رئیس شورای راهبردی روابط خارجی گفت: ایران تلاش کرده نقش ثباتآفرین در منطقه داشته باشد، در حالی که برخی کشورها که از حمایت قدرتهای فرامنطقهای برخوردارند، نقشی بیثبات کننده دارند.
به گزارش حوزه سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ کمال خرازی رئیس شورای راهبردی روابط خارجی و وزیر خارجه پیشین کشورمان که در آلمان به سر میبرد، امروز سه شنبه 19 تیرماه در بنیاد مطالعاتی آلمانی «کوربر» درباره نقش منطقهای جمهوری اسلامی ایران سخنرانی میکرد، ادامه داد: این پایان ماجرا نیست و بحرانهای شدیدتری برای این منطقه حساس که اروپا در همسایگی آن قرار دارد، پیشبینی میشود.
وی گفت: امروز شاهدیم که دولت فعلی آمریکا به رغم امضای توافق مهم بینالمللی برجام و تأیید آن در شورای امنیت سازمان ملل که میتواند نقش مهمی در ثبات و آرامش منطقه داشته باشد، از این توافق خارج شده و کشورهای منطقه را به جنگ و درگیری تحریک میکند.
خرازی تصریح کرد: البته ایران تاکنون تلاش کرده است به تعهدات خود در قبال برجام پایبند باشد، ولی اگر اروپا نتواند منافع ایران در قالب برجام را تأمین کند، دلیلی برای اینکه ایران در برجام بماند، وجود نخواهد داشت و این حادثه میتواند به دامنه بحرانهای این منطقه بیفزاید و موجبات بیثباتی بیشتر را در منطقه فراهم سازد که بیتردید بر امنیت اروپا نیز بیتأثیر نخواهد بود.
آنچه در ادامه میخوانید، متن کامل این سخنرانی است:
«خوشحالم که امروز در این موسسه تحقیقاتی برجسته در مورد نقش منطقهای جمهوری اسلامی ایران که موضوع مهمی در این مقطع زمانی است، نکاتی را مطرح کنم.
خانم ها و آقایان؛
اگر به نقشه ایران نگاه کنیم و یا آن را در ذهن خود مجسم کنیم، مشاهده خواهیم کرد که حوزه پیرامونی ایران را میتوان به چهار منطقه شمالی، جنوبی، شرقی و غربی تقسیم نمود. هر کدام از این مناطق دارای مشترکات فرهنگی، تاریخی و سیاسی با ایران هستند و به نحوی تحت تأثیر تمدن ایرانی قرار داشتهاند.
نزدیک به ۴۰ سال است که از وقوع انقلاب اسلامی در ایران میگذرد. در این ۴۰ سال هرکدام از این مناطق جغرافیایی با مسائل و رخدادهایی روبرو بودهاند که بر ایران نیز اثر داشته است و یا ایران در مقابله با اشغالگری، حفظ تمامیت ارضی و ثبات کشورهای منطقه بر محیط پیرامونی خود تأثیر گذاشته است.
برای اینکه بتوانم کمی بیشتر توضیح دهم، نقش منطقهای ایران و تأثیرپذیری و تأثیرگذاری متقابل آن را در سه مقطع زمانی دهه اول، دو دهه میانی و بالاخره دهه چهارم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با ذکر مثالهایی مورد بررسی قرار می دهم.
ایران در دهه اول با دو رویداد منطقهای مهم روبرو بود. اشغال افغانستان توسط شوروی سابق و دیگری اشغال بخشهایی از خاک ایران توسط رژیم صدام.
اشغال افغانستان نه تنها بر کشورهای همسایه این کشور تأثیر گذاشت، بلکه دیگر کشورهای منطقه و بینالمللی را برای مقابله با نیروهای شوروی وارد این معرکه کرد. غرب به رهبری آمریکا و با کمک پاکستان و کشورهای عربی خلیج فارس به سازماندهی نیروهای تندرو عرب اقدام نمود تا به جنگ با نیروهای شوروی بپردازند. نتیجه این اقدام تشکیل سازمان القاعده و آموزش نیروهای عرب-افغان و بعدا تأسیس طالبان بود که عواقب ناگواری در بر داشت.
در این میان ایران نیز مخالف اشغال افغانستان توسط شوروی بود و امام خمینی (ره) صریحاً در برابر آن موضع گرفت و از مردم افغانستان خواست بپا خیزند و با نیروهای شوروی به مبارزه بپردارند، ایران اقدام غرب و متحدان منطقهای آن را در سازماندهی نیروهای تندرو اسلامی خطرناک میدانست و لذا کمکهای خود را در حمایت از مجاهدین افغانی همچون احمدشاه مسعود متمرکز نمود. ایران به خوبی میدانست که حمایت از گروههای تندرو عواقب خطرناکی برای امنیت کشورهای دیگر دربر خواهد داشت و لذا پس از خروج نیروهای شوروی از خاک افغانستان شاهد انتقال این نیروها به شمال آفریقا و ظهور تروریسم تکفیری در الجزایر، مصر و برخی دیگر از کشورهای منطقه بودیم که جنایات زیادی را در پی داشت.
در همین برهه صدام حسین با حمایت کشورهای عربی، به ویژه عربستان و کویت به ایران حمله کرد و همه قواعد جنگی را با بمباران موشکی شهرها، استفاده از سلاحهای شیمیایی و حمله به کشتیهای بازرگانی زیر پا گذاشت، ولی ایران در عین دفاع از خاک خود و بیرون راندن متجاوزان عراقی تلاش کرد جنگ را به نحوی مدیریت کند که به سایر نقاط از جمله کشورهای حامی عراق کشانده نشود و موجبات بیثباتی کل منطقه فراهم نگردد. به طور کلی ایران در دهه اول پس از انقلاب اسلامی بهرغم اوضاع غیرقابل کنترل در شرق و غرب کشور تلاش نمود از سرزمین خود دفاع و از گسترش تروریسم و بیثباتی در منطقه جلوگیری کند.
در دهه دوم و سوم ما شاهد فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در شمال ایران و اشغال کویت و جنگ بعدی خلیج فارس در جنوب بودیم. این دو حادثه تحولات عظیمی را در سطح منطقه و جهان در پی داشت. با فروپاشی شوروی ۹ کشور جدید در شمال ایران به وجود آمد. جمهوری فدراتیو روسیه، سه کشور جدید در قفقاز یعنی ارمنستان، آذربایجان و گرجستان و ۵ کشور ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان در آسیای مرکزی. ایران از جمله اولین کشورهایی بود که در حمایت از ثبات منطقه، جمهوریهای مزبور را به رسمیت شناخت، گرچه میتوانست بر برخی از آنها به دلایل تاریخی ادعا داشته باشد.
برخی از این جمهوریهای نوظهور در سالهای اول تأسیس خود با بحرانهای جدی روبرو شدند. روسیه با بحرانهای داخلی از جمله بحران جمهوریهای خودمختار مسلمان، به ویژه چچن مواجه گردید. ایران که ریاست سازمان همکاری اسلامی را برعهده داشت برخلاف برخی از کشورهای اسلامی چون عربستان که به نیروهای تندرو چچنی کمک میکردند، تلاش نمود بیطرفی خود را حفظ و با سفر به منطقه به برقراری آرامش در منطقه داغستان کمک کند.
در قفقاز نیز درگیری بین آذربایجان و ارمنستان بر سر جمهوری خودمختار قرهباغ شدت یافت. ایران بسیار تلاش کرد این درگیری کنترل شود و با وجود آنکه آذربایجان از ایران انتظار داشت از کشور مسلمان آذربایجان در برابر ارمنستان دفاع و به این معرکه کشانده شود، نقش یک میانجی بیطرف را برای جلوگیری از بیثباتی بیشتر منطقه و حل معضل قرهباغ از طریق گفتگو برعهده گرفت.
در درگیریهای داخلی تاجیکستان بین دولت و نهضت اسلامی تاجیکستان نیز که بسیار خونین بود، ایران توانست پس از چند سال تلاش، دو طرف را بر سر میز مذاکره بنشاند و آرامش را به تاجیکستان برگرداند، ولی متأسفانه اخیراً دولت تاجیکستان این توافق تاریخی را زیر پا نهاده است. ایران در مشکلات داخلی مربوط به قرقیزستان نیز نقش کمککنندهای را برعهده داشت. بدین ترتیب، از زمان فروپاشی شوروی و استقلال کشورهای مزبور، ایران سعی کرده است با دولتهای این منطقه روابطی عاری از تنش و براساس احترام متقابل و همکاری داشته باشد.
رویداد دوم حمله صدام به کویت و مقابله نیروهای منطقهای و بین المللی با عراق بود. با اینکه کشورهای عربی خلیج فارس از جمله کویت در جنگ عراق علیه ایران حامی رژیم صدام بودند و کمکهای بیدریغی به صدام کردند، ولی ایران اشغال کویت توسط عراق را محکوم و از آوارگان کویتی در خاک خود پذیرایی کرد. متأسفانه نقش سازنده ایران در آزادسازی کویت و نیز کمک به نیروهای ائتلاف برای سرنگونی طالبان نه تنها مورد قدردانی غرب قرار نگرفت، بلکه بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا ایران را در محور شرارت قرار داد.
در دهه اخیر بزرگترین رخداد منطقه بهار عربی بود. این حادثه که امیدی در دل مردمان منطقه برای رسیدن به حکومتهایی عاری از فساد و دیکتاتوری به وجود آورد، خیلی سریع به ناامیدی تبدیل شد. دخالت قدرتهای خارج از منطقه و برخی از کشورهای منطقه برای تغییر دولتهای منطقه باعث گردید که شاهد درگیری، بیثباتی، کودتا، گسترش تروریسم، جنگ داخلی و حتی به خطر افتادن تمامیت ارضی کشورهای منطقه باشیم. بعضی از کشورهای جنوبی خلیج فارس از جمله عربستان، امارات و قطر با حمایت از گروههای تندروی سلفی و تکفیری به بیثباتی در این کشورها دامن زدند و در کشورهایی که مردم خواستار آزادی و تشکیل حکومتهای برخاسته از اراده مردم بودند، با حمایت از کودتا چون در مصر و حمایت نظامی از حکومت های قبیلهای غیرمردمسالار چون بحرین و حتی مداخله نظامی آن طور که امروز در یمن شاهد هستیم، دامنه بحرانهای منطقه را گسترش دادند.
دخالت نیروهای خارجی در لیبی، سوریه، بحرین و یمن منجر به شکاف و بیثباتی شدیدی شد که متاسفانه هنوز ادامه دارد. اشتباه مربوط به افغانستان در حمایت از تندروهای سلفی و تکفیری در بهار عربی نیز تکرار شد. در افغانستان با حمایت از گروههای تندرو، سازمانهای القاعده و طالبان به وجود آمد و در بهار عربی داعش، النصره و جیش الاسلام و امثال آن که خیلی وحشیتر و خونخوارتر از طالبان بودند. ایران برخلاف بسیاری از کشورهای منطقه و خارج از منطقه همواره بر اصلاحات داخلی به دست مردم هر کشور تأکید دارد، زیرا هرجا نیروهای خارجی دخالت کردهاند به درگیری و جنگ داخلی منجر گردیده است. از جمله در بحرانهای لیبی، سوریه، یمن و بحرین که نتیجه دخالت نیروهای خارجی است.
ایران با مداخله نیروهای خارجی در لیبی و توسل به زور برای سرنگونی قذافی مخالف بود و امروز شاهدیم که عملاً این کشور به دو بخش تقسیم شده است، درگیری و جنگ داخلی بین دو طرف ادامه دارد و گروههای تروریستی فعالاند. در سوریه نیز ایران مرتباً هشدار میداد که حمایت از گروههای تندرو سلفی و تکفیری به شکلگیری گروههای تروریستی منجر خواهد شد. تشکیل داعش و النصره و جیش الاسلام نتیجه کمکهای میلیاردی کشورهای منطقه و خارج از منطقه از این گروهها بود.
با تشکیل گروههای تروریستی در سوریه و عراق و خطر سقوط دولتهای مزبور به دست این تروریستها، ایران به درخواست دولتهای مستقر در سوریه و عراق به مقابله میدانی علیه گروههای مزبور پرداخت. اگر کمک ایران به سوریه و عراق نبود قطعاً دمشق، بغداد و اربیل سقوط میکردند و حتی مرزهای ایران و شهرهای مرزی ایران در خطر قرار میگرفت، زیرا نیروهای داعش تا ۴۰ کیلومتری مرزهای ایران پیشروی کرده بودند. از سوی دیگر، بدون تردید اگر ایران به کمک دولتهای سوریه و عراق نشتافته بود، امروز اروپا نیز بیش از وضعیت فعلی با خطر تروریسم روبرو بود.
به هر حال، با شکست داعش اختلافات داخلی کردی-عربی در سوریه و عراق افزایش یافت، در سوریه مناطق کردنشین با حمایت آمریکا خواستار استقلال شدند و در عراق حکومت اقلیم کردستان با برگزاری رفراندوم داعیه استقلال کردستان عراق را در سر داشت که میرفت به یک جنگ داخلی تبدیل شود. در اینجا درایت و میانجیگری ایران بود که این بحران را کنترل کرد و امروز احزاب کردی عراق که روزی خواهان استقلال بودند، بیش از گذشته در پارلمان عراق نماینده دارند.
ایران برخلاف عربستان در لبنان نیز نقش ثباتآفرین داشته است. عربستان با فراخوانی و توقیف نخست وزیر لبنان زمینه درگیری داخلی در لبنان را فراهم کرد که خوشبختانه با وساطت فرانسه و مواضع مدبرانه مقامات لبنانی به خصوص رئیس جمهور لبنان و دبیرکل حزب الله با شکست روبرو شد، به طوری که در انتخابات اخیر لبنان شاهد کمترین تنش بودیم و احزاب و گروههای مختلف بدون اینکه یکدیگر را به تقلب متهم کنند با آرامش نتیجه انتخابات را پذیرفتند و رئیس مجلس و نخست وزیر انتخاب شد.
جنگ یمن و تجاوز نظامی عربستان و امارات به این کشور فقیر خود داستانی تراژدیک و شرمآور است، آیا مردمی که ۱۲۰۰ سال تحت عنوان حکومت زیدیه در یمن حکومت میکردهاند و هم اکنون حدود ۴۰% جمعیت این سرزمین را تشکیل می دهند، حق ندارند خواهان سهمی از قدرت در حکومت یمن باشند و باید اینگونه سرکوب شوند. جمهوری اسلامی ایران از ابتدای بحران از گفتگوهای یمنی-یمنی حمایت کرده است و حتی با کمک اروپائیان خواستار مذاکره برای حل این بحران شده است، ولی متأسفانه عربستان سعودی و امارات به تجاوزات خود که منجر به کشته شدن هزاران زن و کودک و انسان بیگناه و نابودی تأسیسات زیربنایی و خانه و کاشانه مردم بی دفاع یمن شده است، ادامه میدهند و مدعی هستند حکومت در صنعا را آنها باید تعیین کنند و حوثیها نباید دخالتی در آینده یمن داشته باشند.
خانم ها و آقایان؛
با مطالبی که به عرض رساندم تلاش نمودم نقش منطقهای ایران را در چهار دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مختصراً بازگو کنم. همان طورکه ملاحظه می فرمایید ایران تلاش کرده است نقشی ثبات آفرین در منطقه و در حوزه پیرامونی خود داشته باشد و این در حالی است که برخی از کشورهای منطقه که از حمایت قدرتهای فرامنطقهای نیز برخوردارند با حمایت مالی و تسلیحاتی از گروههای تندروی سلفی و تکفیری و آموزش آنها در داخل و خارج از کشور نقش بیثبات کننده خود را به اثبات رساندهاند.
البته، این پایان ماجرا نیست و بحرانهای شدیدتری برای این منطقه حساس که اروپا در همسایگی آن قرار دارد، پیشبینی میشود، امروز شاهدیم که دولت فعلی آمریکا به رغم امضای توافق مهم بینالمللی برجام و تأیید آن در شورای امنیت سازمان ملل که میتواند نقش مهمی در ثبات و آرامش منطقه داشته باشد، از این توافق خارج شده و کشورهای منطقه را به جنگ و درگیری تحریک میکند. البته ایران تاکنون تلاش کرده است به تعهدات خود درقبال برجام پایبند باشد، ولی اگر اروپا نتواند منافع ایران در قالب برجام را تأمین کند، دلیلی برای اینکه ایران در برجام بماند، وجود نخواهد داشت و این حادثه میتواند به دامنه بحرانهای این منطقه بیفزاید و موجبات بیثباتی بیشتر را در منطقه فراهم سازد که بیتردید بر امنیت اروپا نیز بیتأثیر نخواهد بود.
از صبر و حوصله شما سپاسگزارم»
انتهای پیام/