صف طولانی که برای دیدن این نمایش جلوی سالن تشکیل می شود، بیانگر دو احتمال است؛ مخاطبانی که برای دیدن چهره سالن را پر می کنند و یا مخاطبانی که برای دیدن یک اجرای خوب به سالن می آیند. به هر حال آهواره نمایشی است که استقبال خوب تماشاگران را به دنبال داشته و یک ساعت و ده دقیقه تماشاگرانش را روی صندلی می نشاند.
آهواره دارای متنی فارغ از زمان و مکان مشخص است که گریزی به تاریخ و درام در قالب زندگی چهار شخصیت جنگ زده دارد. نمایش کاملاً دیالوگ محور است و شاید با چند لحظه غفلت، خط داستان از دستتان در برود که این امر کار کارگردان را سخت میکند تا بتواند مخاطب را مجذوب نمایش خود نگاه دارد. خبری از دکور و صحنهای مجذوب کننده نیست؛ میزانسن معنای پر رنگی در نمایش ندارد و اگر نورپردازی و موسیقی نباشد، می توان آهواره را یک نمایشنامه خوانی دانست.
با این حال آهواره در تلاش گفتگو با مخاطب است و مشارکت تماشاگران را میطلبد، مشارکتی فارغ از گزینه انتخاب که با صدای احترام برومند سعی بر درگیرکردن مخاطب دارد.
احسان گودرزی در نمایش خود از دنیای مردگانی می گوید که به واسطه تئاتر در تلاش برای برقراری ارتباط با دنیای زندهها هستند و در این بین ما با شخصیتهایی روبرو می شویم که هر کدام به نحوی طعم تلخ جنگ و خشونت را چشیده اند. گودرزی این طعم تلخ را به نمایش گذاشته و از تاثیرات جنگ در زندگی انسانها می گوید.
قصه روایت شده از حسرت این مردهها برای لحظهای از نور زندگانی بودن می گوید و تئاتر را آئینی برای ارتباط مردهها (کاراکترهای نمایش) با زندههایی که آنها را تماشا می کنند، نشان می دهد. در آغاز با تماشاگران اتمام حجت می شود که برداشت شما از نمایش بستگی به تخیل شما دارد و این تماشاگر است که وظایف طراح صحنه، دکور و لباس را به دوش دارد تا با تجسم خود نمایش را کامل کند.
روش کارگردانی و فرم نمایش به بازیگران اجازه بازیهای چشمگیری نمی دهد؛ نمایش از متن خوبی برخوردار است، ولی از دید بصری می توان گفت اگر تماشاگران با چشمانی بسته و با دقت، فقط به دیالوگها گوش کنند، خط داستانی نمایش را متوجه میشوند. همچنین ایده زمان بندی دیالوگ ها، جذاب و برای مخاطب قابل فهم است. آهواره بیش از اینکه یک نمایش باشد، شبیه به نمایشنامه خوانی است و صحنه کم خرج آن با وجود شبهای پر تماشاگر سالن، احتمالا گیشه خوبی را برای این گروه خواهد داشت.
انتهای پیام/