سیدمحمدباقر صدر در ۱۰ اسفند ۱۳۱۳ش (برابر ۲۵ ذیالقعده ۱۳۵۳ق)، در شهر کاظمین به دنیا آمد. پدرش سید حیدر صدر عاملی و مادرش دختر شیخ عبدالحسین آل یاسین است؛ و پدربزرگش سید اسماعیل صدر از مراجع تقلید شیعه در نیمه اول قرن چهارده قمری بود. تبار او از فرزندان امام کاظم(ع) و از عالمان دینی بودهاند که در ایران، لبنان و عراق زندگی میکردند.
خواهرش «آمنه بنت الهدی صدر» يکی از زنان دانشمند، شاعر، نويسنده و معلم فقه و اخلاق بود که در مسير جهاد و مبارزه، با بردارش سيد محمد باقر همگام شد و سرانجام سرنوشت هر دو به شهادت و سعادت ابدی ختم گشت. برادر بزرگ و معلم باقر صدر، سید اسماعیل نیز از مجتهدان جوان نجف بود که سال ۱۳۸۸ق در ۴۸ سالگی درگذشت. محمد باقر صدر، در سه سالگی پدرش را از دست داد و زیر نظر مادر و برادرش سیداسماعیل صدر قرار گرفت.
سید محمدباقر، از پنج سالگی به مدرسه رفت و تا یازده سالگی دوره ابتدایی را به اتمام رساند. در این دوران، نبوغ شگفت انگیز و استعداد سرشار خدادادی در او درخشید و تعجب آموزگاران و همكلاس های خود را برانگیخت، به طوری كه اولیای مدرسه تصمیم گرفتند او را به مدرسه كودكان تیزهوش و نابغه بگذارند تا به هزینه دولت درس بخواند و پس از طی مراحل لازم و قانونی، به دانشگاههای اروپا یا آمریكا اعزام كنند و در رشته های علوم جدید تحصیل كند و به كشور خود بازگردد.
او به تحصیل علوم دینی و پرداختن به رشته كار پدرانش گرایش داشت و از طرفی مادر و برادر بزرگش رضایت ندادند كه او به پول دولت وابسته به غرب و دست اندركاران خود باخته آموزش و پرورش آن روز عراق، درس بخواند. سرانجام با راهنمایی دو دایی فقیه و دانشمندش آیت الله «شیخ محمدرضا آل یاسین» و آیت الله «شیخ مرتضی آل یاسین» به فراگیری دروس حوزوی و علوم دینی پرداخت.
او تحصیلات علوم دینی را با كتاب «معالم الاصول» نزد برادرش سید اسماعیل آغاز كرد و دیگر كتابهای دوره سطح حوزه را با شور و شوق و تلاش بسیار در مدتی كوتاه خواند و تمام كرد. او علاوه بر تحصیل، دروس ابتدایی را نیز به خواهرش بنت الهدی میآموخت و بنت الهدی بی آن كه به مدارس نامناسب دخترانه آن روز عراق پای بگذارد، نزد برادرش سید محمدباقر و گاه سید اسماعیل، قرآن، ادبیات، تاریخ، حدیث، فقه، اصول و... را آموخت.
در سال 1365 ق. که دوازده ساله بود همراه برادرش سيد اسماعيل به نجف اشرف رفت تا در محضر اساتيد بزرگ حوزه علميه شهر امامت، به تحصيلات عالی بپردازد. او دوره عالی فقه و اصول را در نزد مرحوم آيت الله العظمي سيد ابوالقاسم خويي و مرحوم آيت الله شيخ محمد رضا آل ياسين گذراند. فلسفه اسلامی (اسفار ملاصدرا) را از مرحوم «شيخ صدرا بادکوبه اي» آموخت. و در کنار آن، طي سالها، فلسفه غرب و نظرات فلاسفه غير مسلمان را به دقت مورد تحقيق و نقد قرار داد. کتاب «فَلسفَتُنا» (فلسفه ما) گوياي ابعاد گسترده انديشه هاي فلسفي سيد محمد باقر صدر است.
سيد محمد باقر در طول هفده _ هيجده سال تحصيل (از آغاز تا پايان) علاوه بر استفاده از هوش و استعداد و نبوغ فوق العاده اش، روزانه حدود شانزده ساعت به تحصيل و مطالعه و مباحثه و تحقيق مي پرداخت و خودش نيز هميشه می گفته است که من به اندازه چند طلبه درسخوان، تلاش می کنم. در سايه اين پشتکار بود که بر همه مشکلات فايق آمد و در کسب دانش و فضيلت به مقامی عالی دست يافت.
سيد محمد باقر از بيست سالگی با تدريس کتاب «کفايه الاصول»، تعليم و تربيت طلاب جوان را آغاز کرد. از بيست و پنج سالگی به تدريس خارج اصول و از بيست و هشت سالگی به تدريس دوره خارج فقه براساس کتاب «العروه الوثقي» پرداخت. بعدها فلسفه و تفسير قرآن نيز تدريس میکرد. او در طول نزديک به سی سال تدريس و تعليم، شاگردانی جوان، محقق، پرشور، متقي، متفکر، آگاه، مجاهد و سياستمدار تربيت کرد که هر يک از آنها بعدها پرچمدار نشر علم و فرهنگ و آيين جهاد در راه خدا شدند و بعد از استادشان، راه علمي، فکري و سياسي _ اجتماعي او را ادامه دادند.
سید محمدباقر صدر در بحث مرجعیت به دو تقسیمبندى مهم قائل بود: الف)مرجعیت شایسته و ب)مرجعیت نظامیافته.
الف) مرجعیت شایسته: سید محمدباقر صدر روش اداره فردى را در نظام مرجعیت که به دنبال نشر و گسترش دستورات اسلامى در سطح کلان جامعه مبنى بر اینکه شامل تمام ابعاد زندگى انسان باشد، در نظر مىگیرد که در واقع همان حالت مرجعیت فردى و سنتى تاریخ تشیع است.
ب) مرجعیت نظامیافته (نهادینه شده): روشى متکى بر همیارى و مشارکت در برنامهریزىها و تصمیمگیرىها به گونهاى که از محدوده زندگانى یک فرد معیّن فراتر رود و به شخص معیّن وابسته نباشد که درواقع، باید براى دگرگون کردن نظام موجود به سوى نظام صالح صورت گیرد که در آن، برنامهریزى استراتژیک و ایجاد شبکهاى گسترده براى اجراى اهداف استراتژیک ضرورى است.
بدیهى است گذار از روش مرجعیت شایسته (فردى) به روش مرجعیت نهادینه شده به عواملى مانند رشد فکرى و سیاسى در جامعه، چگونگى نیروهاى موجود در حوزههاى علمیه به منظور همراهى با مرجعیت نهادینه شده، نوع گستره حضور این نیروها و مقدار پیوند و علاقه دوجانبه بین نیروهاى یاد شده نیازمند است.
به طور کلى، در دهههاى 1960 و 1970 عمده فعالیتهاى سیدمحمدباقر صدر جنبه فرهنگى - فکرى داشت که به تدریج فعالیتهاى سیاسى - اجتماعى را ضمیمه سایر فعالیتهاى خود کرد. ایشان براى رشد جامعه اسلامى تا مرحله به فعلیت رسیدن حکومت اسلامى، طرح هماهنگى بین مردم، حوزه و مرجعیت را عنوان کرد و بر اساس این طرح، رشد مرجعیت از حالت فردى به حالت جمعى و تشکیلاتى در حوزه علمیه شروع مىشود، به گونهاى که عامل رشد مادى و معنوى جامعه اسلامى باشند.
در مورد حوزههاى علمیه نیز معتقد بود آنچه امروز در حوزههاى علمیه متداول است یعنى اکتفا کردن به دروس فقه و اصول، روش درستى نیست و ضرورت دارد که نسبت به همه دانشهاى اسلامى آگاهى یابند. سیدمحمدباقر صدر در خلال این دو دهه و بعد از آن سعى کرد حوزه علمیه را وارد مبارزات سیاسى - اجتماعى نماید. سعى و تلاش او را مىتوان در موارد ذیل برشمرد:
الف)اقدام عملى در جهت اجراى برنامههاى عملى مانند تلاش براى سازماندهى مرجعیت؛
ب)ایجاد تشکیلات سیاسى؛
ج)تقویت ذهنیت مراجع نسبت به تشکیلات سیاسى - اجتماعى؛
د)تغییر روند حوزههاى علمیه نجف که تمایلى در ورود به مباحث سیاسى نداشتند.
سيد محمد باقر صدر، نهضت امام خمينی در ايران را روزنه اميدی برای نجات امت اسلامی میدانست. بنابراين از آغاز نهضت اسلامی امام در سال 1342 ش آن را تحت نظر داشت و از امام و حرکتش حمايت میکرد.
در تاريخ 9 جمادي الثاني 1385، حضرت امام خمينی از تبعيدگاه ترکيه به نجف اشرف منتقل شد. ورود امام به حوزه علميه نجف، جنب و جوشي در آن ايجاد کرد. علما و روحانيون نجف درباره استقبال از امام، نظرات مختلفي داشتند. آيت الله صدر با اشتياق تمام به همراه عده ای از علماي ديگر، در مراسم استقبال و پيشواز از امام شرکت، و شاگردان و همفکرانش را نيز به آن دعوت کرد... در تمام چهارده سال اقامت امام در نجف، سيد محمد باقر با ايشان ارتباط نزديکي داشت و به امام عشق میورزيد، عشقی که تا آخر عمر در بين او و امام بود.
سيد محمد باقر صدر، در دورانی که امام خمینی(ره) در پاریس اقامت داشت، طی نامه ای پشتيبانی خود را از ايشان و ملت انقلابی ايران اعلام، و از مقام شهدای انقلاب، تجليل کرد. همين فعاليتهای او بود که ملت مسلمان عراق را به سوی حمايت از مردم ايران سوق میداد. در شب 22 بهمن 1357 که شب پيروزی شکوهمند مردم مسلمان و انقلابی ايران به رهبری امام خمينی (ره) بر طاغوت آمريکايی بود. آيت الله صدر در مسجد جواهري نجف اشرف به منبر رفت و براي مردم مسلمان عراق از انقلاب اسلامی ايران و نقش امام خمينی در احيای انديشه های دينی و اصلاح امت اسلام، سخن گفت و تکليف مردم عراق را در برابر حکومت ضد دينی بعثی، معين کرد.
از ديگر کارهای آيت الله صدر، در جهت حمايت از انقلاب اسلامی ايران، تأليف سلسله کتابهای «الاسلام يقود الحياه» در شش جلد بود که شامل بحثهايی نظير: قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، منابع قدرت دولت اسلامی، اقتصاد جامعه اسلامی و ... میشود.
مى توان گفت كه مبارزات شهيد سيد محمد باقر صدر متأثر از انقلاب اسلامى در ايران قبل و بعداز پيروزى و شخصيت امام روح الله خمینى در زمان حضور در نجف و بعد از آن تا پيروزى انقلاب اسلامى بوده است؛ و اين مبارزات يكى از دلايل عمده شهادت وى بود. اين مبارزات در ابعاد و مسيرهاى مختلفى جريان داشت ولى در آخر به يك مسير سرازير مى شده و آن اقامه حكومت اسلامى بود.
ارتباط امام خمينى و شهيد صدر بسيار قوى بود، بهصورتى كه امام خمينى وى را متفكر و نخبه اسلامى در بسيارى از علوم و دانشهاى زمانه خود مىدانست. شهيد صدر ايستادگى و پايدارى را با توجه به مرجعيت امام خمينى(ره) در قبل و بعد از انقلاب و در هنگام شهادت، پيرامون امام و انقلاب و دولت اسلامى كه وى آنرا هدف اصلى مى شمرد، داشت.
شهيد صدر در نامه اى كه بعداز پيروزى انقلاب به شاگردان خود در ايران مىنويسد، كه در آن تجارب و عبارتهاى بزرگى براى متصديان امور وجود دارد مىگويد: «برهمه شما و كسانى كه در سايه اين تجربه زندگى مىكنند، واجب است كه تمام توان خود را از خدمات و امكان در خدمت به اين تجربه قرار مىدهند تا اهداف اسلامى به قوت اقامه گردد.» و درجاى ديگر آن نامه مىگويد: «در صورتى كه آقاى خمينى به بنده دستور زندگى در يك روستايى در ايران دهد و در آنجا خدمت به اسلام نمايم در آن هيچ شك نمىكنم زيرا آنچه بنده در راه آن كوشش مى نمودم، بوسيله آقاى خمينى تحقق يافت».
شهید صدر عدالت را به معنای اعتدالگرایی، میانهروی، قراردادن هر چیز در جای خودش و رعایت استحقاقها و نفی تبعیض گرفته است و در عدالت اجتماعی ـ سیاسی آن را نزدیک به برابری اقتضایی و مساوات حقیقی یا اعتدال در سلوک اجتماعی ـ سیاسی به دور از هر گونه انحراف و کاستی تعریف کرده است در رویکرد صدر در بحث عدالت اجتماعی ـ سیاسی مصادیق عملی و تعاریف عملیاتی اهمیت دو چندانی دارند.
او در بحث ارکان عدالت اجتماعی ـ سیاسی به سه واژه مهم تکافل، توازن و تأمین اجتماعی ـ سیاسی پرداخته است و تکافل را با دو ضمانت معنوی و درونی و ضمانت اجرایی که یکی ریشه در فطرت انسان و دیگر به عهده قدرت سیاسی دولت است مربوط میداند و در رکن دوم عدالت اجتماعی ـ سیاسی به بحث توازن پرداخت که آن را به معنای تعادل و برابری در جامعه در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی میگیرد و در تعریف عملیاتی آن معتقد است ایجاد فرصتهای برابر برای همه شهروندان منتهی با قیدی که در استفاده صحیح یا ناصحیح از این فرصت، شهروندان و اراده آنان تعیین کننده باشد میپردازد و در بحث از تأمین اجتماعی ـ سیاسی منظورش ایجاد امنیت توسط قدرت سیاسی برای تمامی شهروندان است.
در بحث آزادی نیز صدر معتقد است آزادی را کسی به انسانها هدیه نمیدهد بلکه انسان طبیعتاً و اصالتاً به دلیل اینکه موجودی دارای عقل و اراده است آزاد است و سرانجام در مقایسه آزادی سیاسی ـ اجتماعی با نظام غرب او معتقد است در اسلام آزادی حقیقی و صوری با یکدیگر آمیخته است و رهایی انسان از قیدهای اسیر کننده اراده تلاشی برای رسیدن به سعادت و کمال آزادی حقیقی است.
مقام مرجعیت سیدمحمدباقر صدر و اصرار او بر فعالیت سیاسى - اجتماعى شیعیان براى حکومت بعثىها خطرى بزرگ محسوب مىشد و به تدریج زمینههاى نگرانکنندهاى براى این رژیم به وجود آورد. مهمترین محورهاى تهدیدکننده از ناحیه سیدمحمدباقر صدر شامل موارد ذیل بود:
الف) فتواى صریح درباره حرمت وابستگى به حزب بعث؛
ب) فتواى او مبنى بر مبارزه مسلحانه با حزب بعث؛
ج) حمایت از انقلاب اسلامى در ایران و رهبرى آن؛
د) تأثیرات بیش از حد او بر حوزههاى علمیه و روحانیت نجف.
آیت الله شهید سید محمدباقر صدر ، لحظهای از مبارزه و تلاش برای سرنگونی رژیم بعثی عراق آسوده ننشست و با سخنرانی ها، فتواهای شجاعانه خود و برخی اقدامات عملی در برابر طرح های شیطانی حزب بعث می ایستاد. نظر ایشان در خصوص عراق این بود که مردم این کشور به یک نوع رخوت و بی ارادگی مثل زمان امام حسین (ع) دچار شده اند فلذا برای بیدارسازی مردم طرحی را آماده کردنده بود که طی آن ایشان و چند نفر از طلاب با ایمان، در حرم مطهر با نیروهای بعثی درگیر شوند تا شهادت ایشان در حرم مطهر زمینه بیداری مردم را فراهم آورد. علیرغم اینکه ایشان خود مجتهد بودند، تصمیم به کسب تکلیف از حضرت امام(ره) در این خصوص کردند. امام در پاسخ ایشان تنها میگویند که نمی دانم و سر تکان می دهند. شهید صدر از این حرکت امام ظاهرا استفاده مخالفت می کنند و به اقدامات بعدی خود می پردازند.
رژیم بعث زمانی طرح بعثی کردن آموزش و پروش را در دست داشت که بر اساس آن ، تمام دبیران و استادان باید به عضویت این حزب در می آمدند و متعهد به آموزش افراد می شدند، شهید صدر فتوایی تاریخی و حماسی را صادر فرمودند و اعلام کردند که پیوستن به حزب بعث حرام است.شهید صدر ، نخستین مرجعی بود که با صراحت، عضویت در حزب بعث را تحریم نمود.
در میان چهره های برجسته حوزههای علمیه در دهههای اخیر، مرحوم آیت اللّه شهید سید محمد باقر صدر (قدّس الله روحه) یکی از ممتازترین و شگفت انگیزترین آنهاست. او بی شک یک نابغه و یک ستارهی درخشان بود. از جنبه علمی، جامعیت و تحقیق و نوآوری و شجاعت علمی را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه و در هرآنچه به این دانشها ارتباط مییابد در زمره بنیانگذاران و صاحبان مکتب محسوب میشد.
استعداد خارقالعاده و پشتکار کمنظیر او از وی عامل ذوفنون و ژرفنگری پدید آورده بود که دید نافذ و ذهن جستجوگرش در آفاق علوم متداول حوزهها محصور نمانده و هرآنچه را که برای یک مرجع بزرگ دینی در دنیای متنوع امروز سزاوار است به حیطه تحقیق و مطالعه کشیده بود و سخنی نو و فکری بکر و اثری ماندگار در آن میآفرید.
بیشک اگر این جوهرهی علم و تحقیق و این ذخیره تمام نشدنی انسانی، با دست پلید جنایتکاران از حوزه علمیه ربوده نمیشد، جامعه شیعی و اسلامی میتوانست در آینده نزدیکی شاهد اوج دیگری در قلمرو مرجعیت و ریاست علمی و دینی باشد. توفیق و مدد الهی، آمیختگی این فضیلت های بزرگ را با رتبه والای جهاد فی سبیل الله رقم زد. در هنگامی که حوزه کهن نجف در بوته آزمایش مواجهه با امواج بیداری اسلامی و انقلابی قرار گرفت، این شخصیت بیدار و آگاه قدم در راه مجاهدتی علمی و سیاسی نهاد و درخشش معنوی خود را مضاعف ساخت، بینش عمیق او نیاز زمان را حس کرد و در راهی که اجداد طاهرینش به روی پیروان و جانشینان خود گشوده بودند، گامی استوار نهاد و چه زود پاداش این فداکاری عظیم، یعنی محنت و سپس شهادت در راه خدا را دریافت کرد.
روز 18 رجب 1399، خانه آيت الله صدر و کوچه های اطراف آن از اول صبح تا پاسي از شب، مملو از جمعيتي بود که ديروز براي آزادي رهبرشان دست به تظاهرات اعتراض آميز زده بودند و امروز آمده بودند تا بار ديگر با او بيعت کنند.
رژيم صدام از تجديد پيمان امت مسلمان عراق با مرجع و رهبرشان، سخت به وحشت افتاد و برای قطع رابطه مردم با آيت الله صدر، نيروی امنيتي را در سر کوچه آيت الله صدر و کوچه های اطراف، مستقر کردند. بدين گونه محاصره خانه آيت الله صدر آغاز شد.
در مدت نه ماه محاصره، رژيم با فرستادن مأموران و مزدوران خود به نزد آيت الله صدر، سعی کرد او را از راهی که در پيش گرفته، منصرف کند، ولي آيت الله صدر ثابت و استوار ايستاد و همچنان از انقلاب اسلامی ايران و امام و مردم انقلابی ايران حمايت کرد و هرگز به خواسته های رژيم صدام، گردن ننهاد. تا اينکه در بعد از ظهر گرم و سوزان روز شنبه 19 جمادي الاول 1400 (16 فروردين 1359)، « ابو سعيد» رئيس سازمان امنيت نجف، با عده ای از مزدوران امنيتی، آيت الله صدر را دستگير و به سرعت از نجف به بغداد منتقل کرد. آيت الله صدر اين بار می دانست که ديگر بر نخواهد گشت، چون وقتی ابوسعيد جنايتکار گفت: «آماده باشيد به بغداد برويم!» به آرامی گفت: «من خيليی وقت است که آماده شهادتم!»
فردای آن روز، حکومت بغداد، اقدام به دستگيری بنت الهدی کرد چون بيم داشت مبادا بنت الهدی بار ديگر مردم را به اعتراض و تظاهرات دعوت کند و رژيم را رسوا نمايد!
برزان ابراهيم، برادر ناتنی صدام و رئيس سازمان امنيت کشور، در زندان از آيت الله صدر خواست که فقط چند کلمه بر ضد امام خمينی و انقلاب اسلامی بنويسد، تا آزاد شود، و گرنه کشته خواهد شد! آيت الله صدر اين خواسته را رد کرد و گفت: «من آماده شهادتم، هرگز خواسته های غير انسانی و ضد دينی شما را قبول نخواهم کرد و راه من همان است که انتخاب کردم!....»
وقتی که مزدوران بعثيی، از منصرف کردن آيت الله صدر و خواهرش مأيوس شدند، آن دو علوی پاک نژاد مظلوم را در روز سه شنبه 23 جمادی الاول 1400 (19 فروردين 1359) زير شکنجه به شهادت رساندند. جنازه آن دو شهيد در جوار مرقد امام علی (ع)، در آرامگاه خانوادگی «شرف الدين» به خاک سپرده شد.
امام خمينی، در پيامی که به مناسبت شهادت مظلومانه آن دو شهيد داد، سوگمندانه نوشت: «مرحوم آيت الله شهيد سيد محمد باقر صدر و همشيره مکرمه مظلومه او که معلمين دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود، به دست رژيم منحط بعث عراق با وضع دلخراشی به درجه رفيع شهادت رسيده اند. شهادت ارثی است که امثال اين شخصيتهای عزيز از مواليان خود برده اند.»
انتهای پیام/