از بچگی نابغه بودم
اینکه روی ورزشکاران مختلف و ستارههای رشتههای گوناگون لقب بگذاری بد نیست، اما مواظب باشید این القاب را به چه کسی نسبت میدهید. مبادا یک لقب دهانپرکن و بسیار خاص را در رابطه با فردی بیجنبه و متکبر به کار ببرید. کاری که قبلاً بارها اتفاق افتاده است. تصورش را بکنید برای مصاحبه با یک ورزشکار گمنام تماس میگیرید. زمانی که متوجه میشوید او در مدت زمان کوتاهی تا این اندازه موفقیت به دست آورده در تیتر این عبارت را به کار میبرید: «گفتوگو با "نابغه" ایرانی». لقب نابغه روی او میماند و از آن زمان است که بازار مصاحبههایش با مطبوعات رونق میگیرد. زمانی که دفعه بعد با او تماس میگیرید، با لحن بدی با شما صحبت میکند. زمانی که یادآوری میکنید این لقب را خودم روی تو گذاشتم، میگوید: «این لقب از کودکی روی من بوده است؟!!!». و بعد گوشی را قطع میکند!
فایل صوتی یادتان نرود
با آقای (...)، رئیس یکی از فدراسیونهای ورزشی مصاحبهای انجام میشود. در این مصاحبه با شور و حرارت از برنامهها و چشماندازهایش میگوید. مصاحبه چاپ میشود. همان روز رئیس محترم همان فدراسیون با دبیر همان بخش تماس میگیرد و مصاحبه را از بیخ و بن تکذیب میکند. فایل صوتی هم وجود ندارد و دستت به هیچ جا بند نیست. با آقای رئیس تماس میگیری. نهتنها مصاحبه را تکذیب میکند که میگوید برای نخستین بار است با شما صحبت میکند.
به خبرنگاران تحت هر شرایطی توصیه میشود صدای مصاحبه شونده خود را ضبط کنند. برای اینجور مواقع است... خواهشا ضبط کنید.
از خودتان حرف درنیاورید
بازهم داستان تکذیب مصاحبهای که فایل صوتیاش موجود نیست! ورزشکار عشق شهرت بنا به درخواست خودش به دفتر روزنامه ورزشی میرود و مصاحبه میکند. کلی عکس هم در اختیار خبرنگار میگذارد. او ورزشکار مطرحی نیست. هنوز هم نیست. پسازآن راه و رسم اینکه چطور با دفاتر روزنامهها برای مصاحبه تماس بگیرد را یاد میگیرد و حالا مصاحبه پشت مصاحبه. زمان میگذرد و گزارشی درباره رونق همان رشتهای که ورزشکار عشق مصاحبه در آن فعال است، نوشته میشود. خبرنگار با همان ورزشکار تماس میگیرد و مصاحبه میگیرد. چاپ شدن همانا، تکذیب شدن همانا. دلیل هم انتقاد او از رئیس فدراسیون بود. او بهطور کامل مصاحبه را تکذیب میکند. وقتی در تماس با او یادآوری میشود که خودش اینها را گفته، میگوید: «من اینا رو نگفتم، از خودتان حرف درنیارید، حرف دهان من نگذارید. از شما شکایت میکنم.»
غلط کردی خبرنگاری!
مصاحبه با یکی از بازیکنان سابق تیم ملی این بار دردسرساز شد. این ورزشکار که یکی از اعضای ثابت یکی از تیمهای ملی ایران بود، در مصاحبهاش از سرمربی تیم ملی انتقاد میکند و میگوید او چرا فقط باید روی چند بازیکن ثابت تکیه داشته باشد و بقیه بازیکنان جوان لیگ را نادیده بگیرد. سرمربی تیم ملی، روز چاپ شدن مصاحبه بهسرعت با دفتر روزنامه تماس میگیرد. تماس به خبرنگار وصل میشود. با دادوفریاد با خبرنگار صحبت میکند. میگوید دیگر نمیگذارم خبرنگاری کنی، اصلاً غلط کردی که خبرنگاری!
نمیگذاریم پاتو بذاری بیرون
بهسلامتی به سالن میرویم تا برای نخستین بار مسابقه لیگ برتر والیبال بانوان را بهطور زنده از رادیو گزارش کنیم. همان زمان فردی که در سالن مسابقه حضوری پررنگ دارد با خبرنگار روزنامهای بد صحبت کرده است. در هنگام گزارش زنده از رادیو رفتار نامناسب این فرد با خبرنگار را بهعنوان یکی از حاشیههای بد مسابقه به زبان میآوریم.
کمتر از سه دقیقه این اتفاق به گوش همان فرد میرسد. با دو فرد دیگر به جایگاه خبرنگاران میآید. این جملاتی است که از دهان یکی از این خانمها خارج میشود: «تا زمانی که نگویید چه کسی آن حرفها را در رادیو زده نمیگذاریم پاتو از سالن بیرون بذاری!»
خط و نشان کشیدن تا دقایقی دیگر ادامه پیدا میکند. حتی تهدید میکنند کارت خبرنگاریتان را بدهید پارهاش کنیم... جالب است بدانید اتفاقاتی ازایندست و مشابه در ماههای بعد در همان سالن تکرار شد.
اسطوره بدقول و بیاخلاق
برای مصاحبه با اسطوره فوتبال در یک هتل قرار گذاشته شد. نمیآید و پس از سه ساعت معطلی مصاحبه اتوماتیک منتفی میشود. قرار بعدی برای هفته آینده در فروشگاهش است. باز هم نمیآید و پس از دو ساعت معطلی یک بار دیگر همهچیز منتفی میشود. دفعه بعد در هتل المپیک. بدقولیها همچنان ادامه دارد. اما اتفاق دردناک نه این ساعتهای متوالی معطلی که رفتار زشت اسطوره است. با او تماس گرفته میشود. پشت تلفن میگوید: «مثل شما بیکار و علاف نیستم. برید جای دیگه درخواست پول کنید!»
ماجرای گزارش جنجالی و آن آقای تنومند
درباره اتفاقات، فسادها، حاشیهها و جنجالهای یکی از رشتههای ورزشی گزارشی مفصل نوشته میشود. گزارش روز بعد زیر چاپ میرود. روز بعد از آن هم فردی تنومند وارد دفتر روزنامه میشود. میخواهد همه را کتک بزند. از سردبیر و منشی گرفته تا همان خبرنگاری که آن گزارش را به رشته تحریر درآورده. مشخص میشود این آقای تنومند یکی از ورزشکاران همان رشته است و حسابی موارد حساس گزارش را به خودش گرفته. دادوبیداد راه میاندازد. کار به 110 میکشد و بالاخره آرام میشود و تهدید به شکایت هم میکند. او هرگز شکایتی نکرد (چون خوب میداند چقدر سند علیه او وجود دارد). ایشان هنوز هم باقدرت به کارش در ورزش ادامه میدهد.
دست شما درد نکنه حاج خانم!
هفت سال است برای فدراسیون (...) مطلب اختصاصی مینویسم، هفت سال که تمامی رقابتهای برگزار شده این فدراسیون را میروم و با شوق و علاقه کارم را انجام میدهم. بعد از هفت سال به جلسه رسانهای فدراسیون دعوت میشوم و میروم. من تنها خبرنگار خانم فعال برای آن فدراسیون هستم. اما دریغ از یک نگاه آقای رئیس. او خبرنگاران مرد را حسابی تحویل میگیرد، در هر موضوعی از آنها مشورت میگیرد اما وقتی به من میرسد در حضور بقیه خبرنگاران مرد با صدای بلند میخندد و میگوید: «خانم هم دلش میخواد فعال باشه، در هر حال دست شما درد نکنه حاج خانوم!» و این پایانی بود بر هفت سال تلاش من برای آن فدراسیون…
منبع:جام جم
انتهای پیام/