خانم سپاه منصور؛ برای اولین سوال بفرمایید چرا دنیای تئاتر پس از این همه سال، هنوز برای شما جذابیت دارد؟
در حقیقت خانه اصلی من تئاتر است و من تمام این سال ها در تئاتر تربیت شدهام. در کنار کارهای دیگرم، به شخصه در سال یک کار تئاتر بازی میکنم تا سهمی هر چند کوچک در روشن نگه داشتن شمع لرزان تئاتر داشته باشم؛ اما در این میان مشکلات بسیاری هم وجود دارد که باید از زبان متخصصان این حوزه بیان شود.
از نظر شما تئاتر امروزه در چه جایگاهی قرار گرفته است؟
با گذشت زمان هر چه پیش میرویم تئاترهای بهتری را میبینم و شاهد حضور بچههای خلاقتری در این عرصه هستم.
به نظر شما چرا مخاطبِ تئاتر کم است؟
مخاطب تئاتر در همه جای دنیا در مقایسه با سینما و تلویزیون سهم خیلی کمتری دارد. به هر حال تحمل نشستن در سالن و تماشای کار با ریتمی غیر از سینما سخت است. از این رو مخاطب کمتری در این حوزه وجود دارد. از طرفی تجربه چندین ساله این حوزه به من نشان داده که بیشترِ تماشاگران تئاتر افراد کتابخوان هستند؛ البته به هیچ وجه قصد بیاحترامی به سایرین را ندارم، اما بیشتر کسانی که اطراف من هستند از قشر کتابخوان هستند و این خود گواهی بر کمی تعداد مخاطب تئاتر است؛ چون به واقع مردم این روزگار آن چنان که باید اهل مطالعه نیستند.
شما چه پیشنهادی برای جذب مخاطب بیشتر دارید؟
به نظرم کار تبلیغات ما خراب است. اینکه با چه روشی مخاطب جذب کنیم؛ موضوع قابل توجهی است که خود نیازمند تخصص است. در حال حاضر در برخی نمایشها حتی کسی که طراحی پوستر آن را انجام میدهد، قادر به ایجاد جذابیت کافی برای مخاطب نیست و کار را به صورتی معرفی نمیکند که مخاطب مجاب به دیدن اثر شود.
در نگاه کلی، تئاتر امروزه برخی از تخصصهای لازم را ندارد؛ تخصصهایی که اگر وجود داشت شرایط را در این حوزه متفاوتتر میکرد. البته با تمام این اوصاف من همچنان معتقدم تماشاچی، تماشاچیان بیشتر را به سالنهای اجرا میآورد و کارِ خوب، خودش تبلیغ خودش را میکند. برای مثال من سال 95 با کاری از حمید آذرنگ هر شب روبروی خود صندلی هایی پر از مخاطب را می دیدم. شاید باورتان نشود ولی برای پوشش حاضران در سالن صندلی اضافه میشد.
گمان نمیکنید این موضوع به حضور چهرههای سینمایی در برخی نمایش ها برمیگردد؟
خیر، با کمی دقت متوجه میشویم که 98 درصد سینماییهاییهای ما قبلاً تئاتری بودهاند. همه خیال میکنند که سینماییها آمدند به تئاتر، اما موضوع کاملاً معکوس است، تئاتریهایی بودهاند که حالا سینمایی شدهاند. به این دلیل است که مردم آنها را میشناسند، پس این موضوعی جدید نیست.
معیار شما برای انتخاب تئاتر خوب یا بد چیست؟
خوب یا بد بودن تئاتر بستگی به محتوای آن دارد. محتوای غنی و جامع که بازگو کننده زندگی گروهی بیشتر مردم و واقعیتی باشد که بتواند همانند زندگی هم بخنداند و هم بگریاند. اثری که خوب است، مخاطب بالای خود را هم خواهد داشت.
در این بین من اصراری به رئال بودن نمایش نامه هم ندارم. طبیعی است گاهی اوقات مردم دوست دارند زندگی خودشان را فراموش کرده و به تماشای حال و هوای دیگری بنشینند؛ اینجاست که یک نمایش باید آنقدر جذابیت داشته باشد که مخاطب را جذب کند. در حقیقت از بطن زندگی آمدن را هر کسی از شیوه خودش میبیند و قسمتی از آن سلیقهای است؛ حتی در آثارِ خارجی اگر مسائل انسانی دیده شود، جذب مخاطب به خوبی اتفاق میافتد. تئاتر بد را هم جز کسی که در آن بازی کرده، هیچ کس نمی تواند بفهمد.
شما به عنوان یک هنرمند و یک همسر سالهاست در عرصه زندگی شخصی و کاری در حال فعالیت هستید. هدایت همزمان این دو حوزه چطور بوده است؟
تطبیق کار با زندگی شخصی کاری بسیار سخت است و از آنجا که من از جمله بازیگرانی هستم که وقتی نقشی را بازی میکنم به شدت خودم را با آن تطبیق میدهم، این اتفاق در زندگی شخصیام دشوار بوده است؛ البته به مرور زمان مهارت پیدا می کنی تا خود را پیدا کنی؛ اما به هر حال سختی های خاص خود را دارد.
حالا که وارد مقوله زندگی مشترک شدیم؛ اجازه بدهید با توجه به زندگی مشترک پایدار و ریشه دار این سالهای شما و آقای توکلی کمی هم به این مقوله بپردازیم. امروزه پایداری ازدواجها به نسبت گذشته افول داشته، با وجود اینکه ظواهر ازدواج و به قول معروف ریخت و پاشها تغییرات چشمگیری پیدا کرده؛ اما نتیجه عکس داشته است.
به نظر من این روزها جوانها نه به خاطر نفسِ با هم بودن بلکه به دلایلی دیگر ازدواج میکنند، جوانها با عجله ازدواج میکنند و با همان عجله از هم جدا میشوند. دیگر تفاهمی در کار نیست و یکی از معضلات جوان ها ناپایداری ازدواجهاست. مسائلی غیر از تفاهم از جمله پول، شهرت، ظاهر و ... هر کدام این دو شخص را به هم پیوند داده و طبیعی است که پس از مدتی از بین خواهند رفت.
در گذشته دو نفر همکار با هم صحبت میکردند و بعد از بحث و گفتگوهای بسیار تصمیم به ازدواج گرفته میشد، خودِ من و آقای توکلی خیلی جاها بحثهای جدی با هم داشتیم، اما در مجموع کنار همدیگر آرامش پیدا میکردیم،
و برای سوال آخر بفرمایید بهترین تبریک تولد را هر سال از چه شخص یا کسانی دریافت میکنید؟
تبریک های فرزندانم، دوستان ، آشنایان و کسانی که اصلا گمان نمیکردم روز تولد من را به یاد داشته باشند همیشه من را هیجان زده کرده و سرشوق میآورد.
گفتگو از سمیه سلامت
انتهای پیام/