۱- تجربه اول؛ «دولت سازندگی»
خرداد سال ۶۸، دولتی در ایران روی کار آمد که هدف اصلی اش رونق اقتصادی در کشور بود. اکبر هاشمی رفسنجانی پس از انتخاب شدنش به عنوان رئیس جمهوری ایران در نشست خبری درباره برنامه آینده دولت اش گفت: باید در جهت زندگی مردم و رونق اقتصادی گام هایی برداریم. بر همین اساس، دولت سازندگی برای ایجاد رونق اقتصادی، نیازمند سیاست خارجی قدرتمند برای جذب سرمایه گذاری های خارجی بود.
سیاست مزبور، مخالفین سرسختی - که در آن ایام به اسم «چپ» اشتهار داشتند – در مجلس، پیش روی خود می دید. اسحاق جهانگیری نماینده وقت مجلس(دوره سوم) درباره این مخالفت گفت: برخی از دوستان چپ ما استفاده از منابع خارجی را خیانت می دانستند. آن زمان استفاده از منابع خارجی خیلی بد حساب می شد اما کشور به توسعه نیاز داشت.
هاشمی و کارگزارانش بر این باور بودند که تمرکز روی حوزه سیاست خارجی، می تواند قطار توسعه اقتصادی را به حرکت دربیاورد، پس تا می شود باید از دشمن تراشی با خارجی ها حذر کرد تا بلکه با این سیاست، سیل منابع خارجی برای امر توسعه به داخل کشور سرازیر شود.
هاشمی رفسنجانی همان ایام در سخنانی گفت: یک جایی هست که آدم بدون دلیل، برای خودش دشمن و درگیری ایجاد می کند که امکاناتی که باید صرف سازندگی شود، بخواهد صرف درگیری شود.
رئیسجمهور وقت کشور همچنین در نشست خبری، درباره سیاست تعاملی دولتش با کشورهای خارجی گفت: ایران این آمادگی را دارد با کشورهایی که آمادگی دارند، سیاست برخورد مساوی و بدون باج خواهی و انحصارطلبی را دنبال کنند، تعامل داشته باشد.
عباس ملکی معاون وقت وزیر خارجه درباره سیاست دولت در زمینه توسعه سیاست خارجی به موازات توسعه اقتصادی اظهار داشت: زمانی که آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور شد، وظیفه و دستور کار وزارت خارجه این بود که ایران در همه جای دنیا حضور داشته باشد. سیاست خارجی دوره آقای هاشمی به درستی دنبال اروپا بود. رابطه ایران با اروپا باعث می شد که ایران در سیاست خارجی اش به تعادل برسد.
همه نگاهها به «قاره سبز»
در میان همه کشورهای دنیا، رئیسجمهور و یارانش روی «قاره سبز» حساب ویژهای باز کردند. اروپاییها هم برای قرابت با کشورمان، بی میل نبودند. آنها نیاز شدیدی به بازار ایران داشتند. از طرف دیگر، تامین نیازهای انرژیک، دیگر بهانه مهمی بود که می توانست اروپایی ها را به دور یک میز نشستن با دیپلمات های کشورمان راغب کند.
در میان کشورهای اروپایی، ژرمنها در نگاه دولت، گزینه ارجح و مناسبتری بودند. داشتن قدرتمندترین اقتصاد اروپا و همچنین اذعان «هانس گِنشِر» وزیر وقت امور خارجه آلمان در متجاوز اعلام کردن صدام حسین در جنگ با ایران (یکی از شروط اصلی ایران در قبول قطعنامه ۵۹۸)، از عواملی بودند که سرمایه گذاری روی آلمان برای سیاستمداران کشورمان را توجیه پذیر ساخته بود.
علیاکبر ولایتی وزیر خارجه وقت کشور درباره اذعان «گنشر» گفت: اولین رجل غربی که اعلام کرد صدام متجاوز است، آقای گنشر بود. این حرف در دنیا غوغایی ایجاد کرد و اثرش را هم گذاشت.
وفا از ما، بیوفایی از دگران!
بهانه اصلی آلمانها برای مذاکره با ایران، فارغ از منافع سیاسی و اقتصادی، استفاده از نفوذ ایران روی حزب الله لبنان برای آزادی گروگان هایش بود. ایران از این نفوذ استفاده کرد و کمک کرد تا گروگان های آلمان آزاد شوند.
مشکل اصلی که میان ایران و آلمان وجود داشت، بر سر شرکت «زیمنس» بود. شرکت زیمنس در سال ۵۴ مسئولیت ساخت نیروگاه اتمی بوشهر را به عهده گرفت اما وقوع انقلاب اسلامی باعث شد تا آلمانیها قول و قرارهای خود مبنی بر ساخت این نیروگاه را به فراموشی بسپارند.
در دیداری که میان دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی کشورمان با صدراعظم آلمان صورت گرفت، مسئول کشورمان وعده داد تا مسیر هرگونه نظارت بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی از تاسیسات هسته ای ایران تسهیل شود اما طرف آلمانی با وجود این تعهد، حاضر نشد کار ناتمامش در نیروگاه بوشهر را تمام کند.
پس از آلمان، به ترتیب فرانسه و بقیه کشورهای اروپایی هم به تصمیم گرفتند تا در ایران، سرمایهگذاریهای کلان اقتصادی ترتیب بدهند. پس از آنکه آلمانیها، بازار ایران به خصوص در حوزه لوازم خانگی را به تسخیر خود درآوردند، فرانسویها با به راه انداختن خط تولید «پژو»، زیر پا گذاشتن جادههای ایران را هدف خود قرار دادند. روابط ایران و اروپا (پای این روابط حتی به سطوح فرهنگی و ورزشی هم کشیده شده بود) به خوبی پیش میرفت و ظاهرا هیچ مانعی نمیتوانست این روزهای روشن را به تاریکی بکشاند؛ اما یک سفر همه معادلات را به هم زد!
یک سفر؛ یک پایان
قدرت و نفوذ دستگاه اطلاعاتی کشورمان در آلمان، باعث شد تا آلمانی ها به فکر مصالحه اطلاعاتی با ایران بیفتند. همین باعث شد تا «علی فلاحیان» وزیر وقت اطلاعات کشورمان، طی سفری به آلمان، چند قرارداد با هدف «مبارزه با قاچاق مواد مخدر» و «مبارزه با تروریسم»، با طرف اروپایی امضا کند.
علی فلاحیان بعدها درباره این دیدار گفت: ما که به آنجا(آلمان) رفتیم، آمریکاییها خیلی ناراحت شدند که ما میخواستیم ایران را ایزوله کنیم و آن وقت شما میآیید با آنها در سطح بالا روابط برقرار میکنید. البته آلمان چارهای نداشت و دنبال این بود با ما آتشبس اطلاعاتی بدهد.
درز کردن جزئیات این سفر، صدای وزرای خارجه سه کشور آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی را درآورد. آلمانیها که تاب اخم صهیونیستها و آمریکاییها را نداشتند، از بیخ و بن، قید روابط حسنه با ایران بدون رضایت متحدین استراتژیکشان را زدند.
یک سال پیش از سفر فلاحیان به آلمان، «اشمیت باور» وزیر وقت آلمان درباره دورنمای روابط کشورش با ایران، صحبت هایی خطاب به سیدحسین موسویان سفیر وقت ایران در برلین گفت که شاید بتواند امروز، پندآموز مسئولینمان باشد. اشمیت باور گفت: داشتن ماه عسل با اروپا، در شرایطی که خصومت و دشمنی با آمریکا ادامه دارد، ممکن نیست.
۲- تجربه دوم؛ «دولت اصلاحات»
ایالات متحده آمریکا متحد اصلی اروپا، در نیمه نخست دهه ۸۰ شمسی و در قالب طرح خاورمیانه جدید، پس از حمله به عراق و افغانستان، تمام هم و غم خود را به مقابله با برنامه هسته ای ایران که به زعم خود اهداف نظامی را دنبال می کرد، گذاشت.
جرج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا در اظهاراتی درباره برنامه هسته ای ایران مدعی شد: تلاش فعالانه ایران برای دستیابی به فناوری که به ساخت سلاح هسته ای منتهی می شود، منطقه ای که دچار بی ثباتی و خشونت است را در معرض هولوکاست هسته ای قرار می دهد.
پس از این ادعاهای کذب، اروپاییها، مامور مذاکرات مستقیم با ایران شدند تا از این طریق، جلوی فعالیت های صلح آمیز هسته ای کشورمان را بگیرند. ایران هم برای اثبات حسن نیتاش، از این مذاکرات استقبال کرد. در همین راستا، ایران دست به رشته اقدامات عملی زد؛ یکی از این اقدامات، پذیرفتن حضور بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای سرکشی از مراکز هستهای و قراردادن اسناد کامل هستهای به آنها بود. ایران همچنین در آبان ماه سال ۸۲ به طور داوطلبانه پروتکل الحاقی را به اجرا گذاشت.
حسن روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی کشورمان، همان زمان درباره به اجراگذاشته شدن پروتکل الحاقی گفت: ملاحظات ما این است که پروتکل الحاقی نباید امنیت و حیثیت ملی ما را خدشهدار کند.
از سعدآباد تا پاریس
سیاست تعاملی ایران با کشورهای اروپایی، در تاریخ ۲۹ مهرماه سال ۸۲ به توافق «سعدآباد» منجر شد. بر اساس این توافق، ایران متعهد شد تا بخشی از فعالیت های هسته ای خود را به حالت تعلیق درآورد. با وجود این اقدامات اعتمادآفرین، اندکی پس از توافق سعدآباد، شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، قطعنامه ای علیه برنامه هسته ای ایران صادر کرد. اما این تازه اول ماجرا بود!
اسفندماه سال ۸۲ که رسید، حالا نوبت شهر «بروکسل» بود که میزبان مذاکرهکنندگان ایرانی و نمایندگان سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان باشد. ۴ اسفندماه، موعد توافق بعدی بود. بر اساس این توافق، ایران پذیرفت تا فعالیت سانتریفیوژها و غنیسازی در تمامی تاسیسات خود را به حالت تعلیق درآورد. پس از آنکه ایران به بندهای توافق بروکسل جامه عمل پوشاند، قطعنامه دیگری انتظارمان را میکشید؛ هر چه ایران عقبنشینی میکرد، رقیب جریتر میشد؛ از ما، اجرای تعهدات و از طرف مقابل، تحریمهای بیشتر! اندکی پس از اجرای توافق بروکسل از سوی کشورمان، شورای حکام قطعنامه دیگری علیه برنامه های هسته ای ایران صادر کرد.
نوبت به توافق دیگری رسیده بود؛ پس از سعدآباد و بروکسل، پایتخت فرانسه، میزبان دور بعدی مذاکرات شد. بر اساس توافق پاریس، سطح تعلیق فعالیت های هسته ای ایران افزایش یافت و فعالیت تبدیل اورانیوم در ucf اصفهان به حالت تعلیق درآمد.
وقاحت!
نکته مهم در روند تمامی این مذاکرات و توافقها، توجه به این امر بود که طرف مقابل - اعم از آمریکایی و اروپایی - به تحدید پی در پی و دامنهدار صنعت هستهای ایران راضی نمی شد. در همین باره، «رابرت وود» سخنگوی وقت وزات خارجه آمریکا گفت: آنچه روی آن تاکید داریم این است که ایران به توسعه ظرفیت بومی هسته ای نیازی ندارد. «ژاک شیراک» رئیس جمهور وقت فرانسه هم در راستای اظهارات مقام آمریکایی اظهار داشت: تولید سوخت هسته ای، خط قرمز اروپاست.
«گرهارد شرودر» صدراعظم وقت آلمان اما وقاحت کلام را به اوج خود رساند و خطاب به مسئولان ایران گفت: اگر بتوانید انصراف داوطلبانه از غنی سازی را برای مردم خود توضیح دهید، جهان به شما اعتماد خواهد کرد!
توهینآمیز و متکبرانه!
طرفهای مذاکرهکننده با ایران در مردادماه سال ۸۴ طرحی برای توافق درازمدت با ایران ارائه کردند. اروپایی ها به همراه آمریکا در ۱۴ مردادماه، طرحی ارائه کردند که طی آن، ایران علیرغم اینکه قرار بود فعالیت صلحآمیز داشته باشد، متعهد به «لغو همه فعالیتها» شد اما طرفهای درگیر، هیچ تعهدی را تقبل نکردند!
«محمد البرادعی» رئیس وقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی بعدها در کتاب خاطراتش درباره این طرح نوشت: «نه تنها پیشنهاد آن ها ناچیز بود، بلکه لحن توهینآمیزی هم داشت. تا جایی که حتی میشد، آن را متکبرانه توصیف کرد. این طرح، تا جایی پیش رفته بود قول می داد، اروپاییها دانشمندان ایران را که در صورت غنیسازی نکردن، بیکار میشدند، تحت پوشش قرار دهد!!
با وجود همکاری و همراهیهای بی دریغ ایران در سه توافق سعدآباد، بروکسل و پاریس، طرفهای درگیر در این توافقها، هیچ اقدامی در جهت بستهشدن پرونده ایران در آژانس انجام ندادند. حتی شورای امنیت سازمان ملل متحد در فاصله سالهای ۸۵ تا ۸۹، ۶ قطعنامه تحریمی علیه ایران صادر کرد.
هر چند اروپا امروز به واسطه چند و چون حضورش در توافق برجام، بار دیگر در بوته آزمون قرار گرفته اما مشاهده دو گذار تاریخی که سیر آن به اجمال آمد، خود می تواند گواه عیانی از نوع سیاستورزی آینده اروپانشینان نسبت به کشورمان باشد.
منبع:مهر
انتهای پیام/