به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ محمد صرفی در در یادداشت امروز خود در روزنامه کیهان با عنوان دل به دلار دادهها و تعمیرگاه خدا!
یکی از ویژگیهای ما ایرانیها علاقه به بحث و جدل و تبادل نظر، بخصوص درباره مسائل سیاسی و اجتماعی است. فرقی هم نمیکند کجا باشیم؛ چه در عروسی یا عزا، چه سوار تاکسی و اتوبوس و یا مهمانی خانوادگی و صف نانوایی و... رنگ و محتوای اغلب این مباحث نیز تاریک و سیاه است که همه چیز را خوردند و بردند و از شیر مرغ تا گرانی دلار، کم آبی، کسری بودجه، آلودگیهوا و خلاصه جان آدمیزاد کار خودشان است!
در روحیه و نگاه فردی نیز اغلب همین رویکرد حاکم است. یک پیراهن سفید را در نظر بگیرید. در یک پیراهن با سایز معمولی حداقل یک متر مربع پارچه به کار رفته است، یعنی مساحتی معادل 10 هزار سانتیمتر مربع.
حال فرض کنید روی قسمتی از این پیراهن یک لکه کوچک سیاه افتاده باشد؛ لکهای به طول و عرض یک سانتیمتر که مساحت آن میشود یک سانتیمتر مربع.
نسبت این لکه کوچک با مساحت کل پیراهن یک به 10 هزار است اما به احتمال بسیار زیاد، اولین چیزی که در مواجهه با این پیراهن به چشم یک نفر میآید، سیاهی این لکه کوچک است.
توجه بیشتر به نقاط و اخبار منفی، چیزی عجیب و غریب و منحصر به روحیه ایرانی جماعت نیست. در حالی که عدهای گمان میکنند این موضوع صرفا ناشی از پرداختن بیشتر رسانهها به اخبار منفی است اما در واقع ریشه ماجرا به تمایل برخی از مردم نیز باز میگردد.
اندیشمندان علوم اجتماعی در دنیا دهها سال است که مشغول مطالعه و تحقیق درباره فرآیند، چرایی و تاثیرات این قضیه هستند. برای نمونه مارک تراسلر و استوارت سوروکا از دانشگاه مکگیل در کانادا تحقیق مفصل و جالبی را در این مورد انجام دادند که نتایج آن مارس 2014 با عنوان «چارچوب تقاضای مخاطبان برای اخبار منفی» منتشر شد.
در این تحقیق آزمایشگاهی از گروه مورد مطالعه خواسته شد به پرسشنامهای درباره علایق خود در زمینه دنبال کردن اخبار پاسخ دهند. سپس آنها به طور نامحسوس و فریبنده در محیطی قرار گرفتند که میتوانستند بدون آنکه بدانند تحت نظر هستند، اخباری را دنبال کنند.
نتیجه آزمایش جالب بود. چشم آنها بیشتر به دنبال اخبار منفی و سیاه بود. روانشناسان نام اشتیاق مردم برای شنیدن و دنبال کردن مسائل و اخبار منفی را «تمایل منفی» گذاشتهاند.
این تمایل باعث میشود انسانها به کلماتی که دارای بار منفی هستند، سریعتر عکسالعمل نشان دهند. با این تفاصیل دوباره سوار تاکسی وطنی خودمان شویم و نگاهی به مباحث آن بیندازیم و از این زاویه بسنجیم.
1- هیچ آدم عاقلی نمیتواند منکر کژیها و کاستیها و نقاط سیاه در کشور باشد اما به راستی وقتی پای اشرافیگری در میان باشد، چند درصد مسئولان کشور زندگی اشرافی دارند؟ چند درصد آلوده به فساد هستند؟ حکایت جمع مدیران پاکدست و دارای زندگی غیراشرافی، و نسبت آنها به مدیران آلوده و دنیازده، حکایت همان پیراهن و لکه سیاه است. لکه کوچک است اما اولین چیزی که دیده میشود و به چشم میآید همان است.
2- کوچک بودن لکه سیاه، به هیچ عنوان بهانه خوبی برای نادیده گرفتن آن از سوی صاحب پیراهن نیست. صاحب این پیراهن در سطح کشور مردم و مسئولان هستند. مردم هستند که باواسطه و بیواسطه مسئولان را انتخاب و نظاره و در وجدان عمومی خود قضاوت میکنند.
نمیشود گفت نگاه کنید! 9999 سانتی متر مربع این پیراهن سفید است و به همین خاطر از آن لکه کوچک بگذرید. یک قطره سم برای کشنده کردن یک تنگ بزرگ آب کافی است.
3- پاک نکردن لکه کوچک و سیاه، مقدمه بروز و ظهور تصاعدی لکههای دیگر است. درست مثل کفشهای نوی عید! تا مدتی بشدت از آنها مراقبت و کوچکترین لکه و غباری از آنها پاک میشود و هرجایی رها نمیشود.
اما کم کم حساسیت کم شده و پاشنه خوابانده شده و... حال مدیران کشور را در نظر بگیرید. وقتی در میان هزاران مدیر کشور چند صدنفری پیدا میشوند که تابعیت دوگانه دارند و یا در حالی که خود در منصب مدیریتی هستند، خانوادهشان در خارج از کشور زندگی میکنند، ضمن آن که زمینه سوءظن به انبوه مدیران پاکدامن و متعهد را فراهم میآورند، قبح برخی کارهای دیگر برای برخی دیگر میشکند یا حداقل کمرنگ میشود.
مثلاً وقتی به یکی اعتراض میشود که چرا در فلان خانه چندصدمتری و گرانقیمت در بهترین نقاط پایتخت زندگی میکند، در پاسخ میگوید چرا به من اعتراض میکنی، برو به آنهایی اعتراض کن که در دوبی و حتی اروپا خانه و ویلاهای آنچنانی دارند!
4- این روزها کشور در تب و تاب دلار است. هرکسی درباره چرایی این نابسامانی سخنی میگوید و از دریچهای تحلیل و بررسی کرده و راهکاری میدهد. تمام این تحلیلها و راهکارهای فنی و اقتصادی در جای خود قابل تامل و بررسی هستند.
به آن عده معدودی که در خیابان فردوسی صف میکشند تا ریال خود را تبدیل به دلار کنند، انتقاد و اعتراض میشود که چرا با این کار خود عملاً پول ملی را تضعیف و زمینه را برای تشدید کاهش ارزش پول ملی فراهم میکنند. اما باید یک گام به عقبتر رفت. فارغ از تاثیر روانی و تبلیغاتی، مگر آنهایی که اینطور زیر آفتاب و باران صف میکشند چقدر سرمایه و به تبع آن در این ماجرا تاثیر دارند؟
فقط به این نمونه دقت کنید. شرکتی صوری به نام دو جوان آس و پاس ثبت میشود و شرکت روی کاغذی دستنویس از بانک سرمایه تقاضای 300 میلیارد تومان وام میکند! وام پرداخت میشود و با بخش ناچیزی از همین مبلغ یک ملک خریداری شده و مدتها بعد به عنوان وثیقه به بانک معرفی میشود.
300 میلیارد تومان از تهران به شعبهای از بانک سرمایه در اصفهان منتقل شده و از آنجا به یک صرافی میرود و اجی مجی لاترجی! غیب میشود و تمام. حالا صندوق ذخیره فرهنگیان مانده است و یک شرکت صوری و دو جوان باز هم آس و پاس! این تنها یک نمونه از بیش از 10 هزار میلیارد تومان تخلف در این صندوق است. یا یکی دیگر که ظاهراً اهل فرهنگ و رسانه است 80 میلیارد تومان وام میگیرد و نام روزنامهاش هم قانون است و هر روز از لزوم برخورد با مفسدان و دستهای پشت پرده مینویسد!
5- تا اینجا را کم و بیش همه میدانند. سؤال اینجاست که حال چه باید کرد و درمان این درد چیست و کجاست؟ رهبر معظم انقلاب در دیدار چند روز پیش برخی از مسئولان کشور با ایشان به نکتهای اساسی و کلیدی اشاره کردند که شاهکلید فهم و حل ماجرا در آن نهفته است.
ایشان با یادآوری روحیه انقلابی و خدمتگزارانه حاکم بر مدیران کشور در دهه ۶۰، خطاب به مسئولان خاطرنشان کردند: «آیا آن احساسات و رفتارهای تحسینبرانگیز را به یاد دارید؟ آیا آن بیاعتنایی به مال دنیا و اهتمام به خدمت را به یاد دارید؟ اشکال کار این است که گاهی آن ارزشها فراموش میشود.» و در ادامه راه جلوگیری از مبتلا شدن به غفلت و سقوط تدریجی را مراقبه خوانده و همه مسئولان را نیازمند به تعمیر قلب دانستند.
اگر میبینیم که در منطقه دست برتر را داریم بخاطر آن است که مردانش روحیه دهه 60 را هنوز فراموش نکرده و آن را حفظ کردهاند. چاره دیگر حوزهها نیز بازگشت مردانش به همان روحیههای خاکی و بیریا و باصفاست.
احتمالاً همه هم موافقند اما میگویند اول دیگران پیشقدم شوند! رهایی اقتصاد کشور از چنبره دلار لازم است اما به نظر میرسد پیش از آن باید برخی دلهای خود را از دلار بزدایند و پاک کنند کهاشکال کار دل به دلار دادهها هستند.
ماههای مبارک و الهی رجب و شعبان و رمضان تعمیرگاه مناسبی برای قلبها و دلهای همه است. راهکار مسئولی که دلش آلوده به حب شخصی دلار است با راهکار آنکه لبش مترنم به «إِلَهِی هَبْ لِی کمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیک» است، از فرش تا عرش تفاوت دارد.
منبع : روزنامه کیهان
انتهای پیام/