به گزارش خبرنگار حوزه رفاه و تعاون گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ اهمیت کار گروهی بر هیچ کس پوشیده نیست اما متاسفانه در بسیاری از موارد در انجام و اجرای کار گروهی ضعف بسیاری داریم که اگر به طور صحیح مدیریت نشود به فرزندانمان هم منتقل می شود.
اگر آموزش کار گروهی را به موقع شروع و به طور هدف دار طراحی کنیم، می توانیم به آینده ای روشن در زندگی فردی و اجتماعی فرزندانمان امیدوار باشیم.
گروه گرایی در زندگی فردی بر افزایش اعتماد به نفس و خودباوری شخص به ویژه کودکان موثر است و هنگام برقراری ارتباط با همسالان موجب تقویت مهارت کلامی در آنها می شود و در نهایت روی خلاقیت آنها تاثیر بسزایی دارد.
خلاقیت در مراحل و مسائل متعدد زندگی مثل ازدواج کارگشا است. ازدواج یک نوع زندگی گروهی محسوب می شود و کسب مهارت در فعالیت های گروهی در کودکی می تواند بازوی قوی ای در حفظ و تقویت ازدواج یا هر نوع روابط (رابطه) با انسان های دیگر باشد.
یکی از علت های اصلی کاهش روحیه همدلی بین افراد و درک نکردن احساسات، ضعف در همین کار گروهی است.
این موارد از آشکارترین تاثیراتِ مهارت نداشتن در کار گروهی است که اگر هر مورد را گسترده تر دنبال کنیم به موارد مهم دیگری می رسیم.
با این شرایط وقتی در زندگی فردی خودمان موفق نباشیم چگونه انتظار داشته باشیم بتوانیم در کنار هم، موجب پیشرفت جامعه خود باشیم!
کار گروهی از جمله رفتار های اکتسابی است که بدون شک برای کسب مهارت های لازم، به آموزش نیاز دارد اما به هرحال، آموزش در کودکی مانند حک کردن روی سنگ است که هرگز از یاد (از بین) نمی رود.
کارشناسان کودک معتقدند کودک به طور فطری از ۲ سالگی انگیزه بازی جمعی خصوصا با گروه همسالان را دارد و از ۳ سالگی آمادگی دارد که بازی های گروهی را آموزش ببیند.
حال که گروه هدف ما کودکان هستند، ما به عنوان والدین یا معلم چه کمکی می توانیم بکنیم؟
اول آنکه از اهمیت موضوع آگاهی پیدا کنیم که پیشتر به آن اشاره شد و دوم آنکه مانع کار گروهی فرزندمان نشویم.
محمدرضا ایمانی در این باره می گوید: برخی والدین در بازی گروهی بچه ها تداخل ایجاد می کنند. مثلا خانواده به دلیل الگوهای تربیتی ای که برای کودک خود انتخاب کرده است مانع هم بازی شدن او با همسالان خود می شود این درحالی است که بچه ها خود علاقه مند به انجام کارهای گروهی یا بازی گروهی هستند.
یک معلم پیش دبستان دراین باره می گوید: بچه ها دوست دارند گروهی بازی کنند اما مهارت اش را ندارند. چون وقتی از جمع پذیری صحبت می شود در واقع صحبت از کنار زدن خودخواهی و خودبینی در فرد است.
مثلا وقتی در مدرسه با اصرار و اشتیاق اجازه فوتبال بازی می گیرند، خوشحالی را برای ما به ارمغان می آورند. اما وقتی در زمین قرار می گیرند می بینیم که حتی در بازی مورد علاقه شان، تشکیل تیم را بلد نیستند. کسی راضی نمی شود منتظر بماند و دور بعدی وارد زمین بشود. نمی توانند کاپیتان انتخاب کنند و بعد از کلی توضیح و انتخاب کاپیتان، کسی به حرف او گوش نمی دهد. هرکس می خواهد خودش به تنهایی فوتبال بازی کند! که بعد از چند شوت بی هدف به توپ، وقتی می بینند که: آن چیزی که از فوتبال بازی در تصورشان بود عملی نشد، همه دنبال توپ می دوند که توپ را بردارند. نه برای هدایت و به دست گرفتن تیم، فقط توپ را دستشان می گیرند و در حیاط راه می روند.
سرانجام به دلیل نداشتن مهارت کارگروهی، بازی شروع نشده تمام می شود و همه در درون ناراضی، اما وقتی توپ دست همان کودک ناراضی می افتد، او هم رفتاری غیر از رفتار کودکِ توپ به دست نمی کند.
البته ممکن است هر از گاهی اگر کسی اطرافش نباشد توپ را روی زمین بگذارد و یک شوت کوتاه بزند که مبادا کسی توپ را از او بگیرد.
حمید فرزادی دراین باره می گوید: فرزندپروری یکی از سخت ترین کارهایی است که والدین باید برای موفقیت در این امر، باید آموزش های کافی ببینند. در تمام کشورهای اروپایی و آمریکایی در هر مرحله از مراحل رشد کودک، به طور مستمر دوره های فرزندپروری و والدگری برگزار می شود. چون آنها به اهمیت نقش خانواده در سنین قبل از مدرسه پی بردند.
البته سختی تربیت به دلیل ریزه کاری هایی است که غفلت و آگاهی نداشتن از یک نکته تربیتی می تواند در آینده آسیب های جبران ناپذیری به انسان و جامعه او وارد کند.
فلاطونی می گوید: سختی تربیت در امتحان روش های گوناگون است که با توجه به خلقیات کودک خود باید ترکیبی از روش ها را برای تربیت استفاده کنیم.
این پژوهشگر روان شناسی اجتماعی و سبک زندگی می گوید: هرچه فعالیت فیزیکی در کودک کم بشود بر قدرت و مهارت ذهنی احساسی و حرکتی او تاثیر مخرب دارد و شخصیتی ترسو خجالتی و گوشه گیر پیدا می کند.
فرزادی روان شناس بالینی می گوید: اولین قدم این است که کودک را در معرض فعالیت های گروهی قرار بدهیم.
پس فعالیتی را انتخاب می کنیم که بتوان آن را به اجزاء کوچکتر تبدیل کنیم و هر فرد یک جزء را انجام دهد و هنگام بروز مشکل از خود بچه ها بخواهیم که با کمک و همفکری مشکل را حل کنند. هرچقدر حل مسئله یا مشکل نیازمند حضور و مشارکت افراد بیشتری باشد می تواند کمک کننده باشد.
آنها در انتهای کار می بینند که توانستند با یکدیگر یک کار را انجام دهند، این مرحله برای آنها جذاب خواهد بود و این جذابیت کافی است که آنها را برای کار گروهی بعدی راغب کند.
شاید با مطرح شدن این چنین مباحثی، در ذهنتان این سوال پیش بیاید که چرا در گذشته این چیزها مطرح نبود؟ یا چرا این موضوعات مهم شده است ؟ که باید گفت جواب در چندفرزندی وتک فرزندی است،نه در گذشته و حال.
در گذشته تعداد بچه ها زیاد بود و باعث شکل گیری ناخودآگاه تعاملات و روحیه همکاری می شد. در همان فضاها بود که برخورد پیش می آمد و بچه ها خودشان با آزمون و خطا می آموختند که هنگام دعوا، چگونه خود را کنترل کنند، نحوه و حدود دفاع از خود، صبر، آشتی، دوستی و بی کینه بودن را می آموختند و یاد می گرفتند که با بخشیدن و فراموش کردنِ اختلافات کوچک، (چطور) یک رابطه را حفظ کنند. اما اکنون که بیش از یک دهه است که با معضل تک فرزندی روبرو هستیم و صدماتی به ارتباط فردی – اجتماعی ما وارد شده است لازم است علل و راهکارهایی را برای مقابله با این شیوه جدید زندگی بیاموزیم تا بچه ها را به سمت خودمحوری و فرزند سالاری که آفت جمع پذیری است، پیش نبریم.
محمدرضا ایمانی می گوید: با این شرایط پیش آمده موثرترین اقدامات و آموزش ها دست خانواده هاست. خانواده ای که خود تک فرزندی را انتخاب کرده است و مانع همبازی شدن فرزندش با بچه های کوچه و پارک می شود، خودش باید با همبازی شدن با فرزندش، این خلأ را جبران کند. با این روش کار گروهی درون خانواده شکل می گیرد.
این مردم شناس می افزاید: یکی دیگر از مصداق های مهم کارگروهی که کمتر به ذهن می رسد اما تاثیر زنجیره وار بر ابعاد شخصیتی و اعتماد به نفس فرد و جامعه دارد، گفتگوی فعال است که همه فعالانه در بحث مشارکت داشته باشند.
اما چون گروه هدف ما کودکان هستند، لازم است که موقع صحبت کردن کودک هشیارانه با حالت چهره، کلام و لحن کلام مان، خود را مشتاق شنیدن نظراتش نشان دهیم و مانند یک فرد بالغ که با ما هم کلام است، به کودک توجه کنیم و احترام بگذاریم.
یادمان باشد که صحبت بچه ای که مشتاقانه درباره موضوعی صحبت می کند یا به تازگی در بحث ها اظهار نظر می کند را بدون یک دلیل موجه واقعی قطع نکنیم. یکی از آسیب های حتمی این رفتار سرخوردگی و کاهش اعتماد به نفس کودک یا در موارد حاد تر پیدایش لکنت زبان در کودک است.
یک اصل در روان شناسی هست که می گوید هیچ رفتاری تکرار نمی شود مگر به آن پاداش داده شود بطوریکه بازخورد (واکنش نشان دادن) مناسب و مثبت به رفتار کودک همان تشویق است. به همین دلیل است که کارشناسان تربیتی می گویند اگر کودک شما کار نادرستی انجام داد که برای شما بامزه بود، هرگز نخندید چون همین خنده ساده باعث تکرار آن رفتار در کودک می شود تا بار دیگر برای دریافت خنده (تایید) از شما، آن کار را تکرار کند.
این بدین معنی نیست که ما به عنوان والدین یا معلم حق داریم از تنبیه استفاده کنیم چراکه تنبیه به دلیل ناکارآمدی در طولانی مدت، روشی منسوخ است. بجای تنبیه از روش محرومیت کوتاه مدت استفاده کنید.
با تشویق یا تنبیه مادی (تهیه جایزه به ازای مثلا 10 ستاره – پاک کردن ستاره) و معنوی (تحسین و تایید با کلام یا نگاه، بوسیدن، بغل کردن – دریغ کردن کوتاه مدت این موارد از کودک) می توانیم کودک را با رفتار های نا مطلوب و مطلوب آشنا کنیم و رفتار دیگری را تقویت کنیم که یکی از رفتار های مطلوب در هر جامعه ای خارج کردن کودک از فرد گرایی و سوق دادن آن به همکاری، تعامل با دیگران است.
و آخرین راهکار پیشنهادی ما در این گزارش روش حساسیت زدایی منظم است. یعنی مرتب به کودک جسارت بدهیم و بگوئیم که تو قوی هستی. اینگونه کودک به انجام کار گروهی تشویق می شود و خلاقیت خیلی بالایی به دست می آورد.
والدین باید توجه داشته باشند که سنین کودکی بهترین زمان برای نهادینه کردن رفتارهای اجتماعی در شخصیت کودکان است و باید این دوران را با حساسیت بیشتری و در صورت لزوم آموزش های لازم پشت سر بگذارند.
انتهای پیام/