتا در نظر گرفته شده بودند، در سطح شهر تهران مستقر شدند؛ اما نخستوزیر که از طریق سازمان افسران حزب توده و با واسطه اعضای بلندپایه این حزب، در جریان وقوع کودتا قرار گرفته بود، دستور بازداشت افسران و عوامل شرکتکننده در کودتا را صادر کرد.
فرار به بغداد
شاه که از ابتدا، از این اقدام بیمناک بود، بدون کوچک ترین مقاومتی، به همراه همسرش، ثریا اسفندیاری و با استفاده از هواپیمای شخصی، تهران را به مقصد بغداد ترک کرد. «بری»، سفیر آمریکا در عراق که روز 26 مردادماه 1332 با شاه دیدار کرده است، در گزارش خود به وزارت خارجه آمریکا، به افسردگی و استیصال وی اشاره میکند. محمدرضا پهلوی، در نخستین تجربه فرارش، سر از ایتالیا درآورد و تا رسیدن خبر سقوط دولت مصدق، در رُم ماند.
پس از فرار شاه، اجتماعات و میتینگهای متعددی در دفاع از دولت برگزار شد که شرکتکنندگان برخی از آن ها، خواستار ساقط کردن رژیم شاهنشاهی بودند. یکی از تندترین اظهار نظرها در این باره، توسط دکتر سیدعبدالحسین فاطمی ابراز شد. او در روزنامه خود، «باختر امروز»، شاه و دربار را مورد حملات شدید قرار داد و در تیتری جنجالی، محمدرضا پهلوی را «خائنی که میخواست وطن را به خاک و خون بکشد» معرفی کرد. روزنامه دکتر فاطمی، در شماره روز 26 مرداد 1332، رضاخان را نیز از حملات خود بینصیب نگذاشت و با درج تصاویری از به زیر کشیدن مجسمه وی در تهران، از او با عنوان «قلدر میرپنج» نام برد.
شکست پس از پیروزی
به نظر میرسید که نقشه کودتا، با شکست روبه رو شده است. اما، رویکرد دکتر مصدق در اداره امور و بی توجهی او به هشدارهای آیتا... کاشانی، شرایط را برای تجدید کودتا فراهم کرد. به این ترتیب، روز 28 مردادماه سال 1332، دولت مصدق ساقط شد و فضلا... زاهدی، به عنوان نخستوزیر کودتا، قدرت را در دست گرفت. این اقدام در حالی انجام شد که دکتر مصدق، چند هفته قبل، مجلس هفدهم را منحل و عملاً راه را برای قانونی جلوه دادن اقدام شاه در عزل نخستوزیر هموار کرده بود. شاه چند روز بعد، با حمایت کامل آمریکا و انگلیس، به ایران بازگشت. به این ترتیب، ماجرای نخستین فرار محمدرضا پهلوی به پایان رسید و دوران دیکتاتوری او آغاز شد.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/