عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در مراسم گرامیداشت یاد و خاطره شهدای مساجد منطقه طلاب مشهد حاضر شد و به ایراد سخنرانی پرداخت.
در ادامه متن کامل سخنان وی را مشاهده میکنید:
بسم الله الرحمن الرحیم. برای من توفیقی است که افتخار پیدا کردم امروز در این مسجد محترم، در این جمع صمیمی، در این محله عزیز و در این شهر مقدس در جمع شما عزیزان حضور پیدا کنم. یکی از گنجهای بزرگ معرفتی ما که قرنها برای ما باقی مانده، همین گنج دعای ندبه است. قرنها است که پدران ما این دعا را زمزمه میکردند و میخواندند. یک گنج بزرگ معرفتی در اختیار ما بوده است. فرازهای بسیار ارزشمندی دارد.
یکی از جنبههای مهم این دعا این است که در کنار آن چه انسان در قالب دعا با خدای خودش بیان میکند، این دعا یک محوری است برای جمع شدن مؤمنین. این فرازهای عظیم و ارزشمند، سالها نجوا میشده است، اما آن چیزی که نسل ما افتخار داشت و این توفیق را پیدا کرد، این بود که اگر بسیاری از این فرازها زمانی فقط خوانده میشد. نسل ما توفیق پیدا کرد که ببیند این تعابیر بلند چگونه میتواند در زمین عینیت پیدا بکند. چگونه میتواند شاهد باشد آن چه را که در این دعاها به ما آموزش داده شده است، این آموزههای بزرگ در رفتار و کردار افرادی تجلی پیدا بکند و جای جای این محله عزیز شهادت میدهد به افرادی که آن چه را که در این دعاها میخواندند، عمل میکردند. آن چه را در این دعاها زمزمه میکردند، به صحنه عمل میآوردند. این بسیار ارزشمند است که مردمی این توفیق را پیدا کنند که آموزههای بلند معرفتی را به صحنه عمل بیاورند.
اگر ما این دغدغه را داشتهایم که چگونه وظیفه خودمان را انجام بدهیم که «لئلا یزول الحق عن مقره و یغلب الباطل علی اهله». شما افرادی را دیدید که عملاً وارد صحنه شدند و اجازه ندادند که حقی که با انقلاب اسلامی بر پا شد، کسانی بتوانند آن را ضایع بکنند. شما در این دعا میخوانید که این آرزوی مؤمنین بوده است و سؤال و خواست همه از خداوند است که «اقمت لنا علماً هادیا». یک پرچمداری که ما را هدایت بکند، برای ما قرار بدهد. فنتبع آیاتک. قبل از این که دچار خذلان بشویم.
اینها فرازهای این دعا است و نسل ما، ملت ما و مردم ما این افتخار را پیدا کرد که شاهد بود پرچمداری بلند شد. پرچمی را بلند کرد و اجازه نداد این ملت دچار ذلت بشود. خب این دعا قرنها بود که خوانده میشد، اما در این دوره عملی شد. در این دوره توانست جلوههایی از آن نشان داده بشود.
اینها را چه کسانی انجام دادند. حالا چرا من در این محله اینها را عرض میکنم؟ برای این است که اگر شما در جای جای این دعا میخوانید که دارد بیان میفرماید که امامان معصوم ما علیهم السلام که قلههای هدایت و معرفت بودند. اینها یکی بعد از دیگری میآمدند. بشریت ۲۵۰ سال این فرصت را داشت که از اینها استفاده بکند. بیان شده بود. بارها بیان شده بود. در قرآن، در سایر معارف که اگر کسانی میخواهند راه به سوی خدا پیدا کنند «من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا.» در این دعاها به ما آموزش داده میشد که "هم السبیل" شاید برخی این دعاها را خواندند، اما این را باور نکردند.
اما مردم ما این توفیق را پیدا کردند که عملاً به آن تمسک جستند و این را نشان دادند که اگر گفته میشود که قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى. شما میدیدید که از کوچه پسکوچههای همین محلات و همین شهرها کسانی با تمام وجود اجر پیامبر را به شکل حقیقی در محبت به اهل بیت او نشان میدادند. اگر گفته میشد «و من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا». همین شهدای عزیز را ببینید. اینها حرکتشان را با چه مبنایی شروع میکردند. اگر گفته میشود «هم السبیل»، واقعاً این باور هم بود. شما هر عملیات را میدیدید که رمز آن با اسم یکی از ذوات مقدس معصومین شکل میگرفت.
این آن دعای ندبهای بود که از کلمات به واقعیات تبدیل میشد. دعای ندبهای که عملاً در صحنه میتوانست شکل پیدا بکند. این حرکت یک حرکت کمی نبود. چقدر گفته میشد که اگر شما میخواهید یک مسیری را دنبال بکنید، طبیعتاً باید یک "علماً هادیاً" باشد تا بتوانید یک مسیر را دنبال بکنید. در نوسانات زمان دچار مشکل نشوید. ممکن است روزی پیامبر در میان شما نباشد. ممکن است روزی امام معصوم در میان شما نباشد، اما آن شاخصها که وجود دارد. آن شاخصها را فراموش نکنید.
در همین دعای ندبه در منزلت امیر مؤمنان بیان میشود، «انت منی بمنزله هارون من موسی». خیلیها این دغدغه را داشتند که بله، در یک مقطعی همه خوب جمع میشوند. تا پیامبر هست، وضع خوب است. تا تنزیل هست، خوب است، اما بعد موقع تأویل که میشود، خیلیها دیگر نیستند. بلکه با جانشین پیامبر درگیر میشوند.
خیلیها هستند که موقع جنگ با قاسطین خوب هستند، اما موقع جنگ با ناکثین کم میآورند. خیلیها هستند موقع جنگ با ناکثین هستند، اما موقع جنگ با مارقین کم میآورند. خب این دعاها دارد همین را به ما یاد میدهد. «قتل الناکثین و القاسطین و المارقین». اما شما کسانی را میبینید که در همه اینها پای کار بودند. عظمت شهدا در این بود. تنها در این نبود که حالا یک جنگی شد و یک عدهای رفتند و مجاهدتی کردند و به این توفیق رسیدند. توفیق بزرگ اینها این بود که در آن بحران، در آن حوادث گوناگونی که در سالهای انقلاب شکل پیدا میکرد، اینها میتوانستند آن راه را به بهترین شکل ادامه بدهند.
اگر شما میدیدید که نگرانی پیامبری مثل جناب موسی علیه السلام این است که وقتی میرود، میگوید «و لا تتبع المفسدین». چهل روز میرود و برمیگردد. میبیند که خیلی چیزها عوض شده و خیلیها دچار مشکل شدهاند. خب ملت ما این افتخار را داشته است که چهل سال در این مسیر حرکت کرده است و توانسته در دوران غیبت امام زمان (عج) با پیروی از نایب او در مراحل مختلف نقش خودش را خوب ایفا بکند. این خیلی ارزشمند است.
خب اگر شما در همین فرازهای دعا که میخواندید. تعابیری بود که گفته میشدای کاش ما هم از آنها باشیم. این فراز که «شیعتک علی منابر من نور». خب امروز ما میبینیم که عزیزانی که عکس خیلی از آنها این جا وجود دارد. آیا کسی شک دارد که اینها این توفیق را پیدا کردند؛ و شیعهای شدند که "علی منابر من نور" هستند. "مبیضه وجوههم" هستند. امروز افتخار این محلات این است که شما در کوچههایی قدم میزنید که در آن جا یادگارهایی از کسانی است که شما سالها میخواندید کسانی میتوانند این توفیق را داشته باشند که علی منابر من نور باشند و مبیضه وجوههم باشند.
شما امروز آثار اینها را در این محلات میبینید. این است که کوی طلاب ارزشمند است و این محلات و جای جای این کوچهها و پسکوچهها که شما قدم میزنید یادآور چنین شهدای بزرگواری است. آن هم با چه ویژگیهایی. کسانی که اگر در شهر مقدس مشهد افتخار داشتند که همسایه امام رضا علیه السلام بودند. در همین دعای ندبه گفته میشود «و هم جیرانی» که اینها میتوانند در آن دنیا هم همسایه اهل بیت علیه السلام بشوند و امروز اینها این توفیق را پیدا کردهاند.
این افتخار نسل ما بود. البته این یک توفیقی نیست که همه بتوانند از آن برخوردار بشوند، این یک آزمایش بزرگ الهی است. این باز از تعابیری است که در همین دعای ندبه به ما آموخته شده است. «الا القلیل ممن وفی لرعایه الحق». این طور نیست که هر کسی این توفیق را پیدا بکند. این طور نیست که همه بتوانند به این افتخار برسند. «الا القلیل ممن وفی لرعایه الحق». شما این جا کسانی را دیدید که در همین مسجد هدایت و در همین مسجد فقیه سبزواری، همین مسجد ابوریحان، همین مسجد انصار المهدی آمدند و این آموزهها را فقط گوش نکردند. با همه وجود دریافت کردند و این توفیق را پیدا کردند که در زمره آنهایی قرار بگیرند که از آن «الا القلیلی» باشند که «ممن وفی لرعایه الحق» و البته «فقتل من قتل و سبی من سبی». خیلیها هم به آن افتخار بزرگ رسیدند.
اینها یک توفیق بزرگ است. اگر این تعبیری که در دعای ندبه میخوانیم که انشاءالله آن ظهور مهدوی و آن دوره را میگوییم «امنیة شائق یتمنی». این آرزوی آن انسانی است که آن روز را آرزو میکشد. اینها را چه کسانی دارند؟ «من مؤمنٍ و مؤمنه ذکرا فحنّا». شما دیدید که آنها کسانی بودند که واقعاً «شائق» بودند. این نبود که هر روز صبح جمعه بیایند و چندتا از جملات را بخوانند و بعد دنبال زندگیشان بروند. نه. این را با همه وجود درک میکردند. با همه وجود این وظیفه را برای خودشان قائل بودند.
از این مقدمه میخواهم چه عرض بکنم. میخواهم بگویم که امروز وظیفه ما چیست. آیا این حرکت تمام شده؟ نه. این حرکت یک حرکت مستمر است. شما میدیدید اگر این تعابیری که در ادعیه ما وجود دارد که ما از خداوند میخواهیم «رب استعلمنی بما تسئلنی غداً عنه». اگر ما میگوییم این عزیزان این جایگاه را دارند، امروز شهدای ما به این قلههای معنوی رسیدهاند که شاید کسی فکرش را نمیکرد. این فرمایش امام بزرگ راحل ما است. چه میفرمایند. میفرمایند یک عمر عبادت کردید. به علما و عرفا میفرمایند خدا قبول کند که هفتاد سال عبادت کردید. یک بار هم وصیتنامه این شهدا را بخوانید. تعبیر امام این جوری بود. چرا. مگر در این وصیتنامهها چیست. مگر اینها چه آموزههایی داشتند. مگر اینها چه آموختههایی داشتند که به یک جایگاهی میرسند که کسی که اوج فقاهت است. در اوج عرفان است و در اوج سیاست است، میگوید خدا قبول کند آن چه که خواندید، ولی یک کمی هم از این وصیت نامهها بخوانید. مگر توی این چی دارد. امام را که همه ما میشناسیم. امام کسی نبوده که اهل تعارف باشد. با بزرگان هم تعارف نداشت. چرا این را میگفت؟
اگر ما میگوییم کسانی هستند که «علی منابر من نور»، امام بزرگوار که با کسی تعارف نداشت، اما وقتی با رزمندگان دیدار میکرد یک دفعه میگفت: «این چهرههای نورانی» چرا این را میگفت؟ اینها چرا به این جایگاه رسیدند. چرا طبق همین آموزهها امروز میگوییم اینها کسانی هستند که در باره آنها گفته میشود «هم جیرانی» اینها کسانی هستند که در آن دنیا همسایگان من هستند. مگر اینها کی هستند. چه کردهاند که به این جایگاه رسیدهاند.
این را توجه داشته باشید که چه چیزی اینها را به این مقام رسانده است. این است که در زمان خود وظیفه خود را به خوبی تشخیص دادند و به آن وظیفه به خوبی عمل کردند. یعنی اگر قرار بود که فعالیتی صورت بگیرد، قرار بود که نیازی باشد برای این که یک مشکلی از کشور و از انقلاب حل بشود، اینها دیگر دریغ نداشتند، جبهه یکی از این وظایف بود.
شهید کرباسی زمانی که در جبهه بود که در جبهه بود. زمانی که در جبهه نبود نیز مغازهاش کانون فعالیت برای اسلام و انقلاب بود. غیر از این بود؟ از توزیع مرغ و سیمان و این جور چیزها تا هر خدماتی که میشود ارائه کرد. این نبود که فقط دوتا کار بشود. یک الگویی از موفقیت را نشان میدادند. خود دشمن اذعان دارد هر کاری انجام داده موفق نشده است
این که اظهارات ما نیست، این را دشمنان شما، سختترین دشمنان شما بیان میکنند که ما در این چهل سال هر آن چه در توان داشتیم به کار بردیم، اما موفق نشدیم. این که عین اظهارات مقامات رسمی آمریکا است.
امروز میبینید که یکی از موضوعات اصلی آنها این است که چرا ایران که ما میخواستیم سه روزه اهواز را بگیریم. بعد چند روزه انقلاب را از پا در بیاوریم، چرا ایران در مرزهای مدیترانه نفوذ دارد؟ میگویند ما میخواهیم تمام تلاشمان را بکنیم که ایران در منطقه نفوذ و اقتدار نداشته باشد. آیا آنها در مقابله با ما سلاحهای کمی داشتند؟ آیا آنها برای مقابله با ما محدودیتهای سیاسی داشتند؟ امروز همه دنیا میداند که اینها که به چیزی قائل نیستند. مگر اینها نگران مثلاً فلان مقررات بینالمللی هستند؟
اتفاقاً شما میبینید که دشمن رسماً میآید توافقی که خودش کرده را هم زیر پا میگذارد. خودشان هم میگویند که بله، ایران همه تعهداتش را انجام داد. یازده بار هم آژانس این را بیان کرده، اما راحت آن توافق را زیر پا میگذارند. پس اینها محدودیتی که نداشتند. نه نظامی، نه سیاسی. چرا موفقیتی نداشتند؟ چرا نتوانستند نه تنها به موفقیتی برسند، بلکه دچار عقبنشینیهای پی در پی شدند. میگویند ما ۶ هزار میلیارد دلار فقط در عراق هزینه کردیم. این عین اظهارات آنها است. بعد شما امروز به عراق میروید میبینید که نوشته شارع امام خمینی.
دشمن میگوید من برنامهریزی کردم. هزینه کردم و این گونه شده است. اینها از کجا به دست آمده؟ این از جای جای روستاها و شهرهای ما و محلاتی مانند کوی طلاب به دست آمده است. جوانانی که با همه وجود وظیفه خودشان را تشخیص دادند و صحیح عمل کردند. جامع عمل کردند.
یادم هست که در همین مسجد و مسجد انصار المهدی برای گشت شبانه میآمدند. شما میدیدید که این مساجد کانونی بود برای دفاع از مرزهای انقلاب در همه جهات. یکی جبههها بود. یکی همین امنیت شهری و مقابله با گروهکهای تروریستی بود. فقط در کشور هفده هزار نفر شهید ما شهدایی هستند که نه در جبهه شهید شده باشند. نه در بمباران شهید شده باشند. ما هفده هزار شهید توسط ترور داریم اما چرا امروز موفق نشدهاند؟ خود آنها بیان میکنند که جمهوری اسلامی ایران در منطقهای که کانون ناامنیها است، امنترین کشور است. خب این چه جور به دست آمده؟ همین طور راحت به دست آمده؟ آنها که میدانند اگر تروریسمی وجود دارد اتفاقاً آنها اول در همین کشور کلید استفاده از تروریستها را زدند. بزرگان ما، شهدای عزیز ما، شهدای محرااب ما، شهید رجایی، مقامات ما، شهید بهشتی، مگر اینها نبود؟ خب چگونه از این بحران عبور شد؟ چه کسی این قدر را به انقلاب و نظام داد؟ همین مردم.
همین مردمی که وظیفه خودشان را در همه ابعاد به خوبی فهمیدند. مسجد انصار المهدی چهارراه سیلو بود. مسجد سبزواری اینجا بود اما از خیابان دانشگاه غافل نبود. یادم هست که هر وقت آن جا تنشی پیش میآمد، همین بچهها باز آن جا حضور پیدا میکردند. وانت به وانت به آن جا میرفتند. میایستادند. این نبود که بگویند خب ما به جبهه میرویم یا ما فقط شبها یک گشتی میدهیم. احساس میکردند که اگر کسانی در عرصه فرهنگی و سیاسی میخواهند در آن جا کاری بکنند، باید در آن جا حضور داشته باشند. شاید یکی از حضورهای پررنگ در این صحنهها را بچههای همین مساجد داشتند.
در صحنه خدمات به مردم. خب شما میدانید که تمام تلاش آنها در ابتدای انقلاب این بود. از بحث گروهکها، از بحث جنگ تحمیلی این بود که مردم را برنجانند. کاری بکنند که دیگر مردم نتوانند این پیوستگیشان با انقلاب حفظ بشود اما چرا ناموفق بودند. چون کسانی به این اکتفا نکردند که خب این وظیفه دستگاه های اداری است که مثلاً سیمان را توزیع کند. مرغ را توزیع بکنند. گفتند نه. وظیفه من است که از وقتم و از کارم و از اتوشوییام بزنم. آن جا را مقر قرار بدهم. مثلاً اتوشویی شهید کرباسی مقر کمک در همین فضا میشود. با این که شاید اگر شما امروز به چندتا اداره بگویید بیا این کار را بکن، شاید نتوانند از عهده آن بربیایند. میگوید من پانزدهتا کارمند میخواهم و... ولی شما میدیدید. وقتی که عده ای با همه وجود به کمک انقلاب میآیند، آن وقت این پیوستگی حفظ میشود. این کار حفظ میشود.
هنر آن نسل چه بود؟ هنر آن نسل این بود که وظیفه خودش را به خوبی شناخت. تمام تلاش دشمن این بود که با حربههای سخت، مثل ترور و جنگ مانع موفقیت این انقلاب بشود. خب ما امروز تقریباً در ایام سیامین سالگرد پایان جنگ هستیم. در همین ایام بود که قطعنامه پذیرفته شد. بیست و هفت تیر شصت و هفت. چشم به هم زدیم سی سال گذشت.
یادم هست روزی که قطعنامه پذیرفته شد، ما آبادان بودیم. به اهواز آمدیم. ساعت دو بود. آن جا در اخبار گفتند که قطعنامه پذیرفته شده است. ملجا ما دفتر برادر عزیزمان شهید سیداسماعیل موسوی بود. توی اتاق ایشان رفتیم که با هم صحبت بکنیم. ایشان نبودند. من یادم هست یک استراحتی کردم. بلند شدم و دیدم ایشان تشریف آوردند. آن جا خاطرم نمیرود آن شهید بزرگوار قبل از این که خدای نکرده نظام و انقلاب را بخواهد ملامت بکند اولین سؤالش این بود که نکند پذیرش قطعنامه به خاطر کوتاهیها و کمکاریهای ما بود. من این جمله یادم نمیرود.
ما آن زمان شروع کردیم بحثهایی را که چرا این طور شد. چرا فلانی خوب عمل کرد. چرا فلانی خوب عمل نکرد. ایشان گفت نه. ما یک امام داریم و یک امت. اگر کسانی این وسط خلاف میکنند، مشکل خودشان است. وظیفه ما این است که امام را تنها نگذاریم. آیا ما اماممان را تنها نگذاشتیم؟ این دغدغه را داشت. با آه بیان میکرد که نکند ما وظیفهمان را انجام ندادیم. «رب استعملنی بما تسئلنی غداً عنه». خدایا، من را به آن کاری بگمار که فردا تو میخواهی از من سؤال میکنی. شاید همین دغدغه بود که او نتوانست تحمل بکند و خداوند او را هم در «منابر من نور» قرار داد. از کسانی که «مبیضه وجوههم» قرار داد. ده روز نشد که به آن اوج رسید. به او گفتند نه، بیا. تو از آنها نیست. تو کسی هستی که وظیفهات را به خوبی انجام دادی. امامت را به خوبی شناختی. قدم به قدم پشت سرش رفتی. تحلیل غلط نکردی. تحلیلهایی که به غلط آن چه ناشی از چیزهای دیگر است را متوجه انقلاب و ولایت کند.
این آن عظمت این انقلاب بود. کسانی این طوری پیدا شدند و حرکتهایی را با همه وجود انجام میدادند. من یادم نمیرود. به شهید بزرگوار، علی اصغر کهدویی گفتم چرا شما سربازی نرفته ای؟ میگفت: اگر به سربازی بروم، نمیتوانم به خط مقدم بروم! معلوم نیست که من را کجا بگذارند.
او بچه همین کوچهها بود. کشوری که چنین جوانانی داشته باشد، شکست میخورد؟ هر آنچه داشتند برای مقابله با این مردم آوردند. مگر نیاوردند. آن چیزهایی که شنیدید. یکی به او سلاح شیمیایی میداد. یکی به او هواپیما میداد. یکی بمب میداد. شاه مقبور سعودی، فهد در رسانه اعلام کرد فقط سعودی در این سالها بیست و هشت میلیارد دلار به صدام کمک کرده است! اما چرا موفق نشدند. چرا نتوانستند یک وجب از خاک این کشور را به یغما ببرند؟
امروز تمام تلاش دشمن این است که این موفقیت شما را بپوشاند. تمام تلاشش این است که آن علت موفقیت را بپوشاند و بلکه بر عکس نشان بدهد. او بیاید بگوید که این موفقیتها موفقیتی نبوده. تحقیر بکند. تقلیل بدهد. کوچک بکند. حتی آن را بپوشاند. کفر این است: پوشاندن حقایق.
تمام تلاش او این است. این که شما میبینید امروز بیش از دویست و چهل شبکه ماهوارهای راه میاندازد، برای چیست؟ مثلاً برای این است که اوقات فراغت ملت ما را پر بکند؟ او میخواهد همین ارتباط، همین نگاه، همین موفقیتها را با شیوههای نرم بپوشاند.
هنر نسل آن زمان این بود. هنر نسل دفاع مقدس این بود که از خودش عملیات و رفتار و کرداری نشان داد که امروز سی سال از جنگ تحمیلی میگذرد و دشمن دیگر صحبت از گزینه نظامی نمیکند. یعنی میداند که این گزینه جواب نداده است. این را خودش بیان میکند. همین مردکی که الان رئیس رژیم آمریکا است. شما میبینید که او صحبت از گزینه نظامی نمیکند. چرا. چون شنیده است که این گزینه جواب نمیدهد.
هنر آن نسل این بود که ملت ما را از آن مسائل به گونهای عبور داد که امروز دیگر دشمن فکر گزینه نظامی را هم نمیکند. فهمیده بیاثر است. خب هنر نسل امروز باید چه باشد. وظیفه امروز ما چیست. امروز او تمام تلاش خودش را گذاشته که با فشار اقتصادی و رسانهای و مطبوعاتی و فرهنگی فاصله مردم را دوباره از نظام کم بکند.
اما هنر نسل امروز چیست؟ باید به گونهای عمل کند که دشمن بداند گزینه اقتصادی و فشار اقتصادی دیگر جواب نمیدهد. اما رسیدن به این نقطه کار میخواهد. این یک مجاهدت و تلاش شبانه روزی میخواهد. اگر شما میبینید در این جا کسانی شب گشت میدادند و صبح میرفتند مرغ توزیع میکردند، به موقع جبهه را میرفتند. اگر لازم بود به خیابان دانشگاه میرفتند و جلوی گروهکها میایستادند، این کار یک تلاش مستمر بود. شما میدیدید در زیرزمین یک مسجد انصار المهدی، همین جوانان در آن زیرزمین جمع میشدند. مثلاً شهید بیننده یک کتابخانهای را به بهترین شکل، در حد امکاناتی که بود تاسیس میکرد و تمام جوانان آن محل را پوشش میداد و تغذیه فرهنگی میکرد. این نبود که بگوید حالا بگذارید ببینیم فلان جا بودجه میدهند. فلان جا امکانات میدهند. فلان جا میدهند یا نه. شروع میکرد. نسبت به تک تک بچههای این محل احساس مسؤولیت میکرد.
کاسبان همین طور. مرحوم آقای حمیدی که پدر شهید عزیز محمد حمیدی بودند و عزیزان دیگری شبانه روز، اصلاً کارشان را رها کرده بودند. ما کسبهای را میدیدیم که مدام مشغول فعالیتهای انقلابی در مسجد بودندو میگفتیم مگر اینها کاسبی ندارند؟ اینها مرتب در مسجد هستند. از صبح به مسجد میآیند تا آخر شب! این بود که انقلاب را حفظ میکرد.
اگر ما امروز انشاءالله میخواهیم این افتخار را داشته باشیم که ببینیم انشاءالله این نسل هم این افتخار را از خود باقی خواهد گذاشت که دشمن را برای همیشه از گزینه فشار اقتصادی مأیوس بکند، این یک کار جدی میخواهد. اگر آن زمان کسی میگفت: خیلی خب، ما میخواهیم در عرصه انقلاب کار بکنیم. مثلاً چهل و پنج روز میرفت آموزش نظامی میدید. این آموزش نظامی برای این نبود که بعدش بنشیند و بگوید خب، آموزش دیدیم. خدا حافظ شما. ما به خانهمان رفتیم. آن اردو برای یک عملیات بود. برای این که آمادگی پیدا بکند و در یک مقطعی برود و عملیات بکند.
امروز هم اگر ما جلساتی داریم، این جلسات باید مقدمهای باشد برای یک فعالیت بزرگ. اگر ما میگوییم این دعای ندبه در این سالها توانسته افتخاراتی بیافریند. قرنها بود که دعای ندبه خوانده میشد. دعای ندبه وقتی میتواند آن آثار را داشته باشد که این رفتار باشد. یعنی کسی آن چه را که میخواند باور بکند و بیاید آن را با همه وجود محقق بکند.
امروز هم خیلی خوب است که ما دعای ندبه بخوانیم، اما باید بدانیم که همین دعای ندبه از این جمعه تا جمعه بعد چه تکالیفی را روی دوش ما میگذارد. اگر تمام دنیا آمده است و فعالیت میکند که امروز این پرچم حقی را که بلند شده است، به زمین بزند باید کاری بکنیم که «لئلا یزول الحق». نگذاریم که آنها این پرچم را نگذارند بلند باشد. خب این همفکری میخواهد. همافزایی میخواهد.
امروز باید مسجد سبزواری، مسجد انصار المهدی مثل آن زمان مملو از نسل جوان باشد. اگر نباشد، این کوتاهی ما است. اگر نباشد یعنی این که ما در وظیفهمان کوتاهی کردیم. این یک شاخص نشان میدهد که وظیفهمان را به خوبی انجام ندادیم. این نوجوانان عزیز ما باید جای جای مساجد پر باشند. همینها بودند که آن عظمتها را آفریدند.
وقتی میگوییم امروز انقلاب با قوت ایستاده، چه کسی انقلاب را با قوت نگه داشت؟ شهید علیرضا دهیار، شهیدی که همراه برادر دوقلویش در کودکی یتیم میشوند. از ۷ سالگی مادر آنها در یک اتاق کوچک در زینبیه اینها را در سختترین شرایط بزرگ میکند. این جوان به شانزده سالگی که میرسد، تمام وجودش در خدمت انقلاب میشود. در چزابه آن حماسهها را میآفریند. این است که شما امروز سربلند ایستادهاید. این است که شما امروز موفق شدهاید.
اگر شما میبینید شرایطی پیش میآید که ۶ قدرت دنیا میآیند جمع میشوند که حالا بیایید صحبت بکنیم. این مال چی است. این مال کسی نیست که میرود آن جا مذاکره میکند. این مال قدرتی است که این جوان ایجاد کرده است. دشمن میفهمد که این قدرت یک قدرت عادی نیست.
من یک بار در یکی از این گفتگوها همین را به آقای سولانا گفتم که مردمسالاری دینی که گفته میشود، قدرتی ایجاد میکند که طرف نه تنها رأی میدهد بلکه چهار فرزندش را هدیه میکند و به این افتخار میکند. این است که قدرت تولید میکند.
سرور بسیار عزیز و گرانقدر ما، حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای یزدانی امام جماعت مسجد انصار المهدی این جا حضور دارند. مردم میبینند امام جماعتی دارند که فقط نماز نمیخواند. بایستد نماز جماعتش را بخواند و برود و فردا بیاید. بیشتر از آنها در طول سال در جبهه حضور دارد. بیشتراز آنها به جبههها میرود. فرزندش شهید هادی یزدانی را تقدیم میکند. این است که امام جماعت آنها میشود.
یا امام جماعت همین مسجد حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای محدث پدر شهید بزرگوار احمد محدث، مردم میدیدند امام جماعت آنها کسی که نیست که بیاید برایشان سخنرانی بکند و برود. خود همین امامان جماعت اولین حضور را در جبهه داشتند و فرزندانشان اولین شهدای محله بودند. این است که آن فضا را ایجاد میکند.
خدا رحمت کند شهید حجتالاسلام هادی یزدانی را. یک جوان فهیم عزیز مجاهد به معنای واقعی جدی. ایشان سنشان یک کم هم از من کوچکتر بود، اما وقتی ما با ایشان صحبت میکردیم، احساس کوچکی میکردیم. همین شهید سیداسماعیل موسوی. ما با هم همکلاس بودیم، منتها وقتی با ایشان صحبت میکردیم. یک عظمتی میدیدیم. میدیدیم نه. این طور نیست که حالا اگر هم سن هستیم یعنی همرده هستیم. واقعاً «علی منابر من نور» هستند. واقعاً «مبیضه وجوههم» هستند.
عزیزان من، عرض من این است. اگر ما در فراق امام عصر علیه السلام دعای ندبه میخوانیم. در همین مشهد مقدس که هستیم. امام رضا علیه السلام به ما آموزش دادهاند که برای امام عصر چگونه دعا بکنیم. این دعای مشهوری که برای امام عصر هست، از آموزههای رضوی است. امام رضا علیه السلام به ما آموزش دادهاند.
ملت ما یک افتخاری پیدا کرد و این افتخار این بود که توانست امروز این جایگاه را پیدا بکند. جایگاه سربازی امام زمان علیه السلام با پیروی از ولایت فقیه. بدون تعارف فهمید. وقتی گفته میشود «هم السبیل» یعنی چه؟ خود آنها گفتهاند اگر من را قبول داری، مسیرش این است. دچار بحثهای روشنفکری و انحرافی نشد. فهمید ولایت فقیه هست.
ملت ما این را پذیرفت. این را فهمید و با همه وجود دعوت خدا و رسول را اجابت کرد و یک حیات جدید پیدا کرد. اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ. یک حیات جدید پیدا کرد. یک حیات عادی نبود. حیاتی که دشمن دارد به آن اعتراف میکند. میگوید ما همه فشارها را آوردیم و این دارد در همه زمینهها موفق میشود. این فقط مقاومت نمیکند. دارد پیشرفت میکند. او از این نگران است.
یکی هست مقاومت میکند، ولی بعد مقاومتش میشکند. اما اگر آن عوامل موفقیت استمرار پیدا بکند. پیشرفت هم صورت میگیرد. اگر پیروی از ولایت استمرار پیدا بکند. اگر مجاهدت استمرار پیدا بکند. اگر لازمه آن این است که شما بدانی وظیفهات چی است، آن را بشناسی و مرتب عمل بکنی موفقیتها هم استمرار پیدا میکند.
این عین صراحت قرآن است. خداوند که تعارف ندارد. یکی از آن سنتهای الهی سنت استبدال است. یعنی اگر ملتی آمد و ایمان و عمل صالح را مثل شما در دست گرفت، حیات پیدا میکند، اما اگر نگرفت هم این طور نیست که خداوند بگوید نه، همیشه شما هستید. عین آیه قرآن است که اگر شما این را قبول نکردید و ادامه ندادید، «یستبدل قوما غیرکم» کس دیگری را میآورد. کس دیگری این توفیق را پیدا میکند.
امام رضا علیه السلام در دعایی که برای امام زمان عج الله بیان میفرمایند به ما آموزش میدهند از خداوند بخواهید که «واجعلنا ممن تنتصروا به لدینک و لا تستبدل بنا غیرنا» ما را از آن کسانی قرار بده که از طریق آنها دینت را یاری میکنی و کسان دیگری را جایگزین ما نکن. این توفیق را از ما نگیر. «فان استبدالک بنا غیرنا علیک یسیر». میگوید این برای خداوند کاری ندارد که این را عوض بکند. «و هو علینا کثیر». اما برای ما خیلی سنگین است که این توفیق از ملت ما گرفته بشود.
بعد امام رضا علیه السلام در همین دعا بیان میفرمایند که شما چگونه میتوانید دچار این خطا نشوید. خدای نکرده دچار این آسیب نشوید. این خیلی جالب است. بعضی وقتها خیال نکنید که همه چیزها در این است که مثلاً خدای نکرده حتما یک انحراف فکری پیدا بکنیم. قبل از همین فراز که امام میگویند «لاتستبدل بنا غیرنا». این تعبیر را بیان میفرمایند که «اعذنا من السامه و الکسل و الفتره.»
بعضی وقتها شما میبینید یک دلیل و یک چیزی که باعث این سستیها میشود، چیست. سست شدن. تنبلی. سامه. زود از چیزی ملول شدن. از چیزی دلخور شدن که آقا، ولش کن. ناامید شدن. این امامان ما مربیان بزرگ بشریت هستند. میدانند که انسان با چه آسیبهایی مواجه است. میفهمند که اگر میخواهی در این مسیر قرار بگیری، شیطان ممکن است بعضی وقتها با این چیزها مانع تو بشود. ممکن است اعتقاداتت هم خوب باشد، اما دچار سستی بشوی. برای همین قبل از این که این را بفرمایند، میگویند اعذنا من السامه و الکسل و الفتره.
انشاءالله همه ما توفیق پیدا کنیم که این موفقیت بزرگی را که امروز به لطف الهی، در سایه آموزههای قرآن و اهل بیت علیه السلام و به برکت انقلاب اسلامی در این کشور شکل گرفته. در این کشور پرچمی بلند شده است. اگر از خدا میخواهیم «اقمت لنا علماً هادیا». امروز در این کشور این پرچم هدایت بلند شده است.
انشاءالله بر مبنای این پرچم هدایت که امروز در دست مقام معظم رهبری است، همه ما در ذیل این پرچم با دوری از آن چه که میتواند خدای نکرده ما را از حرکت در این مسیر باز بدارد. انشاءالله با تلاش، با مجاهدت، با استفاده از این آموزهها و با الهام از ارواح طیبه شهدا این مسیر را با قوت و صلابت به گونهای ادامه بدهیم که فردا پیش چشم همین شهدای عزیزی که یک روزی با آنها همنفس بودیم، شرمنده نباشیم.
انتهای پیام/