سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

مرگ انسان مومن چگونه است؟/ ماجرای گفت‌وگوی پیامبر (ص) با فرشته مرگ

امام صادق(ع) می‌فرماید: مؤمن وقتی که زمانش تمام می‌شود و بناست بمیرد، فرشتگان گماشته شده بر گرفتن جان از بهشت دو نوع گیاه می‌آورند که او بو کند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛  استاد حسین انصاریان مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم و معارف قرآن کریم در جلسه اخلاق خود در مسجد امیر(ع) به موضوع «آیا خداوند سختی و تنگنا خلق کرده است؟» اشاره کرد که مشروح آن در ادامه می‌آید:

آیا خداوند سختی و تنگنا خلق کرده است؟

جهان هستی و همه آفریده‌هایی که در این ظرف عظیم قرار دارند، چه آفریده‌هایی که با چشم قابل دیدن هستند، چه آفریده‌هایی که دیده نمی‌شوند، بدون استثنا همه تجلی رحمت پروردگار هستند. سند این مطلب را در بحث امروز با عنایت او از قرآن مجید برایتان می‌خوانم.


بیشتر بخوانید: چه موقع درهای رحمت الهی گشوده می شود؟


رحمت و غضب پروردگار

همه ما با سواد و بی‌سواد، مرد و زن، پیر و جوان، این نکته را می‌فهمیم و درک می‌کنیم که مجموعه هستی و موجوداتش جلوه رحمت هستند، رحمت عامل رفاه است، عامل آسانی است، عامل راحتی است. کجای جهان برای ما و برای هر موجودی سبب سختی و تنگنا و مضیقه و مشکل است؟ آسمان‌های عالم، ستارگان جهان بالا، پرندگان عالم، نباتات و روئیدنی‌های جهان، دریاها و چشمه‌ها و رودها خورشید و ماه و هوا، کدامشان عامل مضیقه و تنگنا و رنج هستند؟

آنچه که رحمت است گشایش است، گستردگی است، آسانی است، راحتی است، رفاه است، لذت است، بی‌دردسر است. اما جایی که غضب و خشم هست عامل تنگنا است، عامل بسته شدن دست است، عامل به وجود آمدن سد و مانع است، شکننده است، عامل از دست دادن همین خوشی‌های معمولی هم هست. آن‌چه که این‌گونه است خشم و غضب است. هر دو مورد را (هم رحمت و هم غضب) از قرآن کریم، سوره مبارکه بقره بشنوید، واقعاً فهم این‌گونه آیات برای فکر و دل ما، برای جان ما، برای زندگی ما، برای دنیا و آخرت ما راهگشا است.

دادوستد کفار

اما خشم، این خشمی که در آیه نود مطرح است خشم پروردگار است، نفرت پروردگار است، رویگردانی پروردگار از یک عده‌ای از مردم است «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّه»(بقره، 90) معامله بد و زشتی کردند، داد و ستد ناروایی کردند، کسانی که خودشان را با کفر ورزیدن به آن‌چه که خدا نازل کرده فروختند، آمدند منکر تمام آیات قرآن شدند و هویت خودشان را با این انکار معامله کردند، چرا این‌گونه با قرآن معامله کردند؟ بَغْیاً از روی حسد، از روی ظلم، از روی تجاوز، چشم نداشتند قرآن را ببینند.

کفار برای خودشان یک وضعی ساخته بودند که می‌دیدند با قرآن مجید خودشان را نمی‌توانند هماهنگ کنند. یک آزادی نامشروعی را می‌خواستند و قرآن مجید هم به این آزادی نامشروع رضایت نمی‌داد، یک سلسله مسائل را قرآن مجید حرام اعلام کرد که با کام آنها این حرام‌ها نمی‌سازد. ظالمانه با قرآن مجید برخورد کردند نه عاقلانه، نه عادلانه، نه از روی مهر و محبت، چنین معامله‌ای را انجام دادند و قرآن مجید را کنار زدند. از روی ستم، حسد، تنگ‌نظری، بی‌عقلی، بی‌خردی کفر به قرآن مجید را خریدند.

حسادت کفار به پیامبر(ص)

و در دنباله آیه شریفه می‌فرماید: «بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ»(بقره، 90) ایرادشان این است که چرا قرآن به پیغمبر نازل شده به ما نشده؟ چرا مورد خطاب قرآن این یک نفر بوده ما نبودیم؟ حالا که ما مورد خطاب قرآن نبودیم و قرآن به خود ما نازل نشده یا به شخصی که ما دلمان می‌خواهد نازل نشده ما کافر به قرآن هستیم.

با این وضعی که کفار در باطن و ظاهر دارند، در تنگ نظری دارند، در حسادت و ظلم دارند «فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى‏ غَضَبٍ» سبب شده که خشم من نسبت به آنها دائمی بشود. فقط امروز نباشد، فقط فردا نباشد، فقط دم مردنشان نباشد، فقط بعد از مردنشان نباشد، فقط قیامت تنها نباشد، فقط یک مدتی در جهنم نباشد. برای خودشان یک خشمی را از جانب من فراهم کردند که پیوسته و همواره و دائم و جاوید و خالد است.

درد کشیدن در راه دوست

کسی که مورد نفرت پروردگار است قرآن مجید می‌گوید: «مَعِیشَةً ضَنْکا»(طه، 124) دارد، آرامش ندارد، روحیه ندارد، سلامت باطن ندارد. در غضب که راحتی نیست اما در رحمت راحتی و رفاه است. کل هستی جلوه رحمت است، مؤمن در کل این هستی با آرامش زندگی می‌کند، راحت زندگی می‌کند و گاهی هم یک روحیه‌هایی اهل ایمان واقعی پیدا می‌کنند که اعجاب‌‌انگیز است. یک پیام‌های عجیبی به ما دادند؛ به صورت نثر، انشا، شعر، کلمات قصار که یکی از آنها این است: (از درد منالید که مردان ره دوست/ با درد بسازند و نخواهند دوا را).

امام صادق(ع) می‌فرماید: چهار هزار فرشته به خواست خودشان مأموریت گرفتند روز عاشورا بیایند و وجود مبارک حضرت ابی‌عبدالله الحسین را کمک کنند، اما ابی‌عبدالله در این جهاد، در این شهادت، در این حرکت و در این مسیر یک نفر از آن چهار هزار فرشته را نمی‌دیدند. آن رقم حکیمانه پروردگار و آثار آن، رقم حکیمانه در شهادت بود. اگر این چهار هزار نفر به حضرت کمک جنگی می‌دادند و جنگ به نفع امام تمام می‌شد، یک اثر از آثار آن شهادت و جهاد در راه خدا را دیگر نداشت.

البته فرشتگان هم وقتی رسیدند که امام در گودال افتاده بود و تمام شده بود، فرشتگان می‌خواستند برگردند، خطاب رسید: یک نفرتان سر جایش برنگردد، همان جا بمانید «شاثا و غبرا» هر چهار هزار تا دائم پریشان حال، غبارآلود و خاک‌آلود باشید و کنار این قبر بمانید که هر زائری برای زیارتش آمد استقبالش کنید، زیارتش تمام شد خواست برگردد بدرقه‌اش کنید، مُرد به جنازه‌اش هر چهار هزار تا نماز بخوانید، در شهرش بیمار شد به عیادتش بروید، به سر و صورت زائر دست بکشید.

امام صادق(ع) می‌فرماید: این چهار هزار ملک، تا روز برپا شدن قیامت گریه‌شان بند نمی‌آید. حالا ما گریه‌مان بند می‌آید آنها نه. این گشایش یعنی فهمی که از هستی و این که جلوه رحمت است دارند و سیر ایمانی را که آگاه به آن هستند می‌گویند باشد این درد را بپذیر که در این درد آثار زیادی است دوا نخواه چون اگر دوا بخواهی آن آثار از بین می‌رود.

خدا تنگنا ندارد

(از درد منالید که مردان ره حق/ با درد بسازند و نخواهند دوا را) دنباله آیه می‌فرماید: «وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِین» برای اینهایی که کفر را خریدند و حق را رها کردند، کفر را خریدند و قرآن را رها کردند، کفر را پذیرفتند و توحید را رها کردند، عذاب دردناک و خارکننده‌ای آماده کردم.

این تنگناها از آثار خشم است ولی در جهان خلقت که تجلی رحمت است هیچ تنگنایی وجود ندارد، کل موجودات عامل رأفت هستند، عامل گشایش هستند، عامل فرج هستند، عامل رفاه هستند. ما یک دردی که دائم می‌گیریم درد تشنگی است پس آب برای ما عامل راحتی است، ما یک دردی که می‌گیریم گرسنگی است پس غذا برای ما عامل لذت است. ما گرممان می‌شود می‌رویم زیر سایه درخت و در گلستان و در بوستان پس سایه درخت بوستان و گلستان عامل راحتی است، دکتر می‌گوید ویتامین D بدنت کم است روزی نیم ساعت برو در آفتاب بنشین پس آفتاب عامل راحتی است.

رحمت یعنی حقیقتی که برای همه عامل رفاه است، عامل گشایش است، عامل فراخی است، عامل گستردگی است. آن وقت همین رحمت که کل خلقت تجلی اوست وقتی به انسان می‌رسد از همه جوانب (نه فقط در دنیا) برایش در زندگی عامل رفاه و گشایش است به مرگ هم که می‌رسد عامل گشایش است.

چگونگی مردن مؤمن

امام صادق(ع) می‌فرماید: مؤمن وقتی که زمانش تمام می‌شود و بناست بمیرد، فرشتگان گماشته شده بر گرفتن جان از بهشت دو نوع گیاه می‌آورند که او بو کند؛ با گیاه اول که بو می‌کند تمام تعلقات به دنیا و زن و بچه و مغازه و پول از باطنش می‌پرد، آرامش عجیبی پیدا می‌کند، دردش نمی‌آید که می‌خواهند من را از زنم و بچه‌ام و نوه‌ام و مغازه‌ام و کار و پولم قیچی کنند، دردش نمی‌آید. با یک گل دیگر که بعد از آن گل اول می‌گذارند کنار شامه‌اش بو که می‌کشد با بو کشیدن آن گل روح بدن را مثل استشمام بوی عطر رها می‌کند. این راحتی است، این لذت است.

یک کلمه جالبی قرآن مجید دارد: «سکرت الموت» سکره یعنی مستی. شخصی که خیلی لذتش قوی می‌شود، عقلش می‌پرد و مست می‌کند، مرگ برای مؤمن سکره است یعنی یک مستی عجیب الهی و ملکوتی است. البته این مردن مراتبی هم دارد در روایاتمان است رسول خدا می‌فرماید: شب معراج (لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا که در سوره اسراء است) نشانه‌هایش را به من نشان داد از جمله نشانه‌هایش فرشتگان عالم ملکوت بودند.

گفت‌وگوی پیامبر(ص) با فرشته مرگ

به فرشته‌ای رسیدم که حق دیدم از جبرئیل بپرسم این کیست؟ شکل خاصی داشت، ایستادن خاصی داشت، وجنات خاصی داشت، می‌شود با او صحبت کرد؟ جبرئیل فرمود: بله شما آزاد هستید. فرمود رفتم جلو سلام کردم، جواب داد گفتم: چه کسی هستی؟ گفت: ملک الموت هستم. گفتم: وقت مردن خود من جانم را چگونه می‌گیری؟ کیفیت جان گرفتنم را برای خودم بگو. گفت: یا رسول الله اجازه جان گرفتن از کل مردان و زنان عالم دست من است ولی خدا به من اجازه گرفتن جان تو و علی را نداده، به ملک الموت گفتم پس من و علی چطور می‌میریم؟ گفت: خود خدا جانتان را می‌گیرد.

حالا آن لذت را شما فکر کن چه لذتی است که رحمت پروردگار اتصال به جان پیغمبر و علی پیدا می‌کند و این رحمت جان علی و پیغمبر را تا عند ربهما می‌برد. رحمت یعنی لذت، رفاه، آسایش، نبود بن بست، این معنی رحمت است.

اکنون کافران در دنیا چه وضعی دارند؟ در باطن خودشان و بلاهایی که از کاسبی‌هایشان، زن و بچه‌هایشان، دوستانشان، فریبکاران سرشان می‌آید و چه وضعی در جهنم دارند؟ چه تنگنایی در دوزخ دارند که جای هر جهنمی در جهنم به اندازه یک قبر معمولی نمی‌شود، این غضب است، تنگنا.

عظمت خلقت

اما آیه بعدی که کل جهان رحمت (رحمت عام) است: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»‏ این «إِنَّ» یعنی بی‌تردید، یقیناً، مسلماً، در آفرینش همه آسمان‌ها و زمین که یک چنین جهان وسیعی را به وجود آورده دیگر گسترده‌تر از آسمان‌ها و زمین چیزی در عالم وجود نیست مگر بهشت، «وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِین»(آل‌عمران، 133) این پهنای آسمان و زمین که به تنهایی بهشت گستره کل آسمان‌ها و زمین است.

در آفرینش آسمان‌ها با این گستردگی و زمین که معدن تمام نیازهای شماست، در همین دانه‌ها و حبه‌های نباتی چه خبر است خدا می‌داند، در عدس، در نخود، در لوبیا، در تره، در تربچه و ریحان، چه ویتامین‌هایی را پروردگار جا داده و چگونه بدن را ساخته که این بدن با همه آن ویتامین‌ها سازگار و هماهنگ بشود. در آفرینش زمین با این کوه‌ها، دریاها، اقیانوس‌ها، با این کروی بودنش، با این حرکت وضعی، با این حرکت انتقالی که کل پدید آورنده رفاه و لذت برای شماست، چه کسی می‌تواند نعمت‌های زمین را بشمارد؟ چه کسی می‌تواند آثار پرندگان زمین را بشمارد؟ چه کسی می‌تواند آثار این درختان را بشمارد؟

اگر یک سال تمام درختان را کسی بتواند تعطیل بکند و کارگاه و کارخانه کربن‌گیری از هوا تعطیل شود، کربن‌هایی که از آتش‌ها و نفس‌های موجودات زنده وارد هوا می‌شود هر چه موجود زنده است خفه و نابود می‌کند. ما نشستن‌، نفس کشیدن و راحتی را مدیون درختان هستیم، مدیون حیوانات زهردار، مدیون پرندگان که می‌توانند بپرند، چرا می‌توانند بپرند؟ چون پروردگار داخل استخوان‌های تمام پرندگان را پوک قرار داده، استخوان‌هایشان سنگین نیست، داخل استخوان‌های ما مواد سنگینی است نمی‌توانیم بپریم اگر یک سال پرندگان نپرند، حشرات فضا هیچ چیزی را در زمین باقی نمی‌گذارند، همه رحمت، همه لذت و (... همه در کارند/ تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری/ همه از بحر تو سرگشته و فرمانبردار/ شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری)

تسخیر موجودات برای انسان

از کلمات جالب قرآن لغت «سخر» است که درباره بیشتر نعمت‌ها خدا به کار برده و می‌گوید من همه اینها را به کار گرفتم که به نفع شما از نیازهای شما فرمانبرداری می‌کنند، میلیاردها موجود را فرمانبردار تو قرار دادم و به تو گفتم از یک نفر فرمان ببر که تو را خلق کرده، این را هم نمی‌خواهی انجام دهی؟ همه فرمان تو را ببرند اما تو فرمان خدا را نبری؟ به چه دلیل با چه انصافی؟

یک قلب تنها را حساب کنید، بیست و چهار ساعته تا هفتاد سال، هشتاد سال، نود سال فرمانبردار ما قرار داده. باز و بسته می‌شود و به او اجازه استراحت نداده همه خواب دارند الا قلب، همه حیوانات می‌خوابند خود ما شب‌ها می‌خوابیم روزها می‌خوابیم، چشم ما می‌خوابد، گوش ما می‌خوابد، اعصاب ما می‌خوابد، فقط قلب اجازه یک چرت ندارد چون اگر چرت بزند ما پنج ساعت بعد بهشت زهرا هستیم. قلب از تو فرمان ببرد تو چرا از من فرمان نبری؟ به چه دلیل؟

میلیاردها موجود من، برای تو فرمان ببرند، میلیون‌ها گوسفند بهار صحرا بروند، به خاطر تو، فرمان ببرند، علف بخورند، علفشان شیر بشود، شیرشان را بدوشند، شیر را بیاورند کره، پنیر، ماست، سرشیر، خامه، کشک و روغن بگیرند که سفره تو آباد باشد میلیون‌ها گاو و گوسفند فرمان تو را ببرند، فرمان نیازهایت را من به تو گفتم تو هم یک نفر را فرمان ببر آن هم که می‌گویی نه چرا؟ چرا می‌گویی نه؟

«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهار» رفت و آمد شب و روز عین رحمت است، اگر دائم شب بود کره زمین یک گلوله یخی بود با این همه آب منجمد، اگر دائم روز بود زمین یک گلوله آتش بود مثل خورشید اما نصف کردم کار زمین را دوازده ساعت شب و دوازده ساعت روز، به تناسب کشورها سیزده ساعت شب و مقداری روز. پدید آمدن این روز هم مدیون گردش وضعی زمین است که به زمین دستور دادم دور خودت بچرخ که دائم نصفت رو به خورشید باشد بشود روز و نصف دیگرت پشت به خورشید و بشود شب، چهار میلیارد سال است می‌آورد و می‌برد.

برای پدید آمدن تابستان و بهار و زمستان و پاییز به زمین گفتم سالی یک بار 365 شبانه روز یک بار دور خورشید بگرد که چهار فصل پدید بیاید، من مهمان دارم اسم مهمانم آدمیزاد است، اگر بهار نشود که همه مهمان‌هایم نابود هستند، اگر زمستان نشود که همه مهمان‌هایم بی‌آب و بی‌برف می‌مانند، اگر تابستان نشود که هیچ میوه‌ای نمی‌پزد، اگر پاییز نشود استراحتی برای زمین نخواهد بود.

رحمت یعنی گشایش، بهار یعنی رحمت و لذت، فرج تابستان یعنی گشایش، زمستان یعنی بهترین گشایش. گفته شد امسال آب نداریم، آب کم است، 50 درصد از پارسال کمتر باران آمده، خدا به ابرها گفت در تمام استان‌ها برو گریه کن و برای زمین ببار (تا نگرید ابر کی روید چمن/ تا نگرید طفل کی نوشد لبن) پروردگار عالم بسیاری از استان‌ها را سیراب کرد تا جایی که بعضی از سدهای کشور آب مثل سیل سر ریز می‌کرد و کشاورزهای کنار آن سدها می‌گفتند همه زمین‌ها را می‌کاریم. این رحمت است.

نعمت و رحمت در دریاها

جهان رحمت است «وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِما یَنْفَعُ النَّاس» کشتی پانصد هزار تنی که نفت‌هایتان را می‌برد، برایتان اجناس زندگی از کشورهای دیگر می‌آورد، پانصد هزار تن را شما روی این آب شل می‌گذارید و آب دهان باز نمی‌کند ببرد پایین، اگر من بخواهم به این آب شل می‌گویم دهان باز کن پانصد هزار تن را بده ته اقیانوس، من نمی‌گذارم برود نه تو جناب ملاح، نه تو جناب دانشمند.

مگر شما بهترین و قویترین و زیباترین و پرسرعت‌ترین کشتی را چند صد مهندس ساختید به نام تایتانیک و بزرگ شما مگر دم ساحل نگفت حالا اگر خدا می‌تواند این را فرو ببرد من این را در کمال امنیت ساختم، از اروپا به امریکا وسط اقیانوس به یک قطعه یخ گفتم آرام برو خودت را بزن به این کشتی کشتی را پاره کرد و پایین برد ته اقیانوس. اگر من فرمانم نباشد اگر خواستم نباشد کدام کشتی روی آب می‌تواند حرکت کند؟

«وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ» چرا این همه کشتی را می‌برم و می‌آورم؟ «بِما یَنْفَعُ النَّاس» چون مهمان دارم، خیلی چیزها آنور نیست از این طرف باید برود، خیلی چیزها اینجا نیست از اروپا و ژاپن و چین باید وارد بشود. کشتی‌ها را به امر خودم می‌برم و می‌آورم یک چیزی در جیب شما بریزم، شما چرا ماتتان برده چرا می‌خورید و یاد نمی‌کنید مرا؟

طبیعت له یا علیه ما

«وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» چه باران‌هایی را برایتان از عالم بالا فرو می‌فرستم؟ با این باران‌ها تمام زمین‌های کشاورزی را زنده و فعال می‌کنم. «وَ بَثَّ فِیها مِنْ کُلِّ دَابَّةٍ» از هر جنبنده مفیدی را با زنده شدن زمین روی زمین پخش می‌کنم. «وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ» بادها را جابجا می‌کنم اگر باد جابجا نشود چه کار می‌خواهید بکنید؟ زمستان در تهران همه چشمتان به آسمان است باد بیاید. اگر باد ساکن بود یک‌جا درخت‌هایتان میوه نداشت، تمام گرده‌های نر و ماده‌ای درختان و نباتات را باد جابجا می‌کند. اگر باد نبود می‌خواستید چه کار کنید؟

اگر کوه‌ها را روی زمین نگذاشته بودم دائم کره زمین گرفتار بادهای طوفانی بود، اینها را بادشکن قرار دادم، یک سود کوه بادشکنی است. اگر این کوه‌ها نبود و زمین صاف بود و دائم باد خطرناک بود، یک خانه نمی‌توانستید بسازید تا چه رسد به زدن چادر. همه شترهایتان را باد می‌برد، ماشین‌هایتان را باد می‌برد، خانه‌هایتان را باد می‌برد مگر خانه را باد می‌تواند ببرد؟ مگر خانه‌های قوم عاد را در قرآن نمی‌گوید باد ریشه‌کن کرد و گرد و غبار کرد؟ چرا نمی‌تواند ببرد؟

در طوفان اندونزی وقتی باد به اقیانوس زد، در یک ساعت دویست هزار نفر را نابود کرد، تمام ساختمان‌های کنار دریا را که چهل پنجاه طبقه بود خورد، اصلاً اثری از آنها نبود. باد رحمت است «وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض» ابرها را برای شما به کار گرفتم که دائم ببارند.

در این همه نعمت «لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُون» نشانه‌های رحمت من پیداست برای آنهایی که خواب نیستند، پس عالم رحمت است، موجوداتش رحمت هستند. تا برسیم به دنباله مطلب که دیگر کجاها رحمت است. اینها که آیات کتاب تکوین بود که در آیه 164 سوره بقره دیدید. همه آسمان‌ها، زمین، شب و روز، کشتی‌ها، باران‌ها، بادها و ابرها را در آیه پنجاهم سوره روم می‌گوید: «فَانْظُرْ إِلى‏ آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ»(روم، 50) آثار رحمت من را دقت کنید آن وقت یک رحمت را در آن آیه می‌گوید: «کَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» چگونه بعد از گذشتن زمستان بهار را برایتان جان می‌دهم و زنده می‌کنم، رویش شروع می‌شود. اینها همه آثار رحمت من است این برای یک کتاب خداست که خودش اسم این کتاب را گذاشته «کتاب آفاق».

منبع: فارس

انتهای پیام/

آیا خداوند سختی و تنگنا خلق کرده است؟

برچسب ها: قرآن ، احادیث
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
حمید
۱۵:۳۳ ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۱
سلام
من در سال ۹۴ در کنار تلویزون دراز کشده بودم، یهو از گوسه پذیرایی صدام کرد حمید
برگشتم به سمت صدا وکمی از حالت دراز کشیده بلند شدم وپرسیدم بله(شخصی کاملا سیاه پوش گوشه پذیرایی که صورتش هم سیاه بود(الان متوجه شدم ملک وموت)
پرسید دوست داری بمیری؟
من در اون حالت احساس میکردم همه چیزم دست اوست
جواب دادم:هرچی صلاح میدونی اگه دوست داری تا بمیرم
حرفم که تمام شدانگار که برق هزار ولتی بهم وصل شد وبا فشار وصف نشدنی ودرد اخساس کردم چیزی از تمام بدنم با فسار میخوا خارج حدود ۲۵سانت به سمت بالا
ویهو تموشد
نکته هائز اهمیت اینه که این اتفاق حدود ساعت یک ظهر بود وتنها بودم
وگذشت چهار سال بعد در خانه جدیدی که نقل مکان کردیم بهو اون صحنه یادم اومد
در این چهار سال کامل فراموش کرده بودم
محمدرضا سیاحی
۰۴:۰۷ ۱۸ فروردين ۱۳۹۹
عالی است انشاالله در بهشت باشیم
ناشناس
۰۲:۱۵ ۲۳ تير ۱۳۹۷
تشکر و سپاس از این مطلب آموزنده و ارزشمند ، باشد که در مقابل این همه عظمت خداوندی شاکر و شکرگزار نعمات باشیم
ناشناس
۲۰:۲۸ ۲۲ تير ۱۳۹۷
عالی