سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

شکست‌های کدخدا

تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، راهبرد اصلی کاخ سفید، عبارت بود از بهره‌برداری حداکثری از سفره‌های نفت و گاز غرب آسیا در ازای فروش امنیت و بالانس کردن جریان قدرت،اما روی کار آمدن جمهوری اسلامی این معادله را برهم زد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛  حسین شیخ‌الاسلام در یادداشت روزنامه حمایت نوشت: از مقطعی که استعمارگران به ارزش راهبردی و ژئوپولتیک غرب آسیا پی بردند و نام «خاورمیانه» را برای آن جعل کردند، این منطقه همواره شاهد جنگ‌ها، تنش‌ها، رقابت‌ها و ائتلاف‌های متعدد بوده است. همه قدرت‌های مدعی جهان در ادوار تاریخی مختلف،سعی در حضور و مدیریت اقتصادی و سیاسی این نقطه حساس داشته‌اند که غامض‌ترین و مهم‌ترین تحولات ژئوپولتیک غرب آسیا هم به دلیل مداخله همین مدعیان آقایی جهان برای تضمین منافعشان شکل‌گرفته است.

آمریکا نیز از این قاعده مستثنی نبوده و پس از پایان جنگ جهانی دوم، به جرگه کشور‌های استثمارگر غرب آسیا پیوست. واشنگتن، اولاً به جهت حضور بخش اعظم و مهم جهان اسلام در کسوت بزرگ‌ترین رقیب ایدئولوژیک تمدن غرب و ثانیاً، وجود بخش اعظم ذخایر انرژی جهان در این منطقه، سرمایه‌گذاری سنگینی برای تحقق برنامه‌های بلندمدت خود کرد.

تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، راهبرد اصلی کاخ سفید، عبارت بود از بهره‌برداری حداکثری از سفره‌های نفت و گاز غرب آسیا در ازای فروش امنیت و بالانس کردن جریان قدرت، اما روی کار آمدن جمهوری اسلامی این معادله را برهم زد و نگرانی‌های واشنگتن از ظهور و قدرت یافتن رقیبی که طرحی نوین در سپهر اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دنیا درافکنده بود را به اعلا درجه رساند. بنابراین، در اهمیت ژئوپلیتیک غرب آسیا، تنها متغیر انرژی دخیل نبوده و نیست.

نقطه تلاقی سه قاره با یکدیگر، حمل‌ونقل دریایی و دسترسی به آب‌های آزاد، رشد اسلام سیاسی، به خطر افتادن امنیت رژیم اشغالگر قدس، تحولات پس از بیداری اسلامی و از همه مهم‌تر، تبدیل‌شدن جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان مهم‌ترین و پرنفوذترین قدرت منطقه‌ای از دیگر متغیر‌های مهم این منطقه به شمار می‌آید که توجه به آن‌ها، چرایی تمرکز اندیشکده‌ها و دانشگاه‌های آمریکا بر چینش مدنظر واشنگتن را توجیه می‌کند.

نگاهی به صفحات درخشان روز‌های نخست انقلاب نشان می‌دهد که نقطه آغاز دومینوی شکست توطئه‌های کاخ سفید، از همان ایام کلید خورد، تابه‌حال ادامه داشته و پس‌ازاین نیز ادامه خواهد داشت. علیرغم میل «جیمی کارتر»، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، انقلاب اسلامی با حمایت قاطع مردم به پیروزی رسید و در اندک زمانی، لانه جاسوسی و عناصر اطلاعاتی آن دستگیر شدند.

کاخ سفید، از این فرصت استفاده کرد تا مثلاً ضرب شست انقلاب را پاسخ داده و ذلتی که متحمل شده بودند را جبران کند. ابتدا از در تهدید و تحریم برای آزاد کردن جاسوس‌ها استفاده کرد و زمانی که به ناکارآمدی این حربه پی برد، نقشه حمله نظامی را کشید. هر رئیس‌جمهوری در دوره اول خود، تلاش می‌کند تا برای دور بعد، حائز اکثریت آراء شود، اما کارتر، تنها رئیس‌جمهور آمریکا بود که به دلیل این فضاحت، انتخابات را به رقیبش واگذار کرد و با اراده ایران، گروگان‌ها در زمان کلیدداری ریگان آزاد شدند.

وزن این رسوایی برای عمو سام آن‌قدر سنگین بود که فروپاشی نظام اسلامی از طریق هم‌افزایی نظامی رژیم‌های مرتجع و جلو انداختن «صدام حسین» برای هجمه به ایران، در دستور کار قرار گرفت. در بحبوحه تنش تهران – بغداد، وقتی از صدام پرسیدند که چرا معاهده ۱۹۷۵ را جلوی دوربین‌ها پاره کرده است، در کمال تبختر گفت که پاسخ را در تهران خواهد داد! بر پایه همه طراحی‌هایی که سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و قارون‌های منطقه برای پیروزی صدام کرده بودند، صدام باید طی چند هفته به تهران می‌رسید، چراکه وضعیت داخلی به دلیل تفرقه‌افکنی بنی‌صدر، ترور مردم و مسئولین عالی‌رتبه توسط مزدوران منافق و فتنه‌های قومی، متشنج بود و این‌گونه به نظر می‌رسید که بعثی‌ها چند هفته بعد، در پایتخت خواهند بود؛ درحالی‌که با جان‌فشانی و بسیج اقشار گوناگون مردم، جنگ ۸ ساله با پیروزی قاطع جمهوری اسلامی به پایان رسید.

در اواخر جنگ تحمیلی، مصادف با ابتدای دهه ۹۰ میلادی، آمریکا به بهانه جنگ عراق و کویت، وارد منطقه خلیج‌فارس شد و بوش پدر، چنین اقدامی را در راستای ایجاد «نظم نوین جهانی» تصویر کرد. شش سال بعد از حمله آمریکا به عراق برای کمک به کویت، «شیمون پرز»، نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی، ایده «خاورمیانه جدید» را مطرح کرد و بعد از پرز، حالا نوبت بوش پسر بود که وارد معرکه شده و فاز دیگری از خواب شوم نظام سلطه را تعبیر کند. کاخ سفید از اینکه بدون رودربایستی بگوید هدف از حضورش در منطقه، دخالت در امور داخلی کشورهاست، ابایی نداشت، ولی برای تکمیل این فیلم‌نامه، نیازمند یک نمایش ساختگی و سکانس جذاب بود که ملت‌های غرب آسیا و جهان را به هم ذات پنداری با قهرمان داستان وادارد، لذا حادثه یازده سپتامبر ۲۰۰۱ را روی پرده برد.

عراق، پس از گذشت یک سال و نیم از تهاجم به افغانستان، دومین کشوری بود که قربانی طرح تجزیه خاورمیانه شد، اما به مصداق «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد»، آمریکایی‌ها با هزینه خودشان صدام را ساقط و به تعبیر «سعود الفیصل»، وزیر خارجه پیشین سعودی، «عراق را در سینی طلایی گذاشتند و به ایران تقدیم کردند.» سرانجام با تدبیر ایران و همت عراق، نه «پل برمر»، حاکم عراق شد و نه قانون اساسی را یانکی‌ها نوشتند، بلکه عراق، به بازویی قدرتمند در جدول جبهه مقاومت تبدیل گردید.

درست ده سال بعد در سال ۲۰۱۱، همه قدرت‌ها برای ساقط کردن دولت قانونی سوریه به اجماع رسیدند و بزرگ‌ترین جنایت تاریخ را پس از جنگ جهانی دوم، رقم زدند. کشته و آواره شدن صد‌ها هزار نفر به دست داعش و گروه‌های هم‌ردیف و تخریب تمام زیرساخت‌های سوریه، تنها یک زاویه از نمای ۳۶۰ درجه توحش جبهه غربی، عبری، عربی در این کشور را تشکیل داده است، اما نتیجه چه شد؟ دیکتاتور‌های سعودی، تونسی، یمنی، مصری، ... که در تکمیل پازل آمریکایی تجزیه سوریه نقش اصلی را بازی می‌کردند، همگی از صحنه سیاسی منطقه محو شدند و رئیس‌جمهور محبوب و مشروع سوریه همچنان بر اریکه قدرت باقی ماند. حمله نظامی اخیر تروئیکای غرب به سوریه نیز نه‌تن‌ها به اهداف از پیش تعیین‌شده خود نرسید، بلکه اتحاد مردم در مبارزه با تروریسم را دوچندان کرد.

به تعبیر «نجاح محمد علی»، تحلیلگر جهان عرب: «حمله موشکی آمریکا به سوریه نشان داد وضع به‌قدری خراب است که نیروی نظامی آمریکا دیگر حتی به کار خودنمایی هم نمی‌آید!» از همه مهم‌تر، تروریست‌های داعشی که وظیفه شقه‌شقه کردن جهان اسلام در راستای افزایش امنیت رژیم صهیونیستی را برعهده داشتند، محو و نابود شدند.

توطئه یهودی‌سازی سرزمین‌های اشغالی نیز با حماقت ترامپ چرخید و بار دیگر، مسئله قدس را به صدر اولویت مسلمانان بازگرداند. در یمن، تیر تقسیم این کشور به دو بخش شمالی و جنوبی به سنگ خورد و یمنی‌ها اکنون علاوه بر عربستان، به تهدیدی جدی برای هم‌پالکی‌های صهیونیست آن‌ها تبدیل‌شده‌اند. لبنانی‌ها با اتحاد ملی، دخالت عربستان در به حاشیه راندن حزب‌الله را پس زدند و معادله طلایی «ارتش، ملت، مقاومت» را بر معادلات آمریکایی – سعودی ترجیح دادند؛ نقشه رژیم جعلی صهیونیستی در خصوص اعلام کردستان عراق به‌عنوان یک کشور خودخوانده باهدف تجزیه عراق نیز راه به‌جایی نبرد، فروپاشید و این داستان همچنان ادامه دارد؛ و بالاخره اینکه امروز، مقاومت قوی‌تر از گذشته شده، منطقه با مختصات آمریکا شکل نگرفته و به‌طور حتم، منطقه در آینده، شاهد روز‌های درخشان‌تری، خواهد بود. حسرتی که مقاومت به دل آمریکا و اذنابش گذاشت، تحولات منطقه را به نفع مقاومت، به مرحله بدون بازگشت رسانده و سریال شکست‌های نظام سلطه را تازه آغاز کرده است. مرور پیش‌بینی راهبردی رهبر حکیم انقلاب در پایان این وجیزه خواندنی است؛ آنجا که فرمودند: «مسلماً آمریکا در اهداف خود در این منطقه و در هر منطقه‌ای که ظلم بکند، شکست خواهد خورد و قطعاً ملت‌ها پیروز خواهند شد و ان‌شاءالله در این منطقه هم همین‌طور خواهد بود.» (۲۵ فروردین ۹۷)

منبع: روزنامه حمایت

انتهای پیام/

برچسب ها: آمریکا ، انگلیس
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.