در ادامه گزارش آمده است: لینکر به درستی برخی از ریشه ها و علل حمایت آمریکا از سرنگونی دولت های خارجی را شناسایی کرده است. مهمترین این ریشه ها، این استنباط استکباری است که ما حق داریم و در نتیجه مسئولیت داریم تا سیاست های خود را بر دیگر بخش های جهان تحمیل و دیکته کنیم. به این (ریشه)، من چند مورد دیگر را اضافه می کنم. برخی از آمریکایی ها تصور می کنند که مداخله ما در امور کشورهای دیگر در کل خیرخواهانه است، از این رو آنها نمی بینند که چرا تلاش برای تحمیل تغییر سیاسی در کشور دیگران فی نفسه و ذاتا نادرست است. تجربه جنگ جهانی دوم و افسانه هایی که درباره آن نقل می شود، باعث شده است تا بسیاری از آمریکایی ها فکر کنند هیچ چیز به جز پیروزی کامل و نابودی رژیم متخاصم پذیرفتنی نیست. دیپلماسی آمریکا همواره اینطور بوده که هرگاه امکان مصالحه نباشد، برای تسلیم شدن بی قید و شرط طرف مقابل اقدام به خرابکاری کرده است.
آمریکا همواره تمایل دارد که حقوق، منافع و تشکیلات قانونی و مشروع دولت ها و ملت های دیگر را نادیده بگیرد، لذا بیشتر آمریکایی ها تصور می کنند مداخله این کشور برای ایجاد تغییرات و تغییر رژیم «لازم و ضروری» است تا دولتی در آن (کشور خاص) به روی کار بیاید که منطبق با اولویت های ماست. این اعتقاد که آمریکا کشوری «اجتناب ناپذیر» است و اینکه هژمونی جهانی ما برای کل جهان خوب است منجر به آن شده است که بسیاری تصور کنند هر دولتی که در برابر خواست و اراده آمریکا بایستد و مقاومت کند، یقینا منشاء بی ثباتی و بدبختی است و باید آن را درهم کوبید و آمریکا تنها قدرتی است که قادر به این کار است.
نگارنده مطلب میافزاید وجود فرهنگ تهدید در میان آمریکایی ها، باعث شده است تا بسیاری از آنها تصور کنند دولت های کوچک و مخرب تهدیدات خطرناکی و غیرقابل تحملی هستند که نمی توان آنها را مهار یا کنترل کرد. از این رو بسیاری از ما (آمریکایی ها) به جنگ پیشگیرانه غیرقانونی و ناعادلانه، به عنوان یک گزینه سیاسی نگاه می کنیم. وجود تعریفی گسترده از واژه «منافع حیاتی» باعث شده است تا ما همواره تصور کنیم از سوی دولت های ضعیفی که هیچ تهدید واقعی برای ایالات متحده محسوب نمیشوند، در معرض خطر قرار داریم. در حقیقت، دولت عادت دارد منافع ایالات متحده را به منافع رژیم های تحت سلطه خود گره بزند و سپس همین رژیم ها، دولت آمریکا را به نابود کردن رقبای منطقه ای خودشان ترغیب بکنند.
سیاست تغییر رژیم، نتایج ضعیف یا فاجعه باری برای کشورهای هدف و آمریکا بدنبال دارند، ولی بسیاری از سیاستگذاران به دفعات به این سیاست متوسل می شوند؛ زیرا آنها به هیجان «تشکیل» و (یا به بیان درست تر، استیلا) بر کشور دیگر، تجربه «رهبری» (یا صحیح تر، مداخله در امور کشورهای دیگر)، و پیشبرد «آزادی» (یا درست تر بگوییم، ایجاد آشوب) در کشور دیگر، اعتیاد دارند.
این گزارش میافزاید بیشتر اعضای حزب جمهوری خواه در این خط خواهند افتاد و متاسفانه شمار زیادی از اعضای حزب دموکرات نیز با آنها همصدا خواهند شد، زیرا آنها هم وقتی در راس قدرت قرار بگیرند، همان کار را خواهند کرد. وقتی آخرین تلاش در مسیر شدیدا غلطی برداشته شد، طرفداران تغییر رژیم موضوع را عوض می کنند و مردم کشور «آزاد» را به کوتاهی از استفاده از «هدیه» دریافتی (از آمریکا) متهم می کنند و سپس به جان قربانی دیگر خود می افتند.
در بخش دیگری از این گزارش نیز آمده است: اعتیاد به مداخله در امور کشورهای دیگر و اجبار و تهدید دیگران، بسیار شدید است و دولت کنونی آمریکا مملو از معتادان تغییر رژیم است که بدنبال قربانی بعدی خود هستند.
انتهای پیام/