به گزارش خبرنگار حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ قطبالدین صادقی نویسنده، فیلمنامهنویس، مترجم، کارگردان، استاد دانشگاه، بازیگر و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران است. مرد کهنهکار ۶۶ ساله تئاتر کشور که مهرماه سال گذشته با تاسیس یک سالن تئاتر، تجربه کاری جدیدی را در کارنامه کاری خود گشود و به جمع سالنداران خصوصی پیوست.
برای بررسی ابعاد حضور چهرهها در تئاتر به گفتگو با این چهره پرداختهایم. چهرهای که با بیانی شیوا و صریح ابعادی تاسفبار از این اتفاق را برای ما بازگو میکند. در ادامه این گفتگو را بخوانید.
آقای صادقی، شما به عنوان یک کارگردان و سالندار که در هر دو حوزه تولید و ارائه آثار نمایشی حضور دارید، حضور سلبریتیها در تئاتر را چگونه میبینید؟
موافقت یا عدم موافقت من با حضور چند چهره نیست؛ فاجعهای که این روزها در تئاتر ما رخ داده این است که تئاتر فرهنگی هنری که روزگاری در حوزه اختیارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود، حالا به دست عدهای دلال خون آشام افتاده است که تنها به فکر پول درآوردن هستند. اما پول درآوردن از چه طریقی؟ مسلم است که از راه وارد کردن چهرهها به تئاتر. در این بین آثار اجرا شده نه فرهنگی هستند نه هنری، نه ربطی به جامعه ایرانی دارند و نه بازگو کننده معضلات است.
فاجعه بدتر این است که قشری نوکیسه و تازه به دوران رسیده که دستشان در جیب ملت است، به ثروتی هنگفت رسیدهاند. آنها با اندک فرهنگ به پولی رسیده و به دنبال سرگرم کردن مخاطبان تئاتر هستند. آنها علاقهای به وجه انتقادی هنر ندارند، به شدت محافظه کار هستند. چون این وضع به شدت به سودشان است؛ چیزی که از هنر میخواهند تفنن است نه نقد.
ما دو نوع نگاه بیشتر در هنر نداریم؛ هنر یا انتقادی، تحلیلی و مبتنی بر آگاهی است و یا سرگرمی، تفنن، ساز و آوازی و آتراکسیونی. تئاتری که این دلالان آوردهاند از نوع دوم است. دلالانی که امروزه نبض تئاتر را دست گرفتهاند و عملا جایگاه و میدان فعالیت فرهنگ و هنر که پیشتر دست افراد اندیشمند و هنرمند بود، به دست این افراد افتاده است.
پس به کل با حضور چهرهها مخالف هستید؟
من به کل با تئاتر تجاری مخالفم. تئاتر تجاری در حقیقت یک تفنن برای نوکیسههایِ کم فرهنگ است. با خیلی از این افراد صحبت کردم؛ باور کنید نه علاقهای به نمایش دارند نه آن را میفهمند، حتی شعور تحلیل و درک یک نمایش ساده را ندارند!
در همین تالار حافظ من برخی خانمها را با ظواهری دیدم که حتی در عروسی ندیده بودم. هیچکدام از این افراد به دنبال فرهنگ نیستند و تنها برای دیدن هنرپیشهها، عکس گرفتن و پُز دادن میآیند، برای نشان دادن لباس و آرایششان!
در حقیقت طبقه حامی و تایید کننده این نوع تئاتر از این قشرند، کسانی که پول میدهند و کسانی که از طریق روابط و مناسبات نامتعارف به ناگاه ثروتمند شدهاند.
شما فکر میکنید این جریان منفی بر اثر کمکاری چه ارگان یا افرادی شکل گرفته است؟
قطعا دولت؛ وقتی دولت تئاتر را به دست این عده داده است این اتفاق رخ میدهد. بخشی بزرگ از بودجه فرهنگ و ارشاد اسلامی تا پیش از دولت نهم خرج آثار فاخر و نخبه میشد. آثاری که نگهدارنده حدِ اندیشه، ذوق و زیبایی تئاتر بود. در آن دوران امثال منِ کارگردان پس از بستن قرارداد اصلا به فکر فروش نبودیم؛ تمام هم و غم ما صرف تولید و ارائه اثری برتر، جذاب و فنی میشد. امروزه، اما خیلیها تنها به فکر پول درآوردن هستند. تا جایی که برخی چهرهها مبالغی هنگفت برای تمرین و اجرا طلب میکنند و برخی از کارها تنها با ۱۰ روز تمرین به صحنه میروند!
وقتی برای اجرای دکور یک کار ۸۰۰ میلیون تومان خرج میشود، مشخص است که تولیدکنندگان این آثار به دنبال چه هستند؟ میخواهند از طریق زرق و برق صحنهای و آوردن چهرهها، بورژواها و پولدارهای بالای شهری را که دنبال تفنند، جذب کنند و به آنجا بکشانند.
از نظر جامعه شناسی هم آثار پرزرق و برق، بازتاب تفکر طبقه حاکمه است. طبقه حاکم بورژوا علاقهمند به دیدن تصویرهای پرجلا و پرزرق و برق است. چون به نوعی تکرار طبقه خودش در صحنه است. او اصلا طرفدار نمایشهای کوچک فقیر انتقادی نیست؛ دنبال تصویری زیبا از دوران حاکمیت خودش است؛ بنابراین حضور آثاری پرزرق و برق برای آنها بسیار مهم است. به طور کلی به نظرم، کم کاری و بیتوجهی وزارت ارشاد باعث شده تا قشری نوکیسه و تازه به دوران رسیده که دستشان در جیب ملت است از راه تئاتر به ثروتی هنگفت برسند، افکار عمومی باید تکان بخورد و آگاه بشود.
در نمایشی مانند " الیور توئیست " که به موضوع بچههای خیابانی پرداخت (جامعه آماری با حدود یک و نیم میلیون نفر که از آنها سوءاستفاده جنسی و فردی زیادی میشود) به جای توجه به وضعیت آنها و ارائه راه حل اجتماعی برای بسیج افکار عمومی بهمنظور نجات این بچهها، الیور توئیستی را اجرا کردند که پر زرق و برق است؛ اثری جذاب با رقص و آواز در بورژوآترین سالن تهران! در حقیقت با تحریف مفهوم فقر، به جای اینکه مخاطب را به خشم وا دارند سرگرم کردند؛ اما چه مخاطبی را؟ پولدارهایی که ۱۴۰ هزارتومان پول بلیت میدهند!
دلالان گاهی دولتی که تنها به دنبال تفنن و سرگرمی و از هر انتقادی بهدورند، به قیمت قلب و تحریف واقعیت به دنبال رقص و آواز، بزن و بکوب و سرگرم کردن مردم هستند. در حقیقت از نگاه آنها الان دوره بازنمایی مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیست. دورهای است که از طریق چنین دستگاههای هنری تنها به دنبال سرگرم کردن و راضی نگه داشتن قشر مرفهاند؛ فاجعه اینجاست، چهرهها را برای این آوردهاند.
سالها پیش در مورد اقتصاد تئاتر گزارشی نوشتم که به چندین زبان هم ترجمه شد و در آن گفتم که مخاطبین واقعی تئاتر ما دانشجویان یا تحصیل کردههای دانشگاهی ۱۸ تا ۶۰ سالی بودند که با تئاتر میاندیشیدند؛ تئاتر به عنوان یک دستگاه فکری تجزیه تحلیل میکرد و راجع به مفاهیمی بزرگ مانند خدا، مرگ، عدالت، تقدیر، جامعه و سیاست میاندیشید. امروزه، اما تنها چیزی که وجود ندارد همینهاست و عملا با حذف شدن آن بچههای جستجوگر دانشجوی دارای ذهن پویا و پرتلاش، بچههایی آمدهاند که نه فرهنگشان را میشناسند نه جامعهشان را و نه راجع به مسائل اجتماعی حساسند و تنها دنبال اجق وجق هایِ شبه تجربی جیغ و ویغند.
در این بین تک و توک آثار خوب هم داریم، اما کم هستند آثاری که یک تئاتر جدی، ملی، اجتماعی و انسانی را به نمایش بگذارند. آثاری که از فرهنگ، هنر و فرهنگ ایرانی، محتوای انسانی و زندگی ایرانی سخن به میان آورد.
برخی از این سالن داران معتقدند برای گذران خرج و دخل باید از این قبیل کارها استفاده شود، نظر شما به عنوان یک سالن دار چیست؟
من دنبال کار تجاری نیستم، رویکردم فرهنگی هنری است. از اول هم همین بودم، ۵۲ اثر را کارگردانی کردم که هیچ کدام برای پول نبوده است.
این افراد معتقدند خرج و دخل سالنها با هم نمیخواند و ما چارهای جز حرکت به این سمت نداریم؟
حرف دخل و خرج نیست. برخی از این سالنها مانند یک گاراژ هستند، در روز سه نمایش تجاری میروند و دلالانی که آنها را اداره میکنند با خالی کردن جیب مخاطب مخاطب میلیاردر شدهاند. موضوعی که شما عنوان میکنید در مورد تئاترهای کوچک است.
این سالن ها اغلب در حکم یک آپارتمان بیکیفیت، فضا و جذابیتی ندارد و به همین نسبت کیفیت آثار اجرایی در این فضاها هم پایین میآید، در نتیجه مردم جذب کار نشده و در نهایت خیلیهاشان ضرر میدهند. واقعا این نوعی توهین است.
پول تئاتر را این افراد میچاپند و هنرمندان و کارگردانهای واقعی پا پسکشیدهاند. کارگردان کهنهکاری را میشناسم که برایم تعریف کرد وقتی برای بستن قرارداد به یکی از این سالنها رفته در اولین برخورد از او پرسیدهاند میتوانی شبی ۱۲ میلیون فروش کنی؟! جملهای که به گفته این کارگردان بزرگترین توهینی بود که تئاتر به او کرد. از من پرسید تئاتر از موی سفید من خجالت نکشید؟
مقصر چه کسی است؟
مقصر دولت است که با عدم گسترش تئاتر و سالنهای تئاتری توپ را در زمین هنرمندان انداخت و آنها هم به خصوصی سازی روی آوردند. خیلیها با قرض از این و آن روزگار میگذرانند. تا امروز تنها دو تا سالن دولتی ساخته شده است واقعا وزارت ارشاد پول ساخت سالن ندارد، نمیخواهد یا دوست ندارد بسازد؟
گفتگو از سمیه سلامت
انتهای پیام/