مدیری در این برنامه به سراغ ضرب المثل ها رفت. ضرب المثل هایی که معانی آنها گاهی بسیار عجیب و دور از ذهن هستند.
مدیری گفت: قبول دارید که نسل قدیم به دلیل آگاهی از معانی و حکمت ضرب المثل ها، خیلی بیشتر از آنها استفاده میکردند، بنابراین وظیفه ماست که از برخی ضرب المثل ها ابهام زدایی کنیم.
پس از این بخش مدیری از امیر تاجیک برای حضور در صحنه دعوت کرد و تاجیک با اجرای آهنگی حال و هوای متفاوتی به برنامه داد.
بعد از اجرای تاجیک مدیری موضوع برنامه را اینگونه ادامه داد: ضرب المثل ها چون از دل حکایت ها و داستانها واقعی بیرون میآیند معمولا در اکثر زمان ها و زمینه ها صدق می کنند اما در عرصه سیاست و اقتصاد ارزش ندارند، مثلا می گویند بار کج به منزل نمی رسد اما من بار کجی نشان شما می دهم که کج کج تا کانادا رفته است. و با همین بار کج در صاف ترین مناطق سکنی گزیده است! مثال های مدیری کنایه جالبی به برخی مفسدان اقتصادی این روزها داشت.
دقایق بعدی برنامه با هنرنمایی سروش جمشیدی کمدین برنامه سپری شد. جمشیدی به تبعیت از مدیری ضرب المثل هایی آورد که با خنده حضار همراه شد. جمشیدی حتی ضرب المثلی هم برای مدیری ساخت؛ با دوستان مروت با دشمنان مدیری!
سپس مدیری از بیژن امکانیان، مهمان امشب برنامه دورهمی برای حضور در برنامه دعوت کرد.
امکانیان پس از سلام و احوالپرسی و تبریک روز پدر گفت: من همیشه روز پدر از قبل تاکید می کنم که من را فراموش نکنید.
اولین سوال مدیری در مورد سن امکانیان بود، سوالی که به شیوهای جالب مطرح شد، مدیری گفت: واقعا راز جوانی شما چیست؟ ازگلهای داوودی سال 62 تا امروز تکان نخوردهای! امکانیان در جواب گفت: میترسم چشمم بزنند، 65 سالهام و جوانی من راز خاصی نداره، خیلی اهل خانواده هستم، وفادارم به خانواده و معتقدم به این وفاداری. به علاوه اینکه من سالهاست باشگاه میروم و حقیقتا ورزش سلامتی میآورد و استرس و اضطراب ها را دور میکند. در یکی از فیلمهایم با همین باشگاه رفتن در عرض یک ماه هشت کیلو وزن کم کردم، آن زمان گریم به شکل امروزی نبود، و من در یک فیلم حدود 8 کیلو اضافه وزن پیدا کردم و دقیقا بعد از آن اتفاق برای پایین آوردم اضافه وزنم به صورت مداوم و برنامه ریزی شده به ورزش روی آوردم.
تایید حرفهای امکانیان با این شوخی مدیری همراه شد که گفت: همین الان به لحاظ فیزیک طوری هستی که میتوانی خواستگاری بروی.
امکانیان در خصوص روند زندگی و آغاز كار بازيگری اش گفت: متولد آبادان هستم، پدرم کارمند شرکت نفت بود و ما بنا به شغل پدرم به شهرهای مختلف منتقل میشدیم. در آن سالها در مسابقات سراسری بازیگری استان کرمان مقام اول و سپس در سطح استان خراسان مقام اول بازیگری تئاتر را کسب کردم، جذب تئاتر شدم و در کنکور دانشگاه تهران پذیرفته شدم. هدفم از اول سینما بود و بازیگر فیلم های کوتاه شدم، در همان زمان صفحه انتقادات روزنامه اطلاعات منتقد میخواست، مطلبی نوشتم و در کمال ناباوریم منتقد سینما هم شدم.
مدیری گفتگو با امکانیان را با این سوال ادامه داد: چرا گلهای داوودی آن زمان آنقدر گرفت؟ امكانيان گفت: فیلم در زمان خودش ملودرامی نو بود، از سینمای اشک انگیز هندی فاصله گرفته بود، بخش مهمی از این افتخار نوشته فریدون جیرانی و حاصل کار صدر عاملی بود. صدر عاملی خیلی به احساسات بازیگرها بها می داد. برای مثال در یکی از کارهایمان رسول از من خواست برای اجرای نقش داخل چشمم لنز بگذارند اما نابینایی من با نقش مقابلم که واقعا نابینا بود شبیه شد و تصمیم گرفتیم بدون لنز و کاملا طبیعی نابینایی را بازی کنم، تمرینهایی بسیار سخت که در نهایت جواب خوبی داد.
مدیری با ذکر خاطره ای جالب این طور صحبت های امکانیان را ادامه داد: من اوایل دهه شصت برای بازی در نقش یک کوری ، چشمهام را چسب زدم روی آن عینک دودی زدم و از تجریش تا تئاتر شهر پیاده آمدم؛ واکنش های مردم و رفتارهای خودم خیلی عجیب بود.
سوال بعدی در خصوص عصبانیت بود، مدیری پرسید: وقتی عصبانی میشوی چه میکنی؟ امكانيان گفت: حالم خیلی بد میشه و زیر لب بد و بیراه میگویم. حرفهای .... میزنم، نمونه اش هم همین چند وقت پش بود که در ترافیک وقتی یک راننده جلویم پیچید همین رفتار را کردم که ناگهان راننده مقابلم جلو آمد و گفت از شما انتظار نداشتم. قبلا چیزی کنار دستم بود میشکاندم اما خب بعدها که بزرگتر شدم آرام تر شدم و خودم را بیشتر کنترل بیشتر میکنم.
مجری دورهمی پرسيد: آخرین بار کی چیزی شکاندی؟ آخرین بار چند وقت پیش بود که رفتم برای کمک به همسرم ظرف بشویم، دو سه ظرف را شکستم که خانومم گفت بیا کنار نمیخواهد.
مدیری در ادامه پرسید یک دوره از سینما فاصله گرفتی، چرا؟ امكانيان گفت: هم خود خواسته و بود هم ناخواسته. نمیتوانم دروغ بگويم دوری خیلی سخته؛ اما اواسط دهه هفتاد با ورود جوان ها فیلم های دختر پسری باب شد و من فقط ولایت عشق را بازی کردم. تا اینکه با سربازهای جمعه بعد از دو دهه نقش مثبت در سینما، منفی بازی کردم، خیلی ها گفتند این کار را انجام نده ، ولی من ساختار شکنی کردم و البته هم مطرح و هم کاندید شدم.
امکانیان در خصوص اوضاع فعلی سینما گفت: تماشاگران سرمایههای اصلی سینما هستند. با تحمل همه کوتاهی ها استقبال خوبی دارند، به آینده سینما امیدوارم و اگر لطف بیشتری در مورد سینما و سوژه ها شود، فضا بازتر خواهد شد .
در ادامه سوال جالب همیشگی مدیری از مهمانها با بیان شیرین امکانیان پاسخ داده شد.
مدیری پرسید عاشق شدی؟ امکانیان در پاسخ گفت: دوبار ؛ زمان دبستان در آبادان همسایهای داشتیم که پسرشان رفتار خوبی با من نداشت، مدام زور میگفت . تااینکه بالاخره یک روز بلندش کردم و زدمش زمین. پسرک گریه کرد و دو ساعت بعد با مادر و خواهرش برای دعوا به خانه ما آمدند، من همانجا محو خواهر شدم، باور کنید نه قیافه داشت نه خوش تیپ بود( یه جورایی سیا سوخته بود). بعد از آن روز خیلی سعی کردم به برادرس نزدیک شم حتی می گفتم فری جون بیا منو بزن!
بار دوم عاشق همسرم شدم ، اردیبهشت 58ازدواج کردیم. دو دختر دارم که مجردند، یلدا و دنا دخترهای خوبی هستن ولی نمی دانم چرا نسل جدید به ازدواج بها نمیدهند. دختر بزرگم فارغ التحصيل تغدیه است و دومی در کار تدوین است.
در این لحظه صدای دختران امکانیان پخش شد كه اشک او را درآورد، امکانیان گفت واقعا غافل گیر شدم.
اين بازيگر در پايان گفت: دلم میخواهد در جامعه ای زندگی کنیم که آدمهای آن دورو نباشند . یک جورهایی دوست دارم همه اطرافیانم شاد باشند.از خنده دیگران خوشحال میشوم.
امکانیان به دورهمی یک دوربین سوپر هشت هدیه داد.
گزارش از سمیه سلامت
انتهای پیام/
آقای امکانیان پیر نشو