به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، صبح روز شنبه 21 فروردین ماه سال 1378، امیر سرلشکر علی صیاد شیرازی جانشین وقت رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، مقابل درب منزل خود در تهران، بهدست عوامل تروریستی گروهک منافقین، با شلیک 4 گلوله به سر بهشهادت رسید.
علی صیاد شیرازی از فرماندهان باسابقه ارتش بود که در سالهای دفاع مقدس در ارتش جمهوری اسلامی ایران و بعد از آن در ستاد کل نیروهای مسلح نقشهای کلیدی و مهمی بهعهده داشت و از جمله فرماندهان اصلی در عملیات مرصاد (مقابله با حمله منافقین در غرب کشور) بود.
برای آشنایی بیشتر با این فرمانده شهید، گفتوگویی کردیم با امیر احمدرضا پوردستان رئیس مرکز مطالعات راهبردی ارتش جمهوری اسلامی ایران.
احمدرضا پوردستان متولد مسجدسلیمان، سال 1359 بهعضویت ارتش درآمد و سالهای ابتدایی خدمت خود را در جنگ تحمیلی و در لشکر 92 زرهی گذراند و بعدها با درجه سرهنگی، فرماندهی تیپ 25 تکاوران ممتاز شمالغرب نیروی زمینی را بهعهده گرفت.
فرماندهی دانشگاه افسری امام علی(ع) و فرماندهی ارشد ارتش در استانهای فارس و کهگیلویه و بویراحمد از جمله دیگر مناصب او بود.
پوردستان در سال 1378 با حکم فرمانده معظم کل قوا به فرماندهی نیروی زمینی رسید و در آبان ماه سال 95 بهعنوان جانشین فرمانده کل ارتش منصوب شد و یک سال بعد، ریاست مرکز مطالعات راهبردی ارتش را بهعهده گرفت که هماکنون نیز در این سمت مشغول به خدمت است.
آنچه در ادامه میآید مشروح مصاحبه تفصیلی با امیر پوردستان است.
به نظر میرسد یکی از عوامل اصلی حفظ ارتش در ماههای ابتدایی پیروزی انقلاب که بواسطه اعدام و یا فرار فرماندهان اصلی، وضعیت خوبی نداشت، حضور افسران جوانی مانند صیاد شیرازی بود که بعدها نیز مسئولیتهای مهمی برعهده گرفتند. شما چقدر نقش این افراد را موثر میدانید؟
- امیر پوردستان: اگر نگاهی به عوامل موثر در پیروزی انقلاب بیندازیم، فاکتورها و موارد زیادی در این موضوع اثرگذار بودند. اصلیترین عامل، حضور روحانیت در خط مقدم و در راس آنها حضرت امام بود که با هدایت پیامبرگونه خود این انقلاب را رهبری میکرد.
عامل دیگر حضور گسترده و میلیونی مردم در جریان انقلاب بود اما فاکتوری که شاید کمتر به آن پرداخته شده باشد، پیوستن بدنه ارتش به انقلابیون بود.
ارتش در آن مقطع دو قسمت بود یکی سران، ژنرالها و تیمسارهای وابسته به شاه و آمریکا که سرسپرده بودند و منافع خودشان را دنبال میکردند و بخش دوم بدنه ارتش که از افسران، درجهداران و سربازان تشکیل میشد.این بدنه سالم با مردم و روحانیت ارتباط داشت و از این طریق با امام نیز در ارتباط بود.
یکی از دلایلی که حضرت امام(ره) علیرغم همه هجمهها و شعارهایی که خواستار انحلال ارتش بود، این نهاد را حفظ کرد و من -اگرچه در ارتش نبودم اما- آن مقطع را به خوبی یاد دارم، معتقدم ایشان با همان فراست و دوراندیشی خود -که امروز آن را در مقام معظم رهبری میبینیم- فرمودند این ارتش باید حفظ شود چون ارتش یک ذخیره ملی بود.
ارتش، چند هزار میلیارد تجهیزات از قبیل هواپیما، تانک، توپ، نفربر، شناور و ... داشت که اگر منحل میشد هم طمع دشمن را در پی داشت و هم همه این تجهیزات به نوعی از بین میرفت. در اینجا بود که افسران جوانی مثل شهیدان صیاد شیرازی، نامجو، آبشناسان و ... ارتش را حفظ کردند و نشان دادند که قابلیتهای زیادی دارند.
این اولین زمانی بود که جوانان به داد ارتش رسیدند. یعنی وقتی که پیشکسوتان و سالخوردهها کنار رفته بودند و جوانان خودشان را نشان دادند.
شاید کسی فکرش را نمیکرد که افسران جوانی مثل نامجو، صیاد شیرازی و دیگران بتوانند این کار را انجام دهند اما آنها شایستگی خود را با الهام از اسلام و درس گرفتن از امام به خوبی نشان دادند.
این جوانان در آن مقطع دو کار عمده کردند یکی اینکه توانستند ارتش و ساختار آن را حفظ کرده و به عنوان بازوی مسلح نظام نگه دارند و دیگری اینکه مسئولیت آموزش جوانان مشتاقی که به دستور حضرت امام سپاه پاسداران را تشکیل داده بودند، برعهده گرفتند و این آموزشها در پادگانهای متعدد که عمدتا پادگانهای نیروی زمینی بود صورت میگرفت و ارتش توانست به رسالت و مسئولیت انقلابی خود عمل کند. البته بلافاصله بعد از انقلاب، ما شاهد حوادثی در شمالغرب کشور بودیم که ارتش برای دفاع به آنجا رفت.
انتخاب رهبر انقلاب به عنوان نماینده امام؛ عامل مهم رشد ارتش
برخی معتقدند، پایههای مستحکم امروز ما در نیروهای مسلح، نتیجه همان عملکرد افسران و فرماندهان جوان در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب است. این عملکرد چقدر در ارتقا توان نظامی ما نقش داشت؟
- امیر پوردستان: دقیقا همینطور است. بدنه ارتش با افراد متدین، مردم، روحانیت و حضرت امام در ارتباط بود. اعلامیههای ایشان را گرفته، تکثیر و توزیع میکردند که این اقدامات انقلابی نمونههای زیادی دارد که مثلا در خاطرات ارتشبد فردوست نیز به آن اشاره شده است.
این بدنه مسلمان در زمان پیروزی انقلاب، تمام و کمال در خدمت نظام قرار گرفت و در همین بدنه جوان و متدین افرادی مثل شهید کلاهدوز حضور داشتند که افسر زرهی بود و در گارد جاویدان خدمت میکرد اما از مدتها قبل به دنبال ترور شاه بود ولی روحانیت و امام این اجازه را نمیدادند.
مخالفت امام با پیشنهاد شهید کلاهدوز برای ترور شاه
او بعداً قائم مقام سپاه شد و به واسطه ارتباط خوبی که بین ارتش و سپاه فراهم شد، برخی جوانان انقلابی که قصد عضویت در سپاه داشتند را بواسطه دوستیای که با شهید نامجو (فرمانده وقت دانشگاه افسری) داشت به این دانشگاه میفرستاد و نامجو آنها را به عنوان دانشجو پذیرش میکرد.
در طرف مقابل نیز شهید نامجو تعدادی از افسران ویژه ارتشی را به شهید کلاهدوز معرفی میکرد و آنها به عنوان فرمانده برخی مناطق سپاه منصوب میشدند.
من یادم هست در سال 58 یا 59 که بسیجی بودم، در لشکر 92 زرهی آموزش کار با اسلحه M-1 را به ما یاد میدادند.
البته یکی از عوامل مهم رشد ارتش در این ابعاد، وجود شخص حضرت آقا بود که از قبل نسبت به ارتش شناخت داشتند و به همین واسطه امام ایشان را نماینده خودشان در ارتش کردند. این حضور و کلام و مدیریت ایشان به بدنه ارتش سرازیر میشد و دستورات امام از این طریق به افسران جوان میرسید و آنها در همان مسیر حرکت میکردند.
همانطور که عرض کردم، بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، اولین ناامنیها در کردستان رخ داد که حوادث بسیار تلخی بود. ما شاهد بودیم که ضد انقلاب از نقاط مختلف حتی از کشورهای دیگر به اینجا آمده بودند و قصد داشتند با پوشش کردی این منطقه را از ایران جدا کنند و از ارتش هم در آن مقطع از فرماندهی خوبی برخوردار نبود و اصطلاحا سر نداشت، سپاه هم تازه تشکیل شده بود و درگیر ضدانقلاب در داخل بود اما در همین شرایط سخت، ارتش و سپاه وارد کردستان شدند و این هم سازماندهی سپاه را مستحکمتر کرد و هم موجب انسجام ارتش و این دو سازمان با این آمادگی وارد جنگ شدند.
** تسنیم: این جوان بودن فرماندهان، چالشی را برای فرماندهان با سابقهتر ایجاد نمیکرد؟
- امیر پوردستان: این درست است که این افسران به لحاظ سنی جوان بودند ولی دورههای مختلفی را طی کردند و تخصصهای ویژهای دیدند مثلا خلبانان ما در آمریکا نیروی دریایی ما در انگلیس و ایتالیا و نیروی زمینی نیز در فرانسه آموزش میدید و گاهی حتی درجهدارها هم به خارج اعزام میشدند. خود شهید صیاد شیرازی در آمریکا تحصیل کرد و به لحاظ تخصصی قابلیتهای زیادی داشت.
البته اینطور نبود که مثلا وقتی صیاد فرمانده نیرو شد، همه زیرمجموعه، تمام و کمال او را پذیرفته باشند. وقتی او این سمت را قبول کرد تعدادی از فرماندههان قدیمی مثلا برخی فرمانده لشکرها از این انتصاب ناراضی بوده و بعضاً استعفا کردند و کنار رفتند اما صیاد با قابلیتهایی که داشت توانست در فرصت کوتاهی اعتماد زیرمجموعه را به خود جلب کند.
وقتی فرماندهای حکم انتصاب میگیرد، این حکم به او مشروعیت میدهد ولی تا مقبولیت، زمان میخواهد و او توانست در کوتاهترین زمان با شایستگی خود این مقبولیت را بدست بیاورد.
چطور به این جوانان اعتماد شد؟
- امیر پوردستان:انقلاب اسلامی ملت ایران یک روزه به پیروزی نرسید بلکه یک پروسه و فرایند زمانبر بود. اگر حوادث را مرور کنیم میبینیم فارغ از سران وابسته و عمدتا ترسوی ارتش، بدنه آن وضعیت دیگری داشت. وقتی حضرت امام دستور ترک پادگانها را دادند علاوه بر سربازها، بسیاری از بدنه نیز به این فرمان لبیک گفتند و اوضاع طوری شد که رهبران انقلاب نگران شدند که چه کسی میخواهد از تجهیزات حفاظت کند. برای همین فرمان دادند که برخی از افسران به ارتش برگردند.
عملکرد بدنه ارتش نشان داد که آنها هم از رژیم ستمشاهی بیزارند و هم به امام و انقلاب علاقه داشتند و همین بدنه بود که وقتی انقلاب پیروز شد با تمام وجود به خدمت نظام درآمد و اگر این خلوص و پای کاری نبود برخی اتفاقات بزرگ اولیه رخ نمیداد.
شهید صیاد؛ فرماندهی که معلم هم بود
شما خودتان اولین بار کی با ایشان آشنا شدید؟
- امیر پوردستان: شهید صیاد را من ابتدا سال 62 یا اواخر 61 وقتی که ایشان فرمانده نیروی زمینی بودند شناختم. البته ایشان در همان ابتدا به دلیل کمبود نیرو، خودش فرماندهی دانشگاه افسری را نیز برعهده گرفت و در آن مقطع زیاد به دانشگاه میآمد و تقریبا هر هفته یا هر دو هفته یکبار به دانشگاه میآمد و شرایط جبههها را بازگو میکرد و در واقع انتقال تجربه میداد.یکی از ویژگیهای صیاد هم همین «فرمانده - معلم» بودن او بود.
میدانید که فرماندهی در ذات خود یعنی امر و نهی کردن و به فرموده رهبری، فرماندهی «بکن و نکن» است، ولی صیاد علاوه بر این ویژگی، خصلت معلمی هم داشت و گاهی شاید این ویژگی معلمی بر فرماندهیاش میچربید، یعنی در حد اقناع و توجیه نفرات وارد میشد.
من بلافاصله بعد از اتمام دوره دانشگاه به عنوان فرمانده گروهان در لشکر 92 زرهی مشغول به خدمت شدم. در همان مقطع، دسترسی ما به ایشان و ارتباط با او در قرارگاه بسیار راحت بود و مثل محدودیتهای دسترسی به برخی فرماندهان نبود. هر کس
مقداری درباره نقش شهید صیاد در اتحاد ارتش و سپاه بفرمایید.
- امیر پوردستان: عمده موفقیتهای ما در جنگ زمانی بود که بنیصدر کنار گذاشته شد و یک اتحادی بین ارتش و سپاه شکل گرفت و ما شاهد عملیاتی مثل «فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا» در شمال آبادان بودیم و بعد از آن عملیاتهایی مثل ثامنالائمه، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس شکل گرفت و این روند تا سال 64 وجود داشت. در این مقطع ما کمی دچار رخوت شدیم و نگرانیهایی بوجود آمد و قرار شد هر کدام از این سازمانها به صورت جدا عمل کنند و موقعیتهای درخشان کم شد.
حضور به هنگام شهید صیاد؛ عامل موفقیت عملیات مرصاد
یکی از نقاط درخشان کارنامه شهید صیاد شیرازی، فرماندهی ایشان در عملیات مرصاد است. ایشان در این عملیات چه کردند؟
- امیر پوردستان: عملکرد صیاد در عملیات مرصاد براساس همان روحیه تکلیفمداری ایشان بود. صیاد شیرازی در آن مقطع مسئولیتی نداشت. خودش میگفت من در خانه بودم که ساعت 8:30 شب آقای شمخانی (معاون وقت اطلاعات و عملیات ستاد کل) تلفن زد و گفت دشمن از مرز خسروی به نزدیک اسلامآباد رسیده و از من خواست که به منطقه بروم ( هنوز نمیدانستند که منافقین آمدهاند) شهید صیاد میگوید من گفتم که مسئولیتی ندارم و برای این کار باید به من حکم بدهید. بلافاصله این حکم صادر شد و صیاد شیرازی با همان نامه دو خطی ساعت 10:30 همان شب خودش را به فرودگاه رساند و به کرمانشاه رفت که اوضاع درهمی داشت.
او خودش را بلافاصله به پایگاه هوانیروز کرمانشاه رساند. مرصاد، عملیاتی بود که صدام -که قطعنامه 598 دستش را بسته بود- میخواست در آن با استفاده از توان منافقین -که زبده و آموزش دیده بودند و از پشتیبانی هوایی و توپخانه عراق بهره میبردند- ضربه آخر را به ایران بزند.
شهید صیاد میگفت یک نفر از نیروهای سپاه آنجا به من گفت که اینها منافقین هستند.
ایشان بلافاصله همان اول صبح با یک فروند بالگرد 214 و دو فروند کبرا برای شناسایی اولیه رفت و ضربات اول وارد شد و بعد از آن موجهای بعدی به وقوع پیوست که منافقین را قلع و قم کرد و ا گر بخواهیم اقدام صیاد را توصیف کنیم در یک کلمه باید به «حضور بهنگام» او اشاره کنیم که اگر دیر عمل میکردند، ممکن بود حتی کرمانشاه سقوط کند.
ویژگی دیگر او هدایت نیروها و همچنین جلوگیری از فرار منافقین شد که ضربه جبرانناپذیری به آنها وارد آمد و همین موجب شد تا با هدایت ملعونه زهره قائمی دست به ترور و شهادت ایشان بزنند.
آیتالله بهاءالدینی میگفت، صیادشیرازی یکپارچه نور است
یکی از یادگارهای مانگار شهید صیاد شیرازی، راه اندازی هیات معارف جنگ بود. این هیات معارف جنگ با چه هدفی تشکیل شد و الان چه اثرگذاری دارد؟
- امیر پوردستان: شهید صیاد شیرازی بعد از استعفا از فرماندهی نیرو، مدتی مشاور بود ولی چون نمیتوانست بیکار بنشیند، دست به یکسری اقدامات دیگر زد. «مطلبی» شاعر عرب میگوید وقتی روح بزرگ شد، جسم در جهت خواستههای روح به زحمت میافتد و صیاد یکی از همین افراد بود.
وقتی کنار رفت، شروع به نوشتن خاطرات و تدریس کرد و سپس تصمیم گرفت این موضوع را سیستماتیک کند و بحث هیات معارف جنگ سازماندهی شد و به تصویب رهبری هم رسید.
این کار ابتدا منحصر به تعدادی از دانشجویان دانشگاه افسری امام علی (نیروی زمینی) میشد. اما بعد از سالها به یک بلوغ مناسب رسید و امروز اساتید نخبه و زبده در این هیات مشغول به تدریس هستند و شامل تمامی دانشگاههای ارتش میشود و تمامی دانشجویان این دوره را طی میکنند.
این دوره شامل یک دوره 10 روزه نظری در پادگانها میشود که اساتید به تشریح عملیاتها میپردازند و این اساتید فقط هم از ارتش نیستند بلکه از سپاه، نیروی انتظامی و جهاد سازندگی سابق نیز حضور دارند. بعد از آن در اواخر اردیبهشت و اوایل خرداد دوره عملی است که در حقیقت یک رزمایش بزرگ است و تلاش شده تا همه تجربیات دفاع مقدس به دانشجویان منتقل شود.
حقیقتا صیاد شیرازی نه تنها برای نیروی زمینی و ارتش بلکه برای همه نیروهای مسلح و حتی کل نظام یک ظرفیت عظیم بود که میتوانست تمام نیروها را در مسیر اسلام و ولایت قرار دهد. روحیات او به گونه ای بود که آیتالله بهاءالدینی میفرمود صیاد شیرازی یکپارچه نور است.
شهید صیاد شیرازی چقدر در تربیت نیروها و فرماندهان نسل های بعدی موفق عمل کرد؟
- امیر پوردستان: ما خدا را سپاسگزاریم که صیاد شیرازی از خودش باقیات و صالحات زیادی به جای گذاشت و امروز اکثر فرماندهان ارتش در حقیقت خلاصهای از صیاد شیرازی هستند، یعنی همان روحیه، تدین، اخلاص و پشتکار و دلسوزی را دارند و این فرمانده معلم بودنش بود که موجب شد این خصوصیات به شاگردانش منتقل شود.
من خودم شخصا از او چیزهای زیادی یاد گرفتم که نمونه آن نحوه برخورد با فرماندهان جوان بود.
شهید صیاد به من گفت از همین الان شهید هستی
خاطره خاصی هم در این مورد دارید؟
- امیر پوردستان: سال 64 یک رکودی در جبههها حاکم شد و قرارگاه کربلا برای حفظ نشاط در میان نیروها ابلاغ کرد که هر لشکر در موقعیت خود یک عملیات محدود انجام دهد.
من در آن مقطع به عنوان فرمانده گروهان پیاده مکانیزه در لشکر 92 زرهی بودم و این ماموریت به بنده سپرده شد که برای آن برنامهریزی کردیم و زمینی را برای تمرین در نظر گرفتیم و عملیات هم بسیار سخت بود.
یک روز خبر دادند که فرمانده نیرو (سرهنگ صیاد شیرازی) میخواهد بیاید و روند آمادهسازی عملیات را ببیند. ما هم در قرارگاه لشکر جمع شدیم و منتظر ایشان بودیم که خبر دادند فرمانده نیرو برای سرکشی به خط رفته است. هوا هم بسیار گرم بود. ما تا ساعت حدود 3 بعدازظهر منتظر ایشان ماندیم و وقتی نیامد، هر کدام از فرماندهان برای استراحت به سنگری رفت.
ساعت 4 خبر دادند که ایشان آمده است. سر و رویش خاکی بود و لباسی که به تن داشت که از شدت گرما عرق کرده و خیس بود. فرمانده لشکر به ایشان گفت جناب سرهنگ! شما خستهاید اگر میخواهید کمی استراحت کنید و بعد از آن، فرماندهان ما برای توجیه آماده هستند ولی صیاد گفت نه آقا! وقت نداریم فقط من دو رکعت نماز میخوانم و میآیم.
به اتاق جنگ رفتیم و توجیه طرح عملیات تا نماز مغرب و عشاء طول کشید و من عملیات را تشریح کردم که ایشان محبتی کردند و فرمودند ما افسری میخواهیم مثل ایشان از همین الان شهید هستند.
با کلماتش اعتماد به نفس و روحیه میداد و من از همین حضور 3-2 ساعته در محضر ایشان خیلی درس گرفتم. نوع برخورد با یک افسر جوانی مثل من، یک برخورد آموزنده بود.
از طرف دیگر، ایشان چند نفر از پیشکسوتان در رستههای مختلف را نیز برای مشاوره به همراه داشت.
اهتمام به نماز و علاقه و تعهد به کار ایشان نیز آموزنده بود. فرمانده گروهانها را مرتبا جمع میکرد و برای آنها سخنرانی داشت و از این مسیر به انتقال تجربه میپرداخت و ما امیدواریم که بتوانیم راه ایشان را ادامه دهیم.
منبع : تسنیم
انتهای پیام/