سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

ناگفته‌های هولناک پلیسی که به جای سارق مسلح تحویل کلانتری شد/ می‌خواستند سرم را از بدنم جدا کنند تا شناسایی نشوم!+ تصاویر

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ درگیری پلیس با اشرار، تعقیب و گزیز برای دستگیری مجرمان و مخلان امنیت عمومی، به شهادت رسیدن پلیس مبارزه با مواد مخدر و جراحت شدید ماموران انتظامی و .... از موارد و اخباری است که هر روزه آن را از رسانه‌های جمعی می‌شنویم و به طور کلی خبر از این تامین کنندگان امنیت و آرامش ختم به همین جا می‌شود و ما در دیدن تصاویر آنها با گزش لب و ابراز سلامتی و گفتن یک کلمه که حیف شدن و یا چه وحشتناک؛ رد می‌شویم و یا در کنار خدماتی که از پلیس برای امنیت و آرامش خودمان می‌گیریم در کنار اشتباه یک یا چند مامور انتظامی همه را با یک لفظ ممکن است مورد توبیخ و شماتت قرار دهیم.

علیرضا رضاییان جوان 37 ساله از شهرستان جویبار و ساکن شهرستان ساری با سابقه 18 سال سابقه خدمت در نیروی انتظامی یکی از افرادی است که در درگیری با اشرار آرامش را ازخود و خانواده‌اش گرفته و دست و پنجه زدن با جراحت روحی، روانی و جسمی 9 سال است که عرصه را بر وی‌ و همسرش تنگ کرده که البته چهار سالی هم هست که پسر کوچکشان با دردهای پدر آشنا می‌شود.خبرنگار فارس گفت‌وگویی را ترتیب داده که با هم می‌خوانیم؛

شرح ماجرای درگیری با اشرار و شیوه مجروحیت آقای رضاییان مامور پلیس آگاهی در شب حادثه؛

در سال 1384 به منطقه گرمسیر بندرعباس منتقل شدم و در سمت استوار دوم در اداره عملیات ویژه مشغول به کار بودم، شب 21 شهریور ماه سال 88 مصادف با شب‌های قدر بود که طبق معمول برای انجام مأموریت به همراه یک سرباز با پوشیدن لباس شخصی ولی با تجهیزات و اسلحه به امام‌زاده و مساجد می‌رفتم تا افراد مشکوک را شناسایی کرده و به نیروهای عملیاتی گزارش دهم تا وارد عمل شوند.

چهار تیم بودیم که هر یک وظیفه‌ای بر عهده داشت در حین ماموریت ناگهان چشمم به موتورسیکلت مشکوکی افتاد که بدون پلاک شناسایی بود کمی احساس خطر کرده و به همراه سرباز تعقیبش کردیم؛ هوا تاریک بود او ما را به محله‌ای خلوت و خطرناک برد در راه برگشت ناگهان خودرویی نظرم را به خود جلب کرد توقف کرده و آنها سد راهم شدند جوانی کم سن و سال با ظاهری غلط‌انداز.

*حمله با شمیشر 8 نفر به پلیس

از موتورسیکلت پیاده شد و از من بازجویی کرد که اینجا چه می‌کنی و چرا به تعقیب‌ما آمدی، من هم کارت شناسایی خود را بیانگر اینکه پلیس بودم نشان دادم که ناگهان او شمشیر خود را در آورده و به سمت من حمله‌ور شد در حرکت اول پهلوی راستم را زخمی کرد، من به روی زمین افتاده و به کمک سرباز از جایم بلند شدم و سعی کردم هفت تیر را به بیرون آورده تا او و چند جوان دیگر که حدود هشت نفری بودند را بترسانم.

بر همین اساس سه تیر هوایی شلیک کردم ولی آنها شمشیر را زیر گلویم گذاشتند من هم به پایش شلیک و فرار کردم، در راه به‌وسیله بی‌سیم درخواست کمک کردم فقط گفتم من در لنج هستم ولی شرح جزئیات و در حوضچه لنج هستم را نتوانستم بیان کنم چون آنها بیشتر هجوم آورده و به طرفم سنگ پرتاب می‌کردند و به سویم حمله‌ور شدند.

*شنا در حدود 70 متر در بندرعباس

سربازی هم که در کنارم بود مجبور به ترک محل درگیری شد و فرار کرد؛ من هم سعی کردم، فرار کنم تا جایی که به لنج رسیدم و خودم را در آب انداختم حدود 70 متر شنا کردم، در زیر لنج پنهان شدم طول و عرض لنج‌ها زیاد بود خودم را در بین لنج ها پنهان می‌کردم، ضربه‌های محکمی به سر و پاهایم می‌خورد توان زیادی نداشتم تنها اشک می‌ریختم و حس درماندگی و ناتونی داشتم.

*کوبیدن پارو و وارد کردن ضربه محکم به سر و دستم

تا اینکه آنها هنگام جست‌وجو مرا پیدا کردند و قصد داشتند لنج را آتش زده تا مرا دستگیر کنند، من خودم را به روی لنج رساندم باز به سمتم آمدند نارنجک دستی پرت می‌کردند ضربه‌های محکمی با پارو به دست‌ها و پاهایم می‌زدند تا جایی که عصب‌های دست‌وپایم را از دست دادم مرا روی زمین می‌کشیدند خون از سرو و صورتم به پایین می‌ریخت ...

یکی از آنها هفت‌تیر مرا برداشت می‌خواست که به سمتم نشانه برود و این‌کار را هم کرد خوشبختانه من وقتی در زیر لنج بودم خشاب هفت تیر را جدا کرده بودم و با ضربات محکم دندان‌هایم را شکست؛

ناگهان یکی از آنها شمشیر را زیر گلویم گذاشت و گفت سرت را از بدن جدا می‌کنم و هر یک را در گوشه‌ای می‌اندازم تا شناسایی نشوی من هم که در حالت نیمه‌جان به‌سر می‌بردم و مرگ را به چشم خود می‌دیدم فکری به ذهنم خطور کرد دست در جیبم کردم دیدم کارت شناسایی من گم شده به آنها گفتم من سارقی مسلح هستم و به دروغ گفتم که پلیس هستم، تنها در این لحظه به همسرم فکر می‌کردم که در شهر غریب باید با جنازه من به شهرمان برگردد... (خدا در این لحظه کمکم کرد که بعدها فهمیدم همسرم در همان لحظه در حال دعا برای برگشتم بود) آنجا بود که آنها از جان من گذشتند و تصمیم گرفتند مرا به کلانتری محله تحویل داده و از سر خود رفع کنند که همین کار را هم کردند ...

*تحویل دادن به کلانتری به عنوان سارق مسلح

در کلانتری البته بعدا متوجه شدم که آنها مرا به عنوان سارق مسلح تحویل پلیس دادند تا بتوانند به این بهانه یکی از دوستان‌شان را دستگیر شده بود، با من معاوضه کنند و با این عنوان که شرور واقعی من هستم، برای خودشان برائت بگیرند ...

*دستگیری 5 شروری که باید دستگیر می‌شدند

یکی از همکارانم را دیدم و فقط توانستم بگویم کمکم کن و بعدش از هوش رفتم، همکارانم که مرا شناسایی کردند به نیروهای عملیات اطلاع دادند تا مانع خروج افرادی که مرا به کلانتری رسانده بودند شوند و آن شب پنج نفرشان به همراه آن یک نفر که به پایش شلیک کرده بودم دستگیر شدند که بعدها فهمیدم این افراد از افراد شروری بودند که مدت‌ها بود توسط وزارت اطلاعات شناسایی شده و باید دستگیر می‌شدند.

*روایت حادثه از زبان همکاران

سرهنگ دوم رضا راغب که در حال حاضر در اداره پلیس پیشگیری فرماندهی انتظامی مازندران مشغول به فعالیت است از همکاران آقای رضایان بود درباره شرح شب حادثه و نحوه خبردار شدن از وضعیت وی می‌گوید؛ آن زمان سروان بودم و در مرکز عملیات و بازرسی انتظامی استان هرمزگان مشغول به فعالیت بودم.

*نمی‌توانم وضعیت بغرنج همکارم را فراموش کنم

یکی از اقدامات ما بازرسی ناگهانی با لباس مبدل بوده که شب حادثه نیز قرار شد که خوشبختانه همان کلانتری که رضاییان به‌عنوان سارق مسلح تحویل داده شد وضعیت آمادگی کلانتری و گشت‌زنی آنها را بررسی کنیم و خیلی اتفاقی وارد کلانتری شدیم.

زمانی‌که وارد کلانتری شدیم دیدیم همه در مکانی جمع شدند و اعلام کردند سارق مسلح دستگیر کردیم، به‌عنوان بازرس کنجکاو شدیم تا ببینم چه خبر است که دیدیم همکار ما رضاییان است.

زمانی‌که چشمم به رضاییان خورد مرا شناخت و گفت کمکم کن و بعد از هوش رفت، که این درگیری شبانه استارت دستگیری پنج نفر بود که به عنوان اشرار پلیس به دنبال آنها بود با این روند نتوانستند از کلانتری خارج شوند و خودروی آنان نیز توقیف شد که اقلام ممنوعه و ادوات جرم ضمیمه پرونده شد و پس از آن حادثه روان درمانی پیگیری شد ولی هیچ زمان نمی‌توانم وضعیت بغرنج همکارم را فراموش کنم.

ستوان سیدمجتبی هاشمی که به‌عنوان افسرگشت یگان امداد در بندر عباس در زمان حادثه مشغول به فعالیت بوده درباره شب حادثه به خبرنگار فارس، گفت: حادثه شب قدر بود و مقابل امام‌زاده مظفر مستقر بودیم که بی‌سیم اعلام کرد یکی از همکاران درخواست کمک کردند.

محل حادثه لنج بود در بند عباس ما میدان لنج و حوضچه لنج داریم به همین دلیل سه اکیپ عازم میدان لنج شدیم و کسی را پیدا نکردیم و از درگیری نیز خبری نبود...

دوباره گروهی به حوضچه لنج اعزام شدند که اعلام کردند فردی را به‌عنوان سارق مسلح دستگیر کردند و ما مقابل امام‌زاده مستقر شدیم، اعلام مفقودی کردیم اما روز بعد متوجه شدیم چنین حادثه‌ای برای همکارم رخ داده است...

* اتفاقات بعد از مجروحیت و بیمارستان

رضاییان در ادامه ژفت: مرا به بیمارستانی بردند که همان فرد شرور به نام سعید سخایی‌پور ( سعید.ک) با شمشیر به سمت من حمله‌ور شد و در آنجا بستری شده بود به همین‌دلیل و برای امنیت جانم مرا به بیمارستان دیگری منتقل کرده و ممنوع ملاقات بودم اما وقتی به هوش آمدم دست و پاهایم به تخت بسته شده بود... برایم سوال بود که چرا دست و پایم را بستند....

بیشتر از جسمم ضربه به روحم وارد شده بود و پرخاشگر و عصبی شده بودم که با استرس گنگی همراه بود بعدها متوجه شدم من به بیماری PTSD مبتلا شدم.

PTSD چیست؟

جعفر دارابی متخصص روانشناسی گفت:

در زندگی روزمره، هر کسی ممکن است با حوادث طاقت‌فرسا، ترسناک و خارج از کنترل روبرو شود، ما ممکن است دچار حادثه رانندگی شویم، قربانی یک تجاوز باشیم، یا شاهد یک حادثه دردناک باشیم پلیس، آتش‌نشان‌ها و کارکنان امبولانس‌ها با احتمال بیشتری با چنین حوادثی روبرو می‌شوند آنها اغلب مجبورند با حوادث ترسناک مقابله کنند، سربازان ممکن است هدف تیر یا انفجار قرار گیرند و یا شاهد کشته و مجروح شدن دوستانشان باشند.

*شرح ماجرای شب حادثه و نگرانی‌همسر

ادامه این مصاحبه از زبان همسر آقای رضاییان سیده نیلوفر اسماعیلی می‌‎‌خوانیم؛

با اینکه همسرم هر شب باید در پستش حاضر می‌شد و من هم نگرانی خاصی نداشتم اما آن شب که شب قدر هم بود استرس و نگرانی خاصی داشتم به‌طوری‌که با توسل به قرآن زجه زنان گریه می‌کردم.

چند باری هم با توجه به نگرانی زیاد با تلفن همراه همسرم تماس گرفتم و وقتی فهمیدم از دسترس خارج شده است از درگاه خدا خواستم فقط همسرم را زنده به خانه برساند.

دیر وقت شده بود و خبری از او نداشتم در آن شهر غریب با کسی ارتباط نداشتم و شماره تماسی از همکارانش هم نداشتم تا اینکه زنگ خانه به صدا درآمد و زن و شوهری که از دوستان بودند به خانه ما آمده و خواستند که با آنها به خانه آنها بروم من مایل نبودم و با اصرار زیاد نوشته‌ای در خانه گذاشته و با آنها راهی شدم.

چشمم به تلفنم بود ومنتظر تماسی از همسرم بودم، دوستم از من خواست امشب را در منزل‌شان بخوابم ولی من حاضر نبودم تا اینکه مادرش گفت چرا واقعیت را به او نمی‌گویید آنها هم گفتند که همسرت در عملیات است و ممکن است مدتی نتواند خودش را به خانه برساند با ما تماس گرفت و خواست که در این مدت تنهایت نگذاریم و من هم باور کردم . در واقع همسرم خواسته بود که چیزی از جزئیات درگیری به من نگویند.

پس از یک هفته من به خانه رفتم زنگ خانه به صدا درآمد من فردی را که از بیرون می‌دیدم نمی‌شناختم همزمان با زنگ منزل تلفنم زنگ خورد و همسرم گفت منم در را باز کن،باورم نمی‌شد همسرم با چهره‌ای زخمی و کبود انگار آدم دیگری شده بود.. همکارانش او را رسانده بود و به من گفتند « شهید زنده‌ات را تحویل بگیر».

من در بهت و حیرت بودم، مدتی که گذشت فهمیدم نه تنها جسمش بلکه روحش هم متحول شد دیگر از آن آدم آرام، صبور و مهربان خبری نبود فردی که در مقابلم بود یک فرد پرخاشگر، پراسترس و بهانه‌جو بود.

بارها برای درمان و اینکه راحت این زندگی را تحمل کنم به مشاوره رفتم، بیشتر پاسخ‌ها این بود که شما جوان هستید و می‌توانید طلاق بگیرید اما لحظه‌ای به این مسئله فکر نمی‌کنم و نکردم هرچند که شاید ادامه زندگی برایم‌سخت باشد، راهکارهایی پیدا کردم ولی در پایان فهمیدم که برای ادامه زندگی فقط باید ساکت و صبور باشم.

شیرین‌ترین لحظه‌های زندگیم را در قبل از این ماجرا تجربه کرده بودم و از آن روز تا به حال همه چیز تمام شد... حال فرزند چهار ساله‌ای داریم و در خانه‌ای نزدیک بیمارستان زندگی می‌کنیم، همسرم روزی پنج قرص اعصاب و روان مصرف می‌کند و سه دوره بستری را در بیمارستان گذارنده است.

شب‌ها کابوس می‌بیند و از خواب می‌پرد و در انزوا به‌سر می‌بریم، نظر پزشک معلجش این بود که با این شرایط روحی و جسمی باید بازنشسته شود ولی فقط ما را از بندرعباس به مازندران منتقل کردند.

تعادل روحی ندارد بعد از این ماجرا ترس وجودش را فرا گرفته است، جانباز 23 درصد ناجا است ولی از لحاظ روحی ضربه جبران‌ناپذیری بر او وارد شده است.

در پایان گفت‌وگو آقای رضاییان باز شروع به صحبت می‌کند؛

*ای کاش بتوانم سلامتی‌ام را به‌دست بیاورم

ای کاش بتوانم سلامتی‌ام را به‌دست بیاورم هنوز تحت درمان هستم؛ اگر به قبل برگردم باز هم پلیس می‌شوم و وظیفه‌ام را برای تامین امنیت باز هم به‌درستی و در حد جان انجام می‌دهم و پسرم نیز آرزو دارد پلیس شود.

خودم را نابینا می‌پندارم در واقع به اندازه نابینایان استرس دارم؛ ترس از تاریکی و مرگ دارم ولی زجرهایی کشیدم ، آرزوی مرگ می‌کنم، در لحظاتی که با مرده شباهت زیادی داشتم تنها به‌خاطر همسرم بود که به زندگی امید داشتم.

*چیزی جایگزین آرامش وجود ندارد

تپش قلب و استرس باعث شده هفته‌ای یک بار به بیمارستان مراجعه کنم و آرام‌بخش تزریق کنم، یک سال تحت درمان بیمارستان فاطمه زهرا (س) ساری بودم ولی بیماریم را ناشناخته پنداشتند، شرایط رانندگی کردن را ندارم چون همیشه ترس و وحشت دارم، توسط ناجا به دلیل دستگیری 5 شرور سابقه‌دار تشویق شدم اما سلامتی که بهترین هدیه از جانب خداوند است را از دست دادم آرزوی یک خواب راحت را دارم و این‌ها چیزی نیست که به‌توان جبران کرد، منزلم حتما باید کنار بیمارستان باشد.

مصاحبه به پایان رسید و رهام کوچولوی رضاییان که بنا به گفته پدرش دوست دارد پلیس شود با بازی کودکانه‌ای که حین مصاحبه داشت در آغوش مادرش و در کنار پدرش به خواب رفت برای این خانواده آرزوی سلامتی و آرامش داشتیم هر چند خودشان آن را خیلی دور می‌دیدند و هر روز طوفانی را به دلیل شرایط جسمی یکی از اعضای خانواده تحمل می‌کنند.

منبع: فارس

انتهای پیام/

ماجرای پلیسی که به جای سارق مسلح تحویل کلانتری شد

برچسب ها: خواندنی ، حوادث
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱۱۰
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۳:۱۲ ۲۶ خرداد ۱۳۹۷
درود بر آقای رضاییان خدا پشت و پناهش باشد
م . ن
۱۳:۱۲ ۲۶ خرداد ۱۳۹۷
آقای رضاییان یک قهرمان واقعی هستن
ناشناس
۱۰:۰۴ ۲۶ خرداد ۱۳۹۷
خسته نباشی دلاور
مجتبی
۱۳:۴۷ ۲۴ خرداد ۱۳۹۷
خدا قوت قهرمان.
ناشناس
۰۳:۵۰ ۲۴ خرداد ۱۳۹۷
سلام
اول برای ایشان آرزوی سلامتی می کنم
دوم: چرا پلیس ها حق شلیک به فرد حمله کننده ندارند؟
ناشناس
۱۵:۲۱ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
انشا الله خداوند هر چه زودتر ایشون رو شفا بده
و اینکه با اشرار باید قاطعانه برخورد کرد و کمترین آسیب رو دید
ناشناس
۱۱:۲۲ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
خداانشاالله به ایشون وهمسرشون صبربده
هرکه دراین درگه مقرب تر است جام بلا بشترش میدهند
طالبی
۱۰:۵۰ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
دو نفر از افراد خانواده من پلیس هستند، زیاد شنیدم که همکارانشون بخاطر استفاده از اسحله یا حتی درگیری جسمی مثل سیلی زدن به متهم در زندان هستند و باید دیه های میلیونی پرداخت کنند تا مجرم ازشون راضی بشه و رضایت بده!! حتی برای کشتن یک قاچاقچی یکی از همکارانشون منتظر حکم قصاصه!
این وضع ماموران نیروی انتظامی ماست که حتی حق یک سیلی زدن به متهم رو ندارن و باید در برابرش پاسخگو باشند چه برسه به تیراندازی!
ناشناس
۰۸:۳۲ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
اولا برای این جانباز از درگاه خداوند متعال شفای عاجل دارم ای کاش می توانستم کمکش کنم دوم از مجلس شواری اسلامی تقاضا دارم قانونی تصویب کنند که نیروهای مصلح بتوانند در درگیری از جان خود وسلاح خود دفاع ودر وقوع خطر شرورها را بکشند و اصلا زیر سوال هم نروند وقتی تصویراین خانواده دیدم دلم ارام گرفت که زنده هستند بکوری چشم همه شرورها
ناشناس
۰۸:۱۷ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
دمت گرم خیلی مردی،ان شاالله خدا شفا بوده
هادی
۰۸:۱۳ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
رحم به گرگ سفید دندان
ظلم باشد در حق گوسفندان
چرا نمی خواهیم بفهمیم یه مشت افراد ناهنجار شرور زورگو باید آزادنه بچرخن
مامور ما وایسته نگاهشون کنه با نوازش هدایتشون کنه کلانتری البته یه خش هم نباید بهشون بیفته
کل دنیا با شوکر و گلوله پلاستیکی و ... پدرشونو درمیارن
حالا حال زار مامور ما رو ببین
ناشناس
۰۷:۲۲ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
خدا به این مامور نیروی انتظامی خیلی رحم کرده
م.ه.د.ی
۰۷:۲۲ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
زبان در چنین مواقعی در بیان مطالب بسیار قاصر است. انشااله به حق این شب و روزهای عزیز ، سلامتی و آرامش بیش از پیش نصیب این خانواده گردد. خدا گر ببندد ز حکمت دری ز حکمت گشاید در دیگری
ناشناس
۰۷:۰۹ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
اونایی که بعد از چقدر از بخشنامه‌ها ی صادره در این موارد باز سر مرز موقع افطار غافلگیر شدند یکی دو مورد نیستند آیا برای ضمانت جان این مظلوم ها کاری میکنند
ملکوت
۰۷:۰۱ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
خدایا شفا بهش بده .
ناشناس
۰۴:۰۲ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
فقط یک جمله;اگربخواهیم قدر پلیس ونیروهای کشور مان رابدانیم حتما ازپلیس قدردانی کنیم که مایه دلگرمی انان شود برایتان دعامیکنیم هرچه سریعتر بهبودیت حاصل شود ای برادرجلن
ناشناس
۰۲:۵۵ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
متاسفانه نیروی انتظامی هیچگونه امنیتی در قبال انجام ماموریت های مختلف خود ندارد هیچ گونه پیش بینی و احتمالی در کار نیست با دو نفر از این مسائل زیاد است که با لباس های مبدل جهت کشف سلاح وارد منزل شخصی میشوند وهیچ تضمینی هم نیست امنیت با این کارها بوجود می‌آید
مجید
۰۱:۵۹ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
به حق همون شب قدر که داشته خدمت به امنیت میکرده خدا انشاله شفا بده بهش.الهی امین
ناشناس
۰۱:۴۱ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
مشکل اینجاست که سریع و سیر با مجرمین برخورد نمیشه. اگر چند تا گردن کلفت در همان محل اعدام بشن هرکس به خودش جرات نمیده . از طرفی حمل اسلحه توسط پلیس جهت بازدارندگی است پس چرا نمیتوانند برای دفاع استفاده کنند .
ناشناس
۰۱:۳۴ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
خیلی وحشتناکه خجالت بکشن اونایی ک هی فیلم و مطلب علیه نیروی انتظامی پخش میکنن
ناشناس
۰۱:۲۹ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
درود بر این قهرمان بزرگ
ایرانی
۰۱:۲۷ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
آقا دمت گرم برای غیرتت برا دفاع از مردم. کلا کم نظر میذارم ولی این بار نتونستم که بدون توجه از این خبر رد شم. از خدا میخوام که حال شما زودتر خوب شه و دوباره کانون خونوادتون گرم بشه. بازم ممنون
ناشناس
۰۰:۵۹ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
خدا پشت و پناه ایشان باشه و ان شاالله هر چه زودتر شفا پیدا کند
ناشناس
۰۰:۵۹ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
جالبه که سرباز با باتوم در رفته بعد این همه وقت با چه ماشینی بودن سرباز کجا دذ رفته چرا خبر نداده . خدا خاسته نفهمن پلبسه گفته دزدم اگه نه لباس شخصی سرباز. ماشین
ناشناس
۰۰:۴۹ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
ایول به پلیسای قهرمان .ولی شما با هیپنوتیزم درمانی خوب میشین لطفا مراجعه کنید
ناشناس
۰۰:۲۰ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
درود و رحمت بیکران خداوند برشما جانباز فداکار راه حق و حقیقت انشاا... خداوند به حق ماه رمضان شفای عاجل عنایت بفرماید . درود خداوند بر شرف و غیرتت پهلوان واقعی
مرتضی
۰۰:۱۳ ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
انشآلله خداوند سلامتی رابه شما دلیر مردان بی ادعاباز گرداند
مامور
۲۳:۵۲ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
سلام
امسال آقای رضاییان در بدنه ناجا فراوانه کسانی که زندگی خودشان را فدای آسایش دیگران کردند
ناشناس
۲۳:۴۷ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
بزرگترین اشتباه دولت در زندانی کردن این افراد است .برای این افراد زندان مثل ثبت نام در کلاس خلاف است .چونکه این اسخاص تمایل به کار خلاف دارنند .از بقیه زندانها کار های خلاف بیشتری یاد میگیرند .حتی زندان برای تشکیل تیم خرابکارانه کمک شون میکند .تنها راه حل اموزش حرفه ای و حتی یاد دادن زبان انگلیسی بهشون و تربیت شون و اماده سازی اونها برای ورود به اجتماع .ولی اگر برای بار دوم خلاف انجام دادن .یک راه به جزیزه
ناشناس
۲۳:۴۷ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
بنده خدا الهی زودتر شفا پیدا کنه
ناشناس
۲۳:۱۲ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
باید حق دفاع از خود داشته باشند .و این اشرار و اوباش .نه بدرد خودش میخورند نه به درد جامعه .اینها افراد ی که تربیت نشده اند .و خطرناک برای همه .باید در جزیزه ای برده شوند و تا اخر عمر در همانجا بمانند .البته بدون زاد والد
ناشناس
۲۳:۰۷ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
مثل فیلم بود .اصلا سخته باور کرد .اینقدر این پنج نفر قس القلب بودند .پست و نامرد .فردا این اشخاص میخواهند شو هر یا پدر کسی بشن .اشد مجازات .اینها بیمار هستند و برای حامعه خطرناک
علی
۲۲:۴۹ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
حتما آن اراذل واوباش الان از زندان آزاد وبرای خود یلی شدند. خداوند سلامتی ایشان را به ایشان باز گرداند انشا الله.
ناشناس
۲۲:۳۷ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
ایولا داری
ناشناس
۲۲:۱۶ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
اگر ای بنده خدا می مرد چی
بابا بزار دستور شلیک داشته باشند
ناشناس
۲۲:۱۱ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
دمت گرم بابا
ناشناس
۲۲:۱۱ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
کاش تو مجلس یه نماینده از ناجا بود و درد مامورین ناجا را میگفت اگه تیراندازی کرده بود و هر کدام از اشرار رو میکشت تا زنده بود باید دیه میداد من یه نفر میشناسم تیراندازی کرده الان 5 سال هست اولیا دم دنبال قصاص مامور و دیه میلیاردی هستن
ناشناس
۲۲:۰۷ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
اگه به جای تیر هوایی به این اشرار تیر زده بود و یکی شون مرده بود چی! چرا دست پلیس در برابر اشرار باز نیست ؟ !!
مجتبی
۲۱:۲۵ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا پشت و پناه حافظان امنیت این مرز و بوم بهشه
امیدوارم بعضی ها که بدون فکر راجع به کشورمون گله دارن بفهمن که امنیت اتفاقی نیست و براش چه ایثارگری هایی که کمی شود
ناشناس
۲۰:۴۶ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
بندرعباس شهر شهدا هم هست من بندرعباسیم بابام ایثار گر بوده
ناشناس
۲۰:۴۲ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
عجب
ناشناس
۲۰:۲۳ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
واقعا سخت ترین و خطرناک ترین شغل دنیا رو دارن اینها مداوم شب و روز ندارن جمعه و شنبه ندارن با افراد خلاف کار بشدت وحشی باید رو در رو مقابله کنند.واقعا خدا بهشون سلامتی و در زندگی شادی بیش از اندازه بده انشا الله.عجب خبری بود آدم بهم میریزه اینها فقط باید از جانب خدا محافظت بشن و تماااام.
ناشناس
۱۹:۵۲ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
سلامت باشی
محمدرضا
۱۹:۴۶ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا حفظش کنه و بهش سلامتی بده
همکار ارتشی
۱۹:۳۰ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خداوند شفاشون بده. انشاا....به عنوان یک هم لباس و هم نوع حالم خیلی بد شد.دم افطار براشون ارزوی سلامتی دارم.
ناشناس
۱۹:۲۸ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
جالب بود
امیر الیاس خجسته
۱۹:۱۹ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
سلام و خسته نباشید

فقط میتوانم بنویسم " عالی بود "
به معنای واقعی حتی یکبار هم پلیس رو به این چشم ندیده بودم و حتی فکر نکرده بودم که ممکن است یک پلیس هم دچار این چالشها در زندگی خود شود یا حتی در محیط کاری خود .
امیدوارم حمایت لازم و کافی از جانب مردم و حتی خود ناجا به وی و دیگر همکاراشون بشه .
ناشناس
۱۹:۰۶ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا بهش رحم کرد
ناشناس
۱۹:۰۶ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
درود بر شما
ناشناس
۱۹:۰۶ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا سلامتی و صبر به خودشان و خانواده شان بدهد ان شاالله.
ناشناس
۱۸:۳۳ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا کمکشون کنه
ناشناس
۱۸:۳۳ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
باید این اشرار اعدام بشوند
ناشناس
۱۸:۳۳ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
باید حق تیراندازی داشته باشند تا آسیب نبینند
ناشناس
۱۸:۳۳ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا خودش از ماموران فداکار نیروی انتظامی محافظت کنه
ناشناس
۱۸:۳۳ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
مشکل اونجاست که قوانین به نفع مجرمین است.چرا یک مامور نباید از اسلحه استفاده کنه.در درگیری ها جرات ندارن جلو بیان چون مجرمین اسلحه دارنولی اینا نمیتونن استفاده کنن
امیر ث
۱۸:۳۳ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
تنها کاری که از دست ما برمیاد دعا برای این عزیز وهمه ی کسانی که برای آرامش کشور زحمت می کشند.
ناشناس
۱۸:۲۶ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
میدونی مشکل از کجاست؟ اگه این مامور انقدر جرعت داشت و قانون پشتش بود همینکه شمیشر در اوردن و زخمیش کردن.به جا شلیک تیر هوایی راحت میتونست همشونو با تیر بزنه.اگه اینجوری بود هیچ شروری جرعت عرض اندام نمیکرد.اون سربازی که با ماموره چرا نباید هیچی داشته باشه فقط یه باتوم؟ خب چه بدرد میخوره.همه این مشکلات راه حل داره که مجلس و قوه قضایه باید وروود کنن.که مدت هااس این مشکلات هست ولی هییچ ترتیب اثری داده نمیشه
ناشناس
۱۸:۱۸ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
کاش مردم قدر زحمات شما وامثال شما را بدانند وبا بازی یک عده سود جو پا روی فداکاری های شما نگذارند ان شاالله خداوند شفای عاجل بدهد
قدرشناس شما هستیم
۱۸:۰۵ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
دم همه بچه های ناجا _ سپاه _ ارتش _ بسیج _ حفاظت اطلاعات گرم ............... اجرتان با اباعبدلله انشالله همیشه و همه جا سالم و تندرست باشید که ما مردم ایران همیشه قدردان زحمات شما عزیزان جان بر کف هستیم ......
ناشناس
۱۸:۰۳ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا صبر وسلامتی بده
واقعا ناراحت کننده بود
از ایشون و خانوادش بخاطر تحمل این همه مشکلات بخاطر امنیت ماها شرمنده و خیلییییی سپاسگزارم
ناشناس
۱۸:۰۲ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
شاید ما شما رو هیچ وقت نبینیم ولی این رو بدانید که همیشه از شما ممنون وسپاس گزاریم
و آرزوی سلامتی و موفقیت برای شما عزیزان نیروهای مسلح داریم
ناشناس
۱۷:۵۰ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
کاش یکم چشم و رو داشته باشیم وزحمات وفداکاریهای نیروی انتظامی رو ببینیم وبا جنجالهای کذب عده ای وطن فروش در فضای مجازی مقابله کنیم وسریع تحت تاثیر دروغهاشون قرار نگیریم
ناشناس
۱۷:۴۹ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
با سلام و احترام ضمن آرزوی شفای عاجل برای این رزمنده دلاور و قهرمان واقعی میهن، باید عرض شود که متاسفانه مشکل از آنجا ناشی میشود که مجازاتها بازدارنده نیست.
ناشناس
۱۷:۴۸ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
قهرمان واقعی توهستی جناب رضایان ک برا حفظ جان مردم سرزمینت تا دم مرگ رفتی
ناشناس
۱۷:۴۵ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خیلی ناراحت کننده بود خدا کمکشون کنه
ناشناس
۱۷:۳۹ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
سلام خدا بهشون سلامتی بده ...ایشون از طریق هیپنوتیزم درمانی حتما خوب خواهند شد
ناشناس
۱۷:۳۷ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا احجرتان دهد ای قهرمان بزرگ
میرزا احمد قاضی منش
۱۷:۳۴ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
سلام. طبق قول و وعده قرآن و روایات فقط با توسل عمیق به خداوند و ائمه اطهار ع می توانید مشکل را کلا از بین ببرید. دعا گویم هرچه زودتر خبر برطرف شدن کامل مشکلتان را بشنوم یا ببینم. در پناه خدا باشید. اللهم اشف مرضانا.
ناشناس
۱۷:۳۴ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
درود و سلام بر شرافت و غیرت و شجاعت شما و همه نیروهای نظامی و انتظامی ومرزبانان و... که جان عزیزتان را برای آرامش هموطنانتان به خطر می اندازید برادر گرامی من خواهشی دارم یک تکنیک برای رسیدن به آرامش هست بنام تکنیک بازگشت به خویشتن خداوند بزرگ که از رگ گردن به ما نزدیکتر است در نهانخانه قلب یکایک ما وجود دارد خداوند بزرگ در صورت اینکه ما به او اجازه دهیم طبق اصل آزادی و اختیاری که به ما داده ، به ما کمک می کند پس به الوهیت درون خودت برو به او عشق بورز همچون جناب مولانا ،حافظ و دیگر عرفایی که تعدادشان کم نیست به الوهیت درونت بگو که دوستش داری و از او بخواهی همه خاطرات تلخ و ترسها و دلایل ایجاد آنها و همچنین هر گونه نفرت ، خشم ، عصبانیت را در درونت پاکسازی بفرماید و ضمن طلب بخشش و سپاسگذاری شروع به ایجاد تعادل در روح و جانت کن انشالله بزودی بهبودی حاصل گردد و با این کاربیشتر از گذشته انرژیتان افزایش مییابد
عقل کل
۱۷:۳۳ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
انشاالله خدا شفاشون بده
ناشناس
۱۷:۳۱ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدایا همه بیماران روحی و جسمی را شفا عنایت فرما. آمین
محمد
۱۷:۳۰ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خداوند انشالله سلامتیش را برگردانت انشالله
ناشناس
۱۷:۱۳ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا بحق این ماه عزیز شفاش بده این عزیز رو
ناشناس
۱۷:۱۱ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
درود خدا بر شما پلیس با شرف ، با ایمان و باخدا . انشاالله در پناه امام عصر عج کنار خانواده شاد و سربلند و عاقبت بخیر باشید.
ناشناس
۱۷:۱۰ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
انشا... به آرزویشان می رسن
خدا بزرگه
ناشناس
۱۷:۰۸ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
واقعا بهت آور بود و از ته دل گریه کردم
خداوند به ایشان سلامتی بدهد
و به همسر محترمشان صبر و سلامتی
ان شالله
ناشناس
۱۷:۰۳ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
اون اشرار چی شدن؟؟؟ باید همشون اعدام کنین وقتی با یه پلیس همچین رفتار وحشیانه ای میکنن وای بحال افراد عادی
ناشناس
۱۷:۰۳ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا خیلی به این پلیس قهرمان رحم کرد
ناشناس
۱۷:۰۲ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
واقعا باید قدر شناس نیروی انتظامی باشیم. برای این مردان بزرگ ارزوی سلامتی روزافزون از درگاه خداوند متعال دارم
ناشناس
۱۶:۴۳ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا حفظت کنه مرد
ناشناس
۱۶:۴۲ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا قوت اي مرد دلير درود به شرفت
ناشناس
۱۶:۴۲ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
چقدر شبی بوده برای ایشان واقعا خیلی سخته
ناشناس
۱۶:۴۲ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
چه جنایتکارانی بودند رفتن این بنده خدا را به عنوان سارق مسلح معرفی کردند
ناشناس
۱۶:۴۲ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا پشت و پناه ماموران انتظامی باشه
ناشناس
۱۶:۳۷ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا بحق قمر بنی هاشم شفاتون بده برگردید به آغوش گرم خانواده
محسن
۱۶:۳۰ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
امیدوارم به حق همین ماه عزیز هر چه زودتر سلامتیش رو به دست بیاره و مثل سابق بشه
ناشناس
۱۶:۲۰ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
لطفا بگوییدش آن اراذل و اوباش ها را چیکار کردند
ناشناس
۱۶:۲۰ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
الان آن اشرار در چه وضعیتی هستند
ناشناس
۱۶:۰۷ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خداوند لباس عافیت برتن شما بپوشد ان شا الله تعالی
قهرمان
ناشناس
۱۶:۰۶ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا حافظ خود و خانواده شان باشد و سلامتی بر ایشان عنایت فرماید. با تشکر و سپاس از خدمتگزاران واقعی مردم..
ناشناس
۱۶:۰۱ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
چه داستان دردناکی.خدا لعنت کنه اشرار رو
ناشناس
۱۶:۰۱ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا صبر بده خودشون و خانواده شون
ناشناس
۱۶:۰۱ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
عزیز جانباز اجرت با امام حسین
احمدی فریدنی
۱۵:۵۵ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
وقتی حال و روز این مامور انتظامی وایثارگر را خواندم واقعا متاثر شدم از خدا می خواهم که شفای این جوان را عطا کند
ولی ناراحتی من از این است که عده ای بخاطر بازیهای سیاسی مدام در حال تضعیف این نیروهای با ارزش مملکت هستند. و با تردستی اشرار و قانون شکنان را پروبال می دهند
ناشناس
۱۵:۴۹ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
آخه چرا پلیسی که قرار هست با لباس شخصی دنبال اشرار راه بیافته آموزش ندیده که همینطوری راه نیافته بره یه جای خلوت. حداقل به چند تا از همکاران بیسیم میزد که مشکوک شدم دارم میرم دنبال کسی فلان جا. این دیگه بچه بازیه واقعا از پلیس بعیده
ناشناس
۱۸:۳۰ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خب میرفتنو چیزی نبود چی؟ نمیشه برا یک شک یک گردان حرکت داد که.حل مسئله سادس اگه اجازه استفاده از اسلحشو داشت الکی سه تا هوایی شلیک نمیکرد.راحت هموشونو میزد.این حالو روز این مامور نبود
ناشناس
۱۵:۴۴ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خداوند به أين عزيز شفا عنايت كند
ناشناس
۱۵:۴۴ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
چرا اون سرباز اطلاع رسانی نکرده بود
ناشناس
۱۵:۴۴ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
چه حادثه ناگواری برای ایشان رخ داده؟
ناشناس
۱۵:۴۴ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
خدا لباس عافیت بر تن ایشان بپوشاند
حسین
۱۵:۳۵ ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
چقدر غم انگیز،خداوند کمک این خانواده کند انشالله