در همین زمینه با سام کبودوند یکی از بازیگران این نمایش به گفتگو نشستهایم که در ادامه میتوانید آن را بخوانید.
به عنوان اولین سوال درباره موضوع نمایش بگویید.
«شلیک به تئاتر شهر» نمایش نامه اقتباسی از فیلم «گلولهها بر فراز برادوی» وودی آلن است، کلیت داستان در مورد تئاتر است و به نوعی شرایط تئاتر امروز را هم شامل میشود، در این بین نقش من برعکس ظاهر خشن و گانگستر بودنش دغدغه هنری دارد.
استقبال از کار تا امروز چطور بوده است؟
خیلی خوب و حتی خارج از ظرفیت سالن هم بوده است. امیدواریم همینطور هم پیش برود.
دلیل این استقبال را چه میدانید؟
نمایش قصه خوبی دارد، خود نام وودی آلن تاثیر گذار است، همچنین گروه حرفهای و سالن تازه تاسیس از جمله مواردی است که میتواند در این استقبال موثر باشد، در این بین جالب است که فروش در عین اینکه تحت تاثیر عواملی مختلف است میتواند هیچ قانون خاصی هم نداشته باشد.
لزومی میبینید که تئاتر دغدغه مردم باشد؟
وظیفه اصلی هنر و به طور خاص تئاتر، فرهنگ سازی است. تئاتر باید بخشی از زندگی و دغدغه تک تک مردم باشد، موضوعات و نگاه جدید بیاموزد، مسیر زندگی انسان را عوض کرده و با دادن نگاهی جدید او را به تفکر وادارد.
اما متاسفانه امروز مردم آنقدر غم نان دارند که جایگاه دغدغه و اولویت در زندگی عوض شده است. از جهت دیگر با افزایش سالن های خصوصی ما شاهد کارهای بی پروا، بی منطق و بدون فکری هستیم که به جرات میتوان گفت 80 درصد آنها فاقد کیفیت اولیه یک کار حرفه ای و کار دانشجویی هستند. خیلی از آدمهایی که احتیاج به کسب تجربه زیاد دارند و برای یادگیری باید حالا حالاها خاک صحنه بخورند، به راحتی کارگردان، نویسنده و بازیگر شدهاند و تنها با پول خرج کردن به این موقعیت رسیدهاند.
پس به نوعی موافق تئاتر خصوصی نیستید؟
من موافق تنوع هستم، اما با تعریف درست آن. در همه جای دنیا هر گروهی یک سالن خصوصی با کاری تعریف شده برای خودش دارد، مخاطب میداند که در این سالن چه نوع کاری انجام میشود اما در سالن های ما همه چیز درهم و برهم است.
در این چند سالی که در تئاتر مشغول به کار هستید، تغییرات صورت گرفته را در چه سمتی میبینید؟
از نظر من روندی مثبت از نظر کیفیت و پیشرفت نداشتهایم، خیلی تلاش کنیم تازه میتوانیم به سالهای قبلمان باز میگردیم. صِرف افزایش کمی و ورود پول خصوصی به سمت تئاتر که عامل پیشرفت در تئاتر نیست!
شما ببینید یک دهه پیش، از هر 10 کار تولیدی 8 کار کیفیت بالای 80 درصد داشت و چند کار باقی مانده در سطح متوسط، اما امروزه این روند کاملا معکوس است؛ اکثر کارها از لحاظ اجرایی ضعیف و البته نه در حد حرفهای بلکه در حد کارهای دانشجویی ضعیف است.
کارهای امروز شبیه کار کلاسیک یک دانشجوی ترم اول در مقابل استاد است؛ هیچ نظارت کیفی وجود ندارد، پیشترها برای کارگردانی باید حداقل هفت کار دستیاری انجام میدادی اما امروز هر کسی که پول داشته باشد، می تواند کارگردانی کند.
با حضور چهره ها در صحنه تئاتر موافق هستید؟
بازیگر باید در هر سه مدیوم سینما، تلویزیون و تئاتر آماده کار باشد. قبلا خود بازیگر از روی صحنه آمدن ترس داشت زیرا میدانست که کار توسط اساتید حرفهای و بچه های قوی به دقت رصد میشود، پس خود را قوی و مسلط به مهارتهای مورد نیاز می کرد.
معمولا چه پیشنهادهايی به شما میشود؟
پیشنهادها زیاد و در هر ژانری است؛ به عنوان نمونه من «شلیک به تئاتر شهر» را از بین ده نمایش نامه پیشنهادی انتخاب کردم. البته در این بین باید بگویم که متاسفانه امروزه خیلی از کسانی را که پیشنهاد کار میکنند، شناخته شده نیستند.
معیارتان برای انتخاب نقش بر چه اساسی است؟
قاعدتاً اول خود متن و سپس مواردی مثل کارگردان، عوامل و بازیگران مهم است، قضایای مالی هم که اهمیت خاص خود را دارد.
از درآمدتان راضی هستید؟
تنها درآمد من بازیگری است و اگر دستمزدها به موقع پرداخت شود، درآمدمان خوب است.
از زحمت هایی که در طی سالهای فعالیتتان انجام كشيده ايد، برایمان بگویید؟
من به صورت کاملا تجربی بازیگری را یاد گرفتم، نه دورهای گذراندم نه دانشگاه رفتم؛ از دوران دانشجویی در دانشکده معدن تهران جنوب با اساتید و دانشجویان هنر و معماری شروع به کار در این عرصه کردم، فیلم کوتاه میساختم و بیشتر تجربه شخصی بود تا اینکه با اساتید دانشگاه آشنا وارد کارهای حرفهای شدم.
همیشه گفتهام که بازیگری یک مسیر است و هدف نیست؛ یک شیوه زندگی است، مرام و مسلکی است که شما باید با آن حرکت کنید، یادش بگیرید تا در تمام لحظات زندگیتان جریان داشته باشد.
چرا حوزه تئاتر را انتخاب کردید، تئاتر چه ویژگی خاصی برای شما دارد؟
من بازیگری را دوست داشتم؛ چون سینما را دوست داشتم، هیچ وقت فکر نمیکردم بازیگر تئاتر شوم و یا اصلا بازیگر شوم. رفتم به سمت تئاتر تا تجربه کنم و با دنیای تصویر آشنا شوم که مسحور تئاتر شدم. حالا دیگر تنها جایی که آرامم میکند و برایم آرامش محض دارد، صحنه تئاتر است. خلق کاراکترها و آدم های جدید، هر روز نفس به نفس با تماشاگر بودن برای من حسی بینظیر است. در حقیقت شغلم و عشقم تئاتر است و بدون تئاتر نمی توانم زندگی کنم.
بعضاً برخی بازیگران جوان درگیر شهرت و تبعات منفی آن میشوند، نظر شما چیست؟
آدمها اول سعی میکنند حاشیه را یاد بگیرند؛ چون فکر میکنند حاشیه باعث پیشرفتشان میشود. وقتی شما حاشیه را یاد بگیری و متن را بگذاری كنار، بعضاً شبیه همین آدم هایی میشوی که امروزه کم نیستند. بازیگر نماها امروزه برای پیشرفت کردن احتیاج به حاشیه دارند.
آن کسی که فریاد می زند سالهاست در این عرصه فعالیت کرده و حالا بعد از این همه سال فریاد می زند؛ نه کسی که به تازگی وارد این عرصه شده است. زمانی بود که شما باید زحمت میکشیدید، خاک صحنه میخوردید و صبر میکردید، اما الان این طور نیست؛ هر چقدر زحمت بکشید، کار کنید و ساعتها در پلاتو تمرین بازیگری کنید، میبینید که یک نفر با یک رابطه و خرج کردن پول از شما جلو زد.
حداقل روزی چند نفر از من میپرسند چه کار کنم معروف شوم؛ من به آنها میگویم شما برای بازیگری چه کردهاید که بازیگری برای شما کار کند. امیدوارم این آدم ها به شناختی درست از این عرصه برسند و انتخابهای مناسبی صورت بگیرد؛ زیرا خیلی از کسانی که در تئاتر وارد شده اند بدون هیچ تعریفی از کارگردانی و نویسندگی هستند.
حرف پایانی؟
امیدوارم ظرف دو سال آینده وضعیت تئاتر ما بهتر شود و مدیریت جدید با برنامهریزیهای جدید، تئاتر را به داشتههای گذشتهاش برگردانند.
انتهای پیام/