او که روزی رتبه 8 کنکور سراسری شده است، علت انتخاب رشته کارگردانی سینما را علاقهای میداند که از کودکی و نوجوانی به آن پیدا کرده است. او میگوید که علاقه دارد بازیگری را ادامه دهد؛ اما کارگردانی را بیشتر از بازیگری دوست دارد.
در ادامه گفتوگوی ما را با زیبا کرمعلی بازیگر فیلم سینمایی «لاتاری» میخوانید:
*خانم کرمعلی چه شد که سینما را به عنوان آینده کاری خود انتخاب کردید؟
علاقهمند شدن من به حوزه سینما به سن 12 سالگی باز میگردد. در آن سالها من به صورت جدی شروع به نگارش برای نشریه مدرسه کردم و داستانهای کوتاه و بلند مینوشتم و حتی وبلاگ هم داشتم.
*یعنی به صورت جدی نویسندگی میکردید؟
برای خودم کاملاً جدی بود اما هنوز به اندازه کافی جسارت و شجاعت نداشتم که دامنه مخاطبان نوشتههایم را گستردهتر کنم. حتی داخل وبلاگم با نام مستعار مطلب مینوشتم. البته در زمانی دوستی بود که به شدت من را برای نشر نوشتههایم تشویق کرد اما احساس کردم هنوز زود است. هنوز هم تک تک نوشتههایم را نگه داشتهام که مهمترین آن شاید زمانی است که سالهای زیادی از زندگیام را صرف آن کردهام و منتظرم زمانش برسد تا آن را آماده نشر کنم.
به غیر از آن، نوشتن از همه چیز تبدیل به عادت شده بود تا زمانی که دریافتم صفحه کاغذ تخیلات مرا ارضا نمیکند و لازم است تمام این نوشتهها بصری شوند! سینما شوند! و تقریبا 13 سالگی بود که مصمم شدم سینما را به عنوان رشته تحصیلی خود انتخاب کنم.
*از 12 سالگی دوست داشتید که در سینما کار کنید، پس چرا وارد رشته ریاضی شدید؟
دوست داشتم امکانی بود تا بتوانم رشته سینما را برای مقطع هنرستان انتخاب کنم که در آن زمان در شهر کرج این رشته برای دختران ارائه نمیشد و از آنجا که کیفیت تحصیل و آموزش در سایر هنرستانها به شدت ضعیف بود، برای دستیابی به نتیجه بهتر در کنکور هنر تصمیم گرفتم از رشتههای نظری یکی را انتخاب کنم که نهایتاً انتخابم ریاضی بود و دیپلم من ریاضی شد و پیش دانشگاهی را در رشته هنر گذراندم. البته که اگر به عقب برمیگشتم به جای ریاضی، علوم انسانی را برای دیپلم انتخاب میکردم. چرا که امروز بیشتر از ریاضی به کارم میآمد.
*رتبه 8 کنکور شدید؟
بله؛ البته قرار بود بهتر بشوم اما چون آخر کار کمی خسته شده بودم و شاید حتی بیانگیزه، از فضای درس خواندن فاصله گرفتم و نهایتا 8 شدم. البته از این نتیجه کاملاً راضی و خوشحالم.
*بعد از کنکور چه اتفاقی افتاد؟
بعد از کنکور… شاید پررنگ ترین خاطره برای من، بیماری شدید پدربزرگم است که در روزهایی که خبر رتبه کنکورم رسید، خلاف بقیه خانوادهها چندان فرصت شادی پیدا نکردیم و کاممان تلخ بود. بعد هم که ورود به دانشگاه و باقی ماجراها.
*از همان اول میدانستید که دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر تهران را انتخاب میکنید؟
بله؛ از همان اول برنامهام ادامه تحصیل در رشته کارگردانی سینما در دانشگاه هنر بود. به من گفته بودند برای ورود به سینما تئاتر لازم است رتبه زیر 100 داشته باشید که البته بعداً فهمیدم رتبه بسیار بهتری نیاز است! و طبیعتا تمام برنامه ریزیها و هدفم کسب بهترین رتبه برای ورود به دانشگاه مورد علاقهام بود.
*از انتخابتان و دانشگاهتان راضی هستید؟
انتظارم از دانشگاه زیاد نبود. با توجه به اینکه مشاور کنکورم، خودش دانشجوی سال بالایی رشته سینما بود، خیلی از شرایط نامساعد آموزشی در دانشکده را برای من تشریح کرده بود؛ به همین خاطر چندان منتظر اتفاق خاصی نبودم و شاید دلیلی که خلاف بقیه هم سالانم دچار سرخوردگی نشدم همین آمادگی قبلی بود. برای جبران ضعف سیستم آموزشی سعی کردم خودم از همان ترم اول فنی را یاد بگیرم و در همین راستا سعی کردم تا حد مطلوبی تدوین بیاموزم که به نظرم یکی از بهترین اقداماتم بود و در نتیجه میتوان گفت از مسیری که طی کردهام راضی هستم اما از وضعیت تحصیلی در دانشگاه خیر!
متأسفانه وضعیت آموزشی و امکانات دانشکده سینماتئاتر علی رغم اسم و اعتبار بزرگی که به دوش میکشد به شدت ضعیف و شکستخوردهاست. گواهش هم اعتراضات اخیر دانشجویان دانشکده علیه ضعفهای شدید مدیریتیاست. امیدوارم به زودی اتفاقاتی رقم بخورد تا این وضعیت نامساعد کمی سامان پیدا کند و این همه امید استعدادهای تازه ناامید نشود.
*جلو تر میرویم، شما همراه سایر اعضای انجمن علمی سینما تصمیم میگیرید نشستی را پیرامون فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» در دانشکده سینما و تئاتر برگزار کنید.
من و دوستانم در انجمن علمی تصمیم گرفتیم فیلم ماجرای نیمروز را اکران کرده و پس از آن نیز جلسه نقد و بررسی آن با حضور عوامل انجام شود. مسئولیت دعوت عوامل با من بود. این اکران مقارن بود با اکران فیلم در سینماهای کشور. من موضوع را با آقای مهدویان در میان گذاشتم و او بسیار استقبال کردند و مرا برای این رویداد یاری دادند و نهایتاً شرایط حضور او و پنج نفر از عوامل فیلم از جمله آقای امینی در دانشکده ما فراهم شد.
*و چه شد که محمدحسین مهدویان شما را برای فیلم «لاتاری» انتخاب کرد؟
بعد از نشست، آقای مهدویان با من صحبت کردند و گفتند که در حال نگارش فیلمنامه تازه ای هستند و خود و آقای امینی گمان میکنند که یکی از نقشها مناسب من است. من آن روز حتی نمیدانستم فیلم چه موضوعی دارد، داستان آن تاریخی است یا در زمان حال رویدادی را جلو میبرد. آقای مهدویان صحبتهایش را ادامه داد و گفت که اگر علاقهمند باشم آقای امینی به زودی قراری را ترتیب خواهند داد. چنین شد و نهایتاً همکاری ما شکل گرفت.
*آقای مهدویان در آن روز به شما نگفت که نقشی که به پیشنهاد کرده است، نقش اول زن فیلم است؟
خیر. راستش را بخواهید در آن روزها به هر چیزی فکر میکردم، به جز بازیگری. اوایل همان بودن در کنار تیمی حرفهای و کاربلد برای من هیجان انگیز بود. اینکه نقش چیست یا چقدر دیده میشود تغییری در تصمیم من ایجاد نمیکرد. تمام چیزی که میخواستم این بود که انجامش دهم و از بودن کنار کارگردان فیلم تحسین برانگیز «ایستاده در غبار » تجربه کسب کنم.
*پدرتان وقتی فهمید که قرار است بازیگری کنید، چه واکنشی نشان داد؟
پدرم اوایل فکر نمیکرد که موضوع جدی باشد. بعد که پروژه جدیتر شد و گفتند که نقشی که قرار است ایفا کنم نقش اول فیلم است، کمی ترسیده بودم، چرا که تا به حال در هیچ فیلم یا تئاتری ایفای نقش نکرده بودم. البته که ترس به مرور از بین رفت و خواستن جانشین آن شد. پدر نیز اوایل هر چند رضایت کافی نداشت اما بعدها در گفتوگو و تعامل با من و آشنایی بیشتر با شرایط کار رضایت و اطمینان پیدا کرد.
*محمد حسین مهدویان در کارگردانی و بازی گرفتن از بازیگرها، آدم سخت گیری است؟
او در بازی گرفتن از بازیگر بسیار جزئینگر، دقیق و جدی هستند. ما در فیلم سینمایی «لاتاری» آقای امینی را به عنوان بازیگردان نیز داشتیم و خب حضور ایشان خودش نقطه قوتی برای هر پروژه و هر کارگردانی است. ایشان در کنار آقای مهدویان همواره به بهترین نحو بازیگران را هدایت کرده و برای ارائه بازی یکدست و کم اشکال یاور کارگردان بود.
*شما تئوری کارگردانی سینما را در دانشگاه آموخته بودید، وقتی در فیلم سینمایی «لاتاری» به صورت عملی با کاری که یک کارگردان باید انجام بدهد رو به رو شدید، از انتخاب رشته کارگردانی سینما پشیمان نشدید؟
البته که نه! خب لاتاری اولین حضور من در سینمای بلند بود اما پیش از آن تجربه حضور در پروژههای فیلمهای کوتاه به عناوین دیگر را داشتهام و حقیقتاً پروژههای فیلم کوتاه امروز سینمای ایران، از نظر کیفی و تکنیکال چیزی کم از سینمای بلند ندارند! کما اینکه در بسیاری مواقع فشارهایی که فیلمسازان فیلم کوتاه متحمل میشوند به دلیل کمبود بودجه، بسیار بیشتر است. پس طبیعتاً بودن سر صحنه «لاتاری» نه تنها برای من ترسناک نبود، بلکه اعتماد به نفس من را برای فیلمسازی و کارگردانی دو چندان کرد.
*برخورد شما با ساعد سهیلی به عنوان پارتنر چطور بود؟ ایفای نقش جلوی او برایتان سخت بود؟
تمرینات من با آقای امینی آغاز شد که البته در ادامه امیر حسین هاشمی هم برای کمک به من به برخی تمرینها ملحق شد. صادقانه و عامیانه بگویم! شاید مدتها طول کشید تا یخ من جلوی همین دو فرد آب بشود! روزی که قرار بود ساعد را برای اولین بار ببینم و تمرین کنیم نگران بودم و استرس داشتم اما درست زمانی که متن را در دست گرفتیم و شروع به خواندن کردیم، تمام استرس و نگرانی دور ریخته شد! نشانی از ترس نبود. البته که برخورد دوستانه و گرم ساعد سهیلی در این موضوع به شدت موثر بود. چیزی که تا پایان پروژه وجود داشت.
*خانم کرمعلی، خوش شانسی شما این بود که با گروهی وارد سینما شدهاید که انسانهای درستی هستند. برخی از افراد از طریق راههای غیر عرفی وارد سینما میشوند، راههایی که عموماً راه درستی نیستند و از آنها سوء استفاده میشود. آیا درباره این گونه ورود به سینما چیزی شنیدهاید و اطلاعاتی درباره آن دارید؟
بله اطلاع دارم؛ این موضوع از جمله موضوعاتی است که درباره آن زیاد میشنویم و تنها مربوط به سینمای ایران نمیشود و در تمام دنیا شیوع پیدا کرده است. آدمهای بیاخلاق در هر صنفی وجود دارد، در سینما نیز وجود دارد؛ اما به نظرم گاهی خود ما خانمها نیز در این موضوع مقصر هستیم و اعتماد زودهنگام ما را بیشتر در معرض آسیب قرار میدهد. البته که این حرف به هیچ عنوان به معنای رفع تقصیر از طرف مقابل نیست! به هیچ عنوان! فرد بی اخلاق و سوء استفادهگر طبیعتاً از سمت هیچ فردی تبرئه نمیشود اما فکر میکنم برای تغییر این شرایط اگر ما خانمها از خودمان شروع کنیم زودتر و بهتر نتیجه خواهد داد. لازم است ما خانمها شجاعت دفاع از مرزهای اخلاقی خود را بیاموزیم. گاهی اوقات بی مبالاتیهایی از سمت خود ما اتفاق میافتد که بستر را برای افراد سوء استفاده گر مهیا میکند. فکر میکنم لازم است ما اول خواستهها و مرزهای اخلاقی خود را بشناسیم و بدانیم که این دو در کنار هم مفهوم پیدا میکنند. اگر خواستهها به قیمت فدا کردن اخلاق به دست بیایند، بعد از حصولشان خودبه خود برای ما بی معنی خواهند شد.
متاسفانه این موضوعات تلخ وجود دارد و برای حل آن باید اصلاحاتی اجتماعی صورت پذیرد.
*برخوردی با اینگونه از فیلمسازان داشتهاید؟
بله؛ ولی چون من آدم حساسی هستم و معمولاً تمام جوانب را در نظر میگیرم، زود متوجه این موضوع شدم و با آن گروه همکاری نکردم. گاهی با یک تحقیق جزئی میتوان این موضوعات را متوجه شد. متاسفانه در جهانی زندگی میکنیم که راحت نباید اعتماد کرد. باید پیش از ورود به هر کاری تمام جوانب آن سنجیده شود.
*بازیگری را ادامه می دهید؟
بله. و تلاش میکنم در آن مسیر رو به جلو پیش بگیرم و بهتر شوم.
*فیلمنامه را به شما دادند و شما خواندید و متوجه شدید که داستان راجع به قاچاق دخترهای ایرانی به دبی است نظر شما راجع به داستان فیلم چه بود. از قبل اطلاع داشتید که چنین اتفاقی میافتد ؟
بله میدانستم که برای خانمها و دخترهای کشورمان چنین اتفاقاتی میافتد، چه در دبی و چه در هر جای دیگری اما تا آن زمان به این دقت پیگیر این موضوع نشده بودم. ساخت فیلم بر مبنای چنین ایدهای به نظرم تصمیم جسورانهای بود که از جانب گروه سازنده گرفته شد. شخصاً به این فکر کردم که شاید کاراکتر نوشین و مسیری که سر راهش قرار میگیرد باعث شود حتی فقط یک نفر که ممکن است در معرض چنین سوء استفادهای باشد، بیشتر درنگ کند و بیشتر پیگیر شود و همین شخصیت نوشین را برای من ارزشمندتر کرد.
*اولین بار چه زمانی نسخه نهایی فیلم را تماشا کردید؟
من نسخههایی ناتمام از فیلم را دیده بودم، ولی نسخه نهایی آن را روز اول نمایش در جشنواره فیلم فجر تماشا کردم. در پردیس آزادی و کنار پدر و مادرم.
*قبل از فیلم سینمایی «لاتاری» تجربه حضور در جشنواره فیلم فجر را داشتید؟
سالهای پیش مخاطب جشنواره بودم؛ اما اولین بار بود که به عنوان عوامل فیلم در جشنواره شرکت داشتم.
*فیلم در کاخ سیوششمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد و نشست خبری آن برگزار شد؛ از سؤالاتی که امکان مطرح کردن آن بود نمیترسیدید؟
برای اولین بار بود که در یک نشست خبری حضور مییافتم اما از سوالاتی که ممکن بود پرسیده شود ترسی نداشتم. کلا چندان آدم ترسویی نیستم و طبیعتاً برای پاسخ به سوالات احتمالی هم آمادگی داشتم. اما خب تقریباً هیچ سوالی از بازیگران پرسیده نشد و نشست جنبهای سیاسی به خود گرفت و سوالات همه خطاب به آقای رضوی و آقای مهدویان بود. مثل هر اثر دیگری، برخی فیلم را به شدت دوست داشتند و برخی دیگر هم خیر.
*نظر خودتان چه بود آیا فیلم خطرناکی بود ؟
به نظرم به جای اینکه به یک فیلم نگاه امنیتی داشته باشیم، بهتر است آن را نقد کنیم. حکومتِ هیچ کشوری را به خاطر آثار هنریاش محاکمه و قضاوت نمیکنند! ما میتوانیم آثار را نقد کنیم اما نگاه امنیتی به فیلمها و هر اثر هنری نتیجهاش تنها محدود کردن دامنه تخیلات و ذهن هنرمندان و فیلمنامه نویسان و نهایتاً تشدید سانسور است. البته این مطلب فقط محدود به لاتاری نیست و هر اثری را شامل میشود. بزرگترین رنجی که آثار سینمایی ما میکشند همین عقیم ماندن فیلمنامهها ومحدود شدنشان به هزار و یک مرز و قانون نوشته و نانوشته است.
*جشنواره فیلم فجر به روزهای پایانی خود رسید و نامزدهای دریافت سیمرغ اعلام شدند، شما آن روز چه حسی داشتید؟
فیلم ما دیده شده بود و از این بابت همه خوشحال بودیم اما خب جدای از احتمالات دیگر، حداقل اطمینان داشتم که ساعد سهیلی نامزد بازیگر نقش اول خواهد بود. البته که از نقش آفرینی بی نظیر آقای حجازی فر هم نباید آسان گذشت.
*گفتید که فیلم کوتاه می سازید. در چه مرحلهای هستید؟
بله و اکنون در مرحله نوشتن فیلمنامه هستیم.
*قبلا فیلم کوتاه ساختید؟
کارگردانی نکردم اما در مقامهای دیگر همکاری داشته ام. تدوینگر، منشی صحنه و دستیار کارگردان بودهام.
*یعنی به زودی شما یک فیلم کوتاه میسازید؟
بله. به امید خدا.
*برخی از کارگردانان سینمای ایران از جمله محمدحسین مهدویان، علاوه بر کارگردانی فیلمنامه اثر را هم خود می نویسند. نظر شما درباره این موضوع چیست، آیا با این انگاره که کارگردان خود نویسنده فیلمنامه اثر هم باشد موافقید و تصمیم دارید در کارهایی که تولید میکنید خود نویسنده فیلمنامه نیز باشید؟
خیلی قائل به این نیستم که حتماً تمام آثاری که بسازم، خود فیلمنامه اش را نوشته باشم. در حال حاضر هم به دوستان فیلمنامه نویسم پیشنهاد دادم که اگر فیلمنامهای در دست دارند و علاقه دارند که اثری با آن فیلمنامه تولید شود، بدهند تا به صورت مشترک و با همکاری یک دیگر آن اثر را تولید کنیم؛ چرا که به نظر من خود این همکاری چالش جذابیست که دو فرد با دو تفکر مختلف تلاش کنند با هم همراه شده و دو برداشت مختلف از یک متن را به تصویر واحد برسانند.
اما در اینباره یک بحث وجود دارد، این که عموماً افرادی که فیلمنامه های خوبی دارند، میخواهند خود آن را کارگردانی کنند. بنابراین کسی قبول نمیکند که فیلمنامهاش را در اختیار دیگری بگذارد. در واقع تقریباً همکاری بین گروه فیلمنامه نویسی و کارگردانی در کشور ما و به ویژه میان دانشجویان این رشته بسیار اندک است.
*برخی از فیلمسازان در آثارشان دغدغههای مشترکی را دنبال میکنند، مثلاً یک فیلمساز تصمیم میگیرد که در فیلمهایش دغدغههای اجتماعی مردم را به تصویر بکشد، فیلمساز دیگر پا فراتر می گذارد دغدغه های سیاسی خود یا مردم را به تصویر میکشد. آیا شما هم در آینده کاریتان تصمیم دارید که دغدغه مشترکی را دنبال کنید؟
نه؛ قائل به این نیستم که یک فیلمساز الزاماً باید مسیر واحدی را در فیلمهایش دنبال کند و خود هم تصمیم ندارم در آثاری که میسازم مسیر واحدی را پیمایش کنم، مثلاً فقط بخواهم موضوعات اجتماعی را دنبال کنم. اما شخصاً به تاریخ ایران علاقهمند هستم و دوست دارم که فیلم تاریخی بسازم. البته ساخت یک فیلم تاریخی در کشور ما کار سختی است، چرا که هم توانایی بالایی را میطلبد و هم بودجه بسیاری نیاز دارد اما به هر حال آرزوی نهایی من، ساخت فیلم درباره بازه تاریخی قبل از اسلام ایران است؛ چون درباره آن تاکنون صحبت نشده و به نظرم این بخش از تاریخ ما در حوزه فرهنگی بسیار مهجور مانده است. فکر میکنم صحبت کردن از گذشته و تشریح آن برای نسلهای جدیدی که شاید بسیاری از شخصیتهای بزرگ و قهرمانان ملیشان را نمیشناسند، قدمی در راه افزایش میزان خودباوری میان ما باشد. عدم خودباوری مشکلیست که تمامیت جامعه امروز ما از آن رنج میبرد و از این باب آسیب میخورد. البته که علل زیادی پشت سر این ضعف فرهنگیاست اما به هر حال گمان میکنم مرور هویت و فرهنگ ملیمان باعث میشود این خود کم بینی در برابر جهان که حقیقتاً میان تک تک ما رخنه کرده است، نه به طور کامل اما اندکی کمرنگتر شود. گنجینهای از هنر، فرهنگ و حماسههای بزرگ پشتوانه مردم ماست. گنجینهای که در گذر سالها به فراموشی سپرده شده و شاید لازم است به ما یادآوری شود تا بدانیم همچنان هم قدرت ایجاد بزرگترین تغییرات در دستان ماست.
امیدوارم روزی برسد که بتوانم به این آرزو نزدیک شوم.
*با توجه به صحبت های شما، شاید بتوان این سوال را به میان آورد که چرا برخی از فیلمنامه نویسان کشورمان، با توجه به این که میدانند ما در ادبیات کشورمان آثار غنی داریم به سمت اقتباس از آثار خارجی در فیلمنامه خود میروند؟
به نظرم بخشی از این موضوع به سبب وجود برخی محدودیتهاست. متاسفانه وقتی فیلمسازی به سمت ساخت چنین آثاری میرود با محدودیتهایی رو به رو میشود که این محدودیتها زبان اثر را الکن و ناقص میکند. مثلاً مرحوم علی معلم برای ساخت فیلم «کورش بزرگ» چقدر تلاش کردند و هنوز هم آن اثر به سرانجامی نرسیده است. یا از شاهنامه فردوسی که بی شک یکی از بزرگترین آثار ادبی ایران و جهان است، چرا تاکنون اثر سینمایی فاخری تولید نشده است؟ باید از تهیه کنندگان و سرمایه گذاران فرهنگی پرسید که چرا قهرمانان ملی خودمان تاکنون در حاشیه و مهجور ماندهاند.
شاید دلیل دیگر این موضوع هم، به همان عدم خودباوری ما بازگردد که سبب میشود کمتر به آثار ادبی تولید شده در کشور خودمان روی بیاوریم و ترجیح بسیاری از فیلمساران ما اقتباس از آثار ادبی سایر کشورهاست که امتحان خود را پس دادهاند. البته که در این میان انصافاً آثار درخشانی هم در اقتباس از آثار خارجی تولید شدهاند که شاید «شبهای روشن» آقای موتمن یکی از بهترین آنهاست اما همچنان هم جای خالی ادبیات فارسی در آثار امروز ما به شدت احساس میشود.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/