فی المثل در «کولژو دو فرانس» که یک دانشگاه نوگرا در فرانسه و غرب به شمار میرود، دانشمندان و پژوهشگران در زمینههای مختلف متخصص میشوند یا در دانشگاه MIT که یکی از آکادمیهای تکنولوژیک در غرب محسوب میشود، نیمی از واحدهای دروس دوره کارشناسی آنها به علوم انسانی و فلسفه و انسان شناسی و جامعه شناسی و... اختصاص دارد.
دکتر گلشنی نیز در توضیح این برداشت مراکز علمی غرب از مدارس و حوزههای علمی دوران تمدن اسلامی میگوید:این کل نگری که در آن موقع در تمدن اسلامی وجود داشت، اینک کم کم مورد اقتدای آموزش عالی غرب قرار گرفته و به تدریج دانشگاههای معتبر غرب به آن نزدیک میشوند. یعنی غرب به دلیل انتقادی که به خودش دارد، به طرف همان کل نگری حرکت میکند.
یعنی به این باور رسیده که حوزههای مختلف علوم با یکدیگر ارتباط داشته باشند. شما میبینید که در دانشگاه MIT (که یکی از معتبرترین دانشگاههای فنی و تکنولوژیک جهان است) علوم انسانی را به مهندسان درس میدهند، ولی اینجا در ایران که پیشنهاد میکنیم مثلا ۴ واحد علوم انسانی برای رشتههای فنی و مهندسی و علوم پایه ارائه دهید، جا نمیافتد و قبول نمیکنند...»
یعنی طراحان سیستم آموزشی غرب نیز به این نتیجه رسیدند، آنچه در تمدن اسلامی و سیستم آموزشی آن مورد اجرا قرار میگرفت، میتواند بنیاد یک تمدن درخشان باشد، چنانچه بود. در آن زمان، دانشمندان اسلامی علاوه بر احاطه بر علوم دقیقه و تجربی بر علوم الهی و علوم دینی احاطه داشتند.
جهش با الهیئت و رسیدن به فلسفه و ریاضیات و نجوم و طب و....
اما شیوه آموزشی و ترتیب درسها از جمله دیگر نکات جالب و قابل تامل در مدارس علمیه و حوزههای آموزشی بود. «ژان شاردن» در این باب از مشاهدات خود در ایران عصر صفویه که بخش مهمی از تمدن اسلامی محسوب میشد، میگوید:«تحصیلات ایرانیان، به مانند ما با تعالیم صرف و نحو آغاز مینماید، ولی بعد از آن به ویژه اگر اندکی سن و سالشان زیاد باشد، با الهیئت جهش میکنند، آنگاه به فلسفه میرسند و بعد از آن به ریاضیات میپردازند، سپس یا در نجوم و یا در طب تبحّر پیدا میکنند که دو شغل بسیار پردرآمد مملکت به شمار میرود...»
از همین روی بود که علم و دانش در جهان اسلام شکوفا شد، چراکه با اندیشه و تفکر الهی آمیخته بود و این همان موضوعی است که غرب صلیبی/صهیونی نقطه قوت اسلام در غلبه بر سایر فرهنگها و تمدنهای مادی و غیر الهی دانسته و میداند و همواره سعی در از بین بردن آن داشته و دارد.
به همین دلیل یکی از مهمترین تئوریهای پس از رنسانس غرب و یکی از محورها و فقرات فکری جنبش به اصطلاح روشنگری در تقابل با اندیشه الهی، سکولاریسم بود که به همان معنا و مفهوم جدایی دین از زندگی و اجتماع و سیاست تعبیر شد. یعنی دقیقا در مقابل فرمولی که اعتلای اسلام را در اقصی نقاط گیتی باعث شده بود.
اما در دورانی که مسجد مرکز علم و اندیشه و فلسفه و هنر بود و باعث پیشرفت آنها در دنیای اسلام میگردید، اروپا در تاریکی و بربریت و قرون وسطی دست و پا میزد، ولی علم و هنر از درون همین مساجد به سراسر دنیا گسترش پیدا کرد.
گاهی طبیب، گاه ادیب و وزیر و گاهی هم مدرس و معلم
صاحب بن عَبّاد وزیر عالم و دانشمند آل بویه، یکی از این دانشمندان جامع العلوم بود که در انجام مسئولیتهای مختلف نیز جامعیت داشت. وی در عین انجام امور وزارت، زمان دیگر به تدریس فقه و اصول و حدیث در حوزه علمیه میپرداخت. آدام متز مورخ و دانشمند برجسته تاریخ علم در این باره و در کتاب «رنسانس اسلامی» مینویسد:«.. (صاحب) ابن عَبّاد ادیب و ادب پرور بود... با بزرگترین صاحب قلمان عصر همچون شریف رضی، صابی، ابن حجاج، ابن سکره و ابن نباته مکاتبه داشت و فهرست کتابخانهاش، ده مجلد میشد و فقط کتب علمی محض او (صرف نظر از الهیئت) چهارصد بار شتر بود.
درباره اهل حکمت و طب و ریاضی، تعصب خاصی داشت و خود نیز رساله نیکویی در طب نوشته بود... وقتی صاحب بن عَبّاد وزیر، عزم کرد حدیث گوید، طیلسان (عبا) پوشید و تحت الحنک (عمامه) افکنده به هیئت اهل علم بیرون آمد، سابقه خود را در علم گوشزد حاضران کرد، همه تصدیق کردند، آنگاه گفت: من در لباس وزارتم، اما از کودکی تاکنون جز از میراث پدر نخورده ام...»
دانشمندی که برای تلطیف فضای بحث علمی موسیقی مینواخت
شاید بسیاری از علاقهمندان علم و هنر، ریشههای تاریخ و هنر و علم موسیقی را از غرب چند سال اخیر فراتر ندانند. اما به گواهی تاریخ، بزرگترین فیلسوفان تاریخ تمدن اسلامی مانند فارابی (که به معلم ثانی مشهور است) و ابن سینا، در موسیقی علمی پیشرفتهای عمیقی نموده بودند و تالیفات متعددی در این باب دارند.
ابو نصر فارابی (۸۷۰-۹۵۰ میلادی) که پس از ارسطو، معلم دوم شناخته شده، فیلسوفی معروف و ریاضی دان و موسیقی دانی نامی بود. او به سبب بحثهای مهمش با دانشمندان دربار دمشق که در حضور سلطان و اطرافیانش صورت میگرفت و همچنین بیاناتش درباره «قانون» Canun (آلت موسیقی که به وسیله خودش اختراع شده بود و مینواخت)، چه بسیار مواقع که شنوندگان خسته بحثهایی به مجادله کشیده شده را با نواختن همین ساز، دوباره آرام و شاداب میکرد.
با پرداختن به تئوری موزیک و توجه او به «هماهنگ کردن» و «فواصل آهنگ ها»، آنچنان او را به فکر درست کردن لگاریتم نزدیک کرد که به اندازه یک مو با آن فاصله داشت. نطفه این فکر در کتاب عناصر هنر موسیقی بسته شد، ولی اینکه از افکار او یا از تئوری «بینهایت کوچکترین مقیاس»های ابن سینا، این سرنخ مستقیم فکری بدست دانشمندان اروپا آمده باشد، بعید به نظر میرسد. فکری که صدها سال بعد درست و سیستماتیک و قابل قبول بیان شد.
اولین انسانی که پرواز کرد
در تواریخ غربی به عنوان نخستین انسانی که با ساختن بالهایی و بستن آنها به خود، موفق به پرواز شد، به دانشمند و هنرمند ایتالیایی، «لئوناردو داوینچی»اشاره شده است. نوشته شده که داوینچی با مطالعات و محاسبات بسیار، بالهای فوق را درست کرد و به شیوههای پیچیده، آنها را به بدن خود متصل کرد و مسافتی را از بالای تپهای تا پایین آن (مانند پرواز با کایت امروزی) پرواز کرد. پس از داوینچی به «برادران رایت» یعنی «ویلبر» و «اورویل رایت» میپردازند که گفته میشود نخستین هواپیما را ساختند.
اما قرنها قبل از اینها، اولین پرواز بشری توسط یک دانشمند مسلمان انجام شد. پروفسور فوآد سزگین با ساخت مدل کوچک بالهای دانشمند فوق که «عباس بن فرناس» نام داشت، در موزه علوم اسلامی دانشگاه گوته فرانکفورت درباره چگونگی طراحی و ساخت بالهای پروازی «فرناس» چنین توضیح میدهد:.. این مدل، نخستین تلاش واقعی دانشمندان مسلمان برای پرواز را نشان میدهد.
بیشتر بخوانید:چیزهایی که شاید از «داوینچی» ندانید ...
منابع اسلامی از تلاش دانشمند اهل آندلس به نام «عباس بن فرناس» برای ساخت یک ماشین پرنده خبر میدهند. در این منابع ذکر شده که «بن فرناس» موفق میشود نزیک به ۲۰۰ متر نیز پرواز کند، اما از آنجا که در ساخت الگوی خود از نحوه پرواز پرندگان تقلید کرده بود و اصل استفاده پرندگان از دمشان برای فرود را در نظر نگرفت و هنگام فرود دنده هایش شکست.
در فیلم مستند «ساکنین زمین» که در سال ۲۰۱۲ در شبکه تلویزیونی A&D انگلیس ساخته شد، بوسیله بازسازی نمایشی پرواز «عباس بن فرناس»، ماجرای پرواز او به تصویر کشیده شد. در این فیلم مستند، «فرناس» چنین معرفی شده است: عباس بن فرناس، منجم، مهندس و مخترع. او یک ساعت آبی، یک سیاره نما و یک ذره بین اختراع کرده است.
حال او زندگی خود را برای اختراعی جدید به خطر میاندازد. ۱۰۰۰ سال پیش از برادران رایت او میخواهد پرواز کند. قوانین پرواز، «ابن فرناس» را مجذوب خود کرده بود و او ماشین پرواز خود را میسازد. گزارشهای ثبت شده چنین است:او دو بال به خود متصل کرد و خود را از ارتفاعی بسیار در هوا رها کرد. او مسافتی چشمگیر را پیمود. درست مانند یک پرنده....
اما بدون دم، او قادر نیست بر فرود خود تسلط داشته باشد و سقوط میکند... تا آخر عمر از کمر درد در رنج بود، اما نامش در اوراق تاریخ ثبت شد. نخستین انسانی که پرواز کرد...»
منبع:کیهان
انتهای پیام/