ملک مطیعی در این فیلم اشاره می کند که دو روز از این زمان را تحمل کردم و روز سوم از جاده چالوس رفتم و از هراز برگشتم تا متوجه گذشت زمان نشوم وقتی برگشتم تماس گرفتند که برو پاسپورتت را بگیر.
پس از این ماجرا به فرودگاه می رود. زمانی که در صف مسافران ایستاده بود، خانمی به او اشاره می کند که مامور پاسدار حافظت فرودگاه با او کار دارد و ملک مطیعی این حرف را نشنیده می گیرد و سرش را پایین می اندازد چرا که احتمال می دهد اجازه رفتن به اوندهند؛ در همین حین شخصی دست او را می گیرد و نگاه که می کند متوجه می شود همان مامور سپاه است.....
باقی ماجرا را از زبان ملکمطیعی بشنوید.
انتهای پیام/