سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

تفسیر آیات ۱۵۵-۱۵۶ سوره اعراف

آیه و ترجمه قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید.

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی و فهم بهتر و بیشتر آیات قرآن کریم هر شب تفسیر آیاتی از این معجزه الهی را برای شما آماده می‌کنیم.
اعراف، نام دیگرش «المص» هفتمین سوره قرآن است که مکی و دارای ۲۰۶ آیه است. در فضیلت این سوره مبارکه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: هر کس سوره «اعراف» را قرائت کند خداوند بین او و ابلیس پرده‌ای بیفکند تا از شر ابلیس در امان بماند، او در زمره کسانی است که حضرت آدم علیه السلام در بهشت او را زیارت می‌کند و در بهشت به تعداد همه یهودیان و مسیحیان به او درجات داده خواهد شد.

امام صادق علیه السلام فرموده است: هر که این سوره را در هر ماه یک بار قرائت کند، در روز قیامت از جمله کسانی است که هیچ خوف و ترسی و هیچ حزن و اندوهی ندارد و هر کس در روز‌های جمعه این سوره را بخواند، در زمره کسانی است که خداوند از آن‌ها حسابرسی نمی‌کند، بدانید در آن آیات محکمی است؛ پس آن را فرو نگذارید، زیرا آن‌ها در روز قیامت به سود قاریان خود شهادت می‌دهند. در روایتی دیگر از ایشان رسیده است: «قرائت کننده سوره اعراف در روز قیامت از کسانی است که ایمن هستند»


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِیَّایَ أَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِی مَنْ تَشَاءُ أَنْتَ وَلِیُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ ﴿۱۵۵﴾
و موسى از میان قوم خود هفتاد مرد براى میعاد ما برگزید و، چون زلزله آنان را فرو گرفت گفت: پروردگارا اگر مى‏ خواستى آنان را و مرا پیش از این هلاک مى‏ ساختى آیا ما را به [سزاى]آنچه کم‏خردان ما کرده‏ اند هلاک مى ‏کنى این جز آزمایش تو نیست هر که را بخواهى به وسیله آن گمراه و هر که را بخواهى هدایت مى ‏کنى تو سرور مایى پس ما را بیامرز و به ما رحم کن و تو بهترین آمرزندگانى (۱۵۵)
وَاکْتُبْ لَنَا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَالَّذِینَ هُمْ بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ ﴿۱۵۶﴾
و براى ما در این دنیا نیکى مقرر فرما و در آخرت [نیز]زیرا که ما به سوى تو بازگشته‏ ایم فرمود: عذاب خود را به هر کس بخواهم مى ‏رسانم و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است و به زودى آن را براى کسانى که پرهیزگارى مى کنند و زکات مى‏ دهند و آنان که به آیات ما ایمان مى ‏آورند مقرر مى دارم (۱۵۶)
تفسیر:
در آیات فوق بار دیگر قرآن به جریان رفتن موسى (علیه السلام) به میعادگاه (طور) با جمعى از بنى اسرائیل بازگشت نموده و قسمت دیگرى از همان حادثه را بازگو مى کند:در اینکه موسى (علیه السلام) یک میقات و میعاد با پروردگار داشته یا بیشتر در میان مفسران گفتگو است و هر کدام براى اثبات مقصود خود شواهدى از آیات قرآن ذکر کرده اند.
ولى همانطور که ما در ذیل آیه ۱۴۲ همین سوره یادآور شدیم از مجموع قرائن موجود در آیات قرآن و روایات، بیشتر چنین به نظر مى رسد که موسى (علیه السلام) تنها یک میقات داشته، آن هم به اتفاق جمعى از بنى اسرائیل بوده است.
در همین میقات بود که خداوند الواح تورات را نازل کرد و با موسى (علیه السلام) سخن گفت و نیز در همین میقات بود که بنى اسرائیل به موسى (علیه السلام) پیشنهاد کردند از خدا بخواهد خود را نشان دهد، و نیز در همینجا بود که صاعقه یا زلزله اى در گرفت و موسى (علیه السلام) بیهوش شد و بنى اسرائیل بر زمین افتادند و در حدیثى که على بن ابراهیم (ع) در تفسیر خود نقل کرده نیز به این موضوع تصریح شده است.
گر چه ممکن است طرز قرار گرفتن آیات این سوره در نظر بعضى تولید اشکال کند که چگونه خداوند نخست، اشاره به میعاد موسى (علیه السلام) کرده، سپس داستان گوساله پرستى را ذکر مى کند، بار دیگر به موضوع میعاد باز مى گردد.


آیا این طرز سخن با فصاحت و بلاغتى که در قرآن وجود دارد، سازگار است؟
ولى با توجه به اینکه قرآن یک کتاب تاریخى نیست که تسلسل حوادث را حفظ کند، بلکه یک کتاب هدایت و انسان سازى و تربیت است و در چنین کتابى گاه اهمیت موضوع ایجاب مى کند که ادامه بحث یک حادثه را موقتا رها کند و به بحث لازم دیگرى بپردازد و باز به ذکر حادثه اول ادامه دهد.
بنابراین هیچ لزومى ندارد که ما آیه مورد بحث را اشاره به دنباله بحث گوساله پرستى بدانیم و بگوئیم موسى (علیه السلام) بار دیگر بنى اسرائیل را بعد از این ماجرا براى عذرخواهى و توبه به کوه طور برد آنچنان که بعضى از مفسران گفته اند زیرا این احتمال گذشته از جهات دیگر از این نظر که به هلاکت این گروه که براى عذرخواهى رفته اند انجامیده، بعید به نظر مى رسد، آیا ممکن است خداوند عده اى را که بنمایندگى قوم خود براى عذرخواهى به پیشگاه او رفته اند در همانجا هلاک کند؟!
به هر حال در آیات فوق نخست مى گوید: (موسى (علیه السلام) هفتاد نفر از قوم خود را براى میعاد ما انتخاب کرد) (و اختار موسى قومه سبعین رجلا لمیقاتنا).
ولى بنى اسرائیل، چون کلام خدا را شنیدند، از موسى (علیه السلام) تقاضا کردند از او بخواهد خود را نشان دهد (در این هنگام زلزله عظیمى در گرفت، و جمعیت هلاک شدند و موسى (علیه السلام) مدهوش بر زمین افتاد، هنگامى که به هوش آمد عرض کرد: پروردگارا! اگر تو مى خواستى مى توانستى آن‌ها و مرا پیش از این هلاک کنى) یعنى من چگونه پاسخ قوم را بگویم که بر نمایندگان آن‌ها چنین گذشته است (فلما اخذتهم الرجفة قال رب لو شئت اهلکتهم من قبل و ایاى).

سپس گفت: پروردگارا این درخواست نابجا تنها کار جمعى از سفهاى ما بود(آیا ما را به خاطر کار آن‌ها هلاک مى کنى؟) (اتهلکنا بما فعل السفهاء منا).
بعضى از مفسران وجود کلمه رجفه (لرزه) را در این آیه و وجود کلمه صاعقه در آیه ۵۵ سوره بقره که مربوط به تقاضاى رویت پروردگار است دلیل بر تفاوت این دو میقات گرفته اند، ولى چنانکه سابقا هم گفته ایم، صاعقه در بسیارى از اوقات با لرزه شدید همراه است، زیرا بر اثر برخورد الکتریسته هاى مثبت و منفى که اولى در ابر و دومى در زمین است، جرقه عظیمى به وجود مى آید که کوه‌ها و زمین‌ها را به لرزه در مى آورد و گاهى از هم متلاشى مى کند، در داستان صالح (ع) نیز در مورد بلائى که بر این جمعیت گنهکار نازل شد، گاهى تعبیر به (صاعقه) شده (سوره فصلت آیه ۱۷) و گاهى به (رجفة) (سوره اعراف آیه ۷۸)؛ و نیز بعضى از مفسران تعبیر بما فعل السفهاء منا (به کارى که سفهاى ما کرده اند) را دلیل بر این گرفته اند که مجازات در اینجا به خاطر عملى بوده که از بنى اسرائیل سرزده (همانند گوساله پرستى) نه بخاطر سخنى که در مورد تقاضاى رؤ یت خدا داشتند.

پاسخ این سخن نیز روشن است، زیرا سخن نیز یکى از افعال انسان است، و اطلاق (فعل) بر (سخن) چیز تازه و غیر معمولى نیست، مثلا هنگامى که مى گوئیم خداوند در قیامت به همه کارهاى ما پاداش و کیفر مى دهد، مسلما این تعبیر، سخنان ما را نیز در بر خواهد گرفت.

سپس موسى (علیه السلام) به دنبال این تضرع و تقاضا از پیشگاه خدا عرضه مى دارد: (پروردگارا مى دانیم این آزمایش تو بود که هر که را بخواهى (و مستحق ببینى) با آن گمراه مى کنى و هر کس را بخواهى (و شایسته بدانى) هدایت مى نمائى) (ان هى الا فتنتک).
در اینجا نیز مفسران در زمینه معنى (فتنه) سخن بسیار دارند، ولى با توجه به اینکه (فتنه) در قرآن مجید مکرر به معنى آزمایش و امتحان آمده است، چنانکه در آیه ۲۸ سوره انفال انما اموالکم و اولادکم فتنه: (سرمایه‌ها و فرزندان شما وسیله آزمایش شما هستند) (و همچنین آیه ۲ سوره عنکبوت و آیه ۱۲۶ سوره توبه) مفهوم آیه مورد بحث چندان پیچیده نیست.
زیرا بدون شک بنى اسرائیل در این صحنه با آزمایش شدیدى روبرو شدند، و خداوند به آن‌ها نشان داد که این تقاضا (تقاضاى رؤ یت او) یک تقاضاى بى مورد و نابجا و محال است؛ و در پایان آیه موسى (علیه السلام) عرض مى کند: (بار ال‌ها تنها تو ولى و سرپرست مائى، ما را ببخش و مشمول رحمت خود قرار ده، تو بهترین آمرزندگانى) (انت ولینا فاغفر لنا و ارحمنا و انت خیر الغافرین).
از مجموع آیات و روایات استفاده مى شود که سرانجام هلاک شدگان بار دیگر زندگى را از سر گرفتند و به اتفاق موسى (علیه السلام) به سوى بنى اسرائیل بازگشتند، و آنچه را دیده بودند براى آن‌ها بازگو نمودند و به تبلیغ و ارشاد آن مردم بیخبر پرداختند.
در آیه بعد دنباله تقاضاى موسى (علیه السلام) از پروردگار و تکمیل مساله توبه که در آیات قبل به آن اشاره شد چنین آمده است، موسى مى گوید:(خداوندا در این جهان و در سراى دیگر نیکى براى ما مقرر بدار) (و اکتب لنا فى هذه الدنیا حسنة و فى الاخرة).
(حسنة) به معنى هر گونه نیکى و زیبائى و خوبى است، بنابراین همه نعمت‌ها و همچنین توفیق عمل صالح و آمرزش و بهشت و هر گونه سعادت را شامل مى شود، و دلیلى ندارد - همانند بعضى از مفسران - آنرا مخصوص به یک قسمت از این مواهب بدانیم.
سپس دلیل این تقاضا را چنین بیان مى کند: (ما به سوى تو بازگشت کرده ایم و از سخنانى که سفیهان ما گفته اند که شایسته مقام با عظمت تو نبود، پوزش طلبیده ایم) (انا هدنا الیک).
(هدنا) از ماده هود (بر وزن صوت) به معنى بازگشت تواءم با نرمى و آرامش است و به طورى که بعضى از لغویین گفته اند، هم بازگشت از خیر به شر را شامل مى شود و هم از شر به خیر را ولى در بسیارى از موارد به معنى توبه و بازگشت به اطاعت فرمان خدا آمده است.
راغب در کتاب مفردات از بعضى نقل مى کند: (که نامگذارى (قوم یهود) به این نام، بخاطر همین سخنى است که با خدا داشتند و در واقع این نام یکنوع مدح و ستایش از آن‌ها بوده و زنده کننده خاطره بازگشت آن‌ها به سوى خدا، سپس معنى اصلى فراموش شده و به عنوان نامى روى این قوم و ملت باقى مانده است).
ولى با توجه به اینکه بعضى دیگر از لغویین معنى آن را هر گونه بازگشت از شر به خیر و یا از خیر به شر ذکر کرده اند، مى توان گفت: این کلمه چندان متضمن مدح نیست بلکه ممکن است حکایت از نوسان روحى و ناپایدارى اخلاقى این جمعیت کند.
بعضى دیگر از مفسران گفته اند علت نامگذارى این قوم به (یهود) ارتباطى با این سخن ندارد بلکه در اصل از ماده (یهوذا) که نام یکى از فرزندان یعقوب است گرفته شده و سپس ذال تبدیل به دال گردیده و یهودا شده و منسوب به آن یهودى مى باشد.
سرانجام خداوند دعاى موسى (علیه السلام) را به اجابت مى رساند و توبه او رامى پذیرد، ولى نه بدون قید و شرط، بلکه با شرائطى که در ذیل آیه آمده است، مى گوید:(خداوند فرمود: عذاب و کیفرم را به هر کس بخواهم (و مستحق ببینم) مى رسانم) (قال عذابى اصیب به من اشاء).
بار‌ها گفته ایم که (مشیت) در اینگونه موارد بلکه در همه موارد به معنى خواست مطلق و بدون قید و شرط نیست، بلکه خواست تواءم با حکمت و شایستگى‌ها و لیاقت‌ها است و به این ترتیب پاسخ هر گونه اشکالى در این زمینه روشن مى شود.
سپس اضافه مى کند: (اما رحمت من همه چیز را در بر گرفته است) (و رحمتى وسعت کل شى).
این رحمت واسعه پروردگار ممکن است اشاره به نعمت‌ها و برکات دنیوى باشد که همگان را در برگرفته و بر و فاجر و نیک و بد از آن بهره مى برند؛ و نیز مى تواند اشاره به همه رحمت هاى مادى و معنوى باشد زیرا نعمتهاى معنوى اختصاص به قوم و جمعیتى ندارد، هر چند شرائطى دارد که بدون آن، شامل کسى نمى شود، و به تعبیر دیگر درهاى رحمت الهى به روى همگان گشوده است و این خود مردمند که باید تصمیم بگیرند و از این در وارد شوند و اگر کسانى شرائط ورود در آن را فراهم نسازند دلیل بر تقصیر خود آن‌ها است، نه محدود بودن رحمت خدا (تفسیر دوم با مفهوم آیه و جمله هاى که بعد مى آید سازگارتر و مناسبتر است).


ولى براى اینکه کسانى خیال نکنند پذیرش توبه و یا وسعت رحمت پروردگار و عمومیت آن، بى قید و شرط و بدون حساب و کتاب است، در پایان آیه اضافه مى کند (من بزودى رحمتم را براى کسانى که سه کار را انجام مى دهند مى نویسم، آن‌ها که تقوا پیشه مى کنند، و آن‌ها که زکات مى پردازند، و آن‌ها که به آیات ما ایمان مى آورند) (فساءکتب‌ها للذین یتقون و یوتون الزکاة و الذین هم بآیاتنا یؤ منون)
(تقوا) اشاره به پرهیز از هر گونه گناه و آلودگى است؛ و زکات به معنى وسیع کلمه و طبق حدیث معروف لکل شى زکاة: (براى همه نعمت‌ها و مواهب الهى، زکاتى هست) تمام اعمال نیک را شامل مى شود؛ و جمله و الذین هم بآیاتنا یومنون، ایمان به مقدسات را فرا مى گیرد؛ و به این ترتیب آیه مشتمل بر یک برنامه کامل و جامع است؛ و اگر زکات را به معنى خصوص زکات مال تفسیر کنیم، ذکر آن از میان سایر وظائف الهى به خاطر اهمیتى است که در عدالت اجتماعى دارد.
در حدیثى از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) چنین نقل شده است که حضرت مشغول نماز بود، شنید مرد عربى مى گوید: اللهم ارحمنى و محمدا و لا ترحم معنا احدا (خداوندا تنها من و محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را مشمول رحمت قرار بده و هیچکس دیگر را در این رحمت وارد مکن)! هنگامى که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) سلام نماز را داد رو به او کرده فرمود: لقد تحجرت واسعا! یعنى (موضوع نامحدود و وسیعى را محدود ساختى و جنبه اختصاصى به آن دادى)! اشاره به اینکه رحمت بى پایان خدا به هیچ صورت نمى تواند محدود به من و تو باشد.

انتهای پیام/

برچسب ها: تفسیر ، قرآن
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.