به گزارش خبرنگارحوزه تجسمی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ حسن نوروزنیا هنرمند و مدرس هنر، در یادداشتی در اختیار خبرنگار ما قرار داد به اولویتهای مدیریت هنری اشاره کرد.
«در مدیریت هنری کدام یک اولویت دارد؟ اگر نیاز سنجی درستی داشته باشیم، علم یا هنر کدامیک کم توجهی میشود؟
نسبت مراکز آموزشی و علمی به کارگاه های هنری چیست؟
چرا در حوزه تحصیل ، با مدرک گرایی شدید و فراموشی و عدم اشتیاق به مطالعه گسترده، مواجه هستیم؟
پایبن بودن آمار مطالعه نشانه ضعف علمی جامعه است؟ دانش و کشف راه حل مجهولات ضروری است. و این مهم بر کسی پوشیده نیست. اما اگر هدف سودجویی در تحصیل عمومی شد، آیا فارغ التحصیلان مهندسی و تجربی و انسانی می تواند پاسخگوی نیازهای اساسی جامعه باشند؟ در حالی که در اکثر مواقع عدم رضایت از مدرک داران دانشگاهی از مهمترین نگرانی های عمومی به حساب می آید.
کلید حل این مشکل چیست؟ چرا در جامعه ما بیشتر متوسل به موعظه و نصیحت می شویم؟ چرا شوق و انگیزه در تحصیل و صداقت در عمل کمتر دیده می شود؟ پاسخ بسیار روشن است. بطور طبیعی فرهنگ سازی احتیاج به بستر و شرایط مهارت آموزی در عرصه ارتقاء انگیزه دارد. تنها عامل رشد و شکوفایی احساس و علاقمندی، عادت به خوب دیدن وخوب شنیدن است که در یک مدیریت هنری وسیع در جامعه نهادینه می شود. در این شرایط مقصود از مدیریت هنری صرفا بیشترشدن هنرمندان نیست. بلکه مساعد ساختن جامعه برای پذیرش آثار خلاق و نوآورانه است. در این صورت عموم مردم از هرگونه تحول وپویایی استقبال می نمایند و جامعه از رکود خارج می شود.
هنر با آفریدن اثر معنی و مفهوم دارد و اگر زمینه و شرایط مساعد خلق و ظهور آثار بدیع فراهم شود از اهم اهداف مدیریت هنری است.
اما مدیریت مبنی بر نگاه گسترده به تمام جوانب و عوامل پیشرو، نه تنها اطمینان و تداوم اهداف را تضمین می کند، بلکه راهبردهای اجتماعی و بسط فرهنگ نوآوری و پویایی را در ساختن و خود باوری موجب می شود.
بدون مدیریت هنری در جامعه ممکن است فضای انحصاری هنربرای نخبگان ایجاد شود که به همان نسبت پذیرش و قدرت تحلیل عمومی در برابر آثار نو کاهش می یابد. چنانکه غیر مستقیم مخاطب اثر کم توجهی خود را با نوع انتخاب عامیانه بر روند تولید آثار نشان می دهد .
تقلید و سطحی نگری حاصل عدم اقبال عمومی نسبت به آثاری معطوف به عمق و مفاهیم نوآورانه و خردمندانه می شود.
جهان هنر راه را در خلاقیت و بیان درون آدمیان باز می نماید.
کسانی از فرایند تولید آثار بهره دارند که در یک جامعه مدیریت شده ارتباط با هنر را از ضرورت های زندگی بدانند.
تعریف و تدوین نیاز و احتیاج به نقد و تحلیل آثار هنری از نشانه های یک فرهنگ پیشرو شناخته می شود.
ملزومات مدیریت هنری در جامعه عبارتند از:
- گسترش سواد بصری
- حمایت از میراث فرهنگی
- آموزش و تقویت مهارتهای هنری
- حمایت از تولید آثار هنری
- توسعه صنعت گردشگری
- حمایت از هنرمندان و اقتصاد هنر
- اولویت هنر در رشد و تربیت کودکان
- توجه علمی به هنر و رسانه
تمام موارد مذکور محورهای مهم در مدیریت هنر می باشند که در مقیاس ملی که دولتها موظفند و در محدوده های تخصصی، بخش خصوصی می تواند بطور جدی نقش موثر ایفا کند .
البته تمام هشت محور به عنوان بخشی از فرهنگ عمومی در معاشرات و تعاملات اجتماعی اثر مطلوبی خواهد داشت که برای بسط و گسترش آگاهی و فرهنگ سازی در این باره کوشش می شود.
تدوین وبرنامه ریزی در توسعه هنرهای کاربردی راه را برای اهداف بالاتر و رسیدن به مرتبه هنرهای غیرکاربردی هموار می کند. زیرا مردم در سطوح مختلف زندگی بطور مستمر از طراحی و دیزاین لوازم و مبلمان منزل و شهر خود استفاده می کنند. همچنین استفاده از هنر با انگیزه لذت و سرگرمی از کاربردهای عادی و معمولی است که همچنان مخاطبان بسیاری دارد.
برای ارتقاء نگرش و قدرت تحلیل و پذیرش و دریافت پیامهای پیچیده و یا عمیق آثار هنری لازم است از روشهای ساده و دریافت های عمومی، بامدیربتی جامع آغاز شود. چنانکه امروزه مهمترین مفاهیم در ساده ترین بیانها طرح می گردد و از ویژگیهای مدیریت هنری در جامعه امروزی ، یافتن و تنظیم ساز وکار عمومی در ارتباط بصری است تا همچنان شوق خواستن و پذیرش آثار نو در عموم مردم زنده بماند .
یکی از راهبردهای مدیریت هنری پرداختن به عرف اجتماعی است که بخشی از آن با عنوان میراث معنوی از تاریخ و تجارب اقوام بجای مانده و بخشی نیز حسب ضرورت ویا تقلید وارد شده ، در سیرمدیریت هنری با نگرش خلاق اهتمام جدی به پالایش عرف و عادات اجتماعی ایجاد می شود به طوری که هم ارزشهای متناسب با فرهنگ محفوظ بماند هم جامعه از توقف و درجازدن رها شود.
رشد فرهنگی بدون مدیریت هنری بسیار سخت و شاید غیر ممکن باشد. زیرا آسیب های فرهنگی و اجتماعی از هر سوی نظام اجتماعی را تهدید می کند .
باور به خود در جست جوی خلاق تنها در فضایی صمیمی و آزاد در بسط و توسعه مهارتهای هنری سد مستحکم و دژ پولادینی را می سازد که نه تنها تهاجم را بی اثر می کند بلکه آموزگاری بر نسل بشر در جهان خواهد شد.
هنر تجسم ماندگار فرهنگ جامعه است که مدیریت فرهنگی بدون مدیریت هنری مفهومی منطقی ندارد.
فرهنگ نیازمند رشد و ارتقاء ومدیریت هنری است. فرهنگ مجموعه ای از فاکتور های اجتماعی است.
اگر هریک از شاخه های فرهنگی در جایگاه مدیریت هنری قرار نگیرد و در زمینه هنر، از هماهنگی و پیوستگی و جدیت لازم بی نصیب بماند، در نتیجه بسیاری از ناهنجاری ها و شرایط نامطلوب نیز محصول برنامه های غیر قابل دوام و بقا خواهد شد که در شرایط روزمره و وابسته به مناسبت ها با تصمیم های لحظه ای بکار بسته می شود. زیرا هنر به ماندگاری و دوام آثار می انجامد و در مسیر مدیریت هنری، فرهنگ نیز از ثبات و پایداری قابل اعتماد برخوردار می شود.
مدیریت هنری چه تفاوتی با دیگر روشها و موضوعات مدیریتی دارد؟
آیا مدیران هنر لزوما هنرمند هستند؟
آیا هنر نیاز به مدیریت دارد؟
این پرسشها اشاره به تفسیر و تحلیل کاربردهای اجتماعی هنر دارد که ضرورت بازشناسی تفاوتها و تغییر نگرشهای هنرمندانه در مواضع اجتماعی می شود.
آرمانگرای و عواطف پسندی هنرمندان در جنگ سیاست گران بازار معیشت، همیشه هدف حمله بوده است.
در حالی که دنیا پسندان و سود گرایان کاسبکار در اندیشه ساختن رفاهی پایدار هستند که نه تنها عملی نمی شود، بلکه در یک چرخش بی حاصل با چشمان بسته به تکرار روزمره زندگی عادت کرده اند.
هنر جز آفریدن نیست و آن حرکتی را تداعی می کند که کاروانی از شوق و اشتیاق وصال زیبایی راه می اندازد.
کاروان خلق آثار بدیع چنان گسترده در حرکت است که در طول مسیر با مخاطبان بسیاری مواجه می شود.
کاروان سالار مهاجر و مسافر که متشکل از جمع بزرگ هنرمندان است با تمام مشایعت کننده ها و استقبال کنندگان نیاز مند مدیریتی ویژه می باشد. تا اینکه زنگ قافله در تمام دیارها طنین انداز شود و دلهای خفته را بیدار و چشمان بسته را باز و هشیار گرداند.
آیا برای حسن انتخاب و قدرت نقادی و نقد پذیری شهروندان برنامه ای داریم؟
آیا برای ازادی شهروندان از مدگرایی تقلید پیشه فکری شده؟
آیا برای ارتقاء دیدگاه در مرتبه استقبال از آثار تلویزیونی و سینمایی و اجراهای موسیقی و آثار تجسمی در وسعت جامعه امروز مدیریت جامعی وجود دارد؟
آیا بدون رشد و قدرت تحلیل در آثارهنری، جامعه می تواند در برابر آثار سخیف و سطحی نگر عکس العمل درست داشته باشد؟
متاسفانه از اینکه در دهه دوم قرن بیست و یک با وجود رشد سواد و مدیریت هنری در جهان هنوز در سطح عمومی استقبال از آثار قشری و عوامیانه و تکراری و بازاری رواج دارد بنظر میرسد با همه تلاشی که در جامعه برای استقلال و سلامت فرهنگی می شود، عواملی برای درجازدن و ایستا شدن فرهنگی تلاش می کند.
گسترش و توسعه هنر در جامعه با آگاهی و حمایت از مدیریت هنری، دارای مراتبی است که در لایه ها و دسته های اجتماعی، از خانواده به عنوان کوچکترین واحد جامعه تا جوامع بزرگتر مانند جوانان و غیره، زمینه مناسب در فرهنگ سازی قرار خواهد گرفت.
تنها راه تعادل و استفاده مطلوب از فضای مجازی ، سواد و مدیریت هنری است.
شبکه های اجتماعی فرد را از خود دور می خواهند اما نگرشهای هنری، بخود تامل داشتن را تاکید می نمایند.
چگونه دیدن و چگونه شنیدن در انتخاب چه چیزی برای دیدن ویا چه چیزی برای شنیدن بطور کامل در مدیریت هنری محقق می گردد.
مدیریت تولید و ارائه و حمایت از آثارهنری ، اهم اهداف مدیریت هنری است.
لیکن در سطح جامعه سواد بصری را مانند سواد در خواندن و نوشتن ، منتشر می نماید.
داشتن سواد الزاما به مفهوم دانشمند شدن نیست و چنانکه فرد و جامعه باسواد از انحراف دربهداشت و سلامت و هنجارهای اجتماعی محفوظ می ماند.
سواد هنری نیز قدرت انتخاب و تحلیل وعدم پذیرش تحمیل و تقلید را تقویت می نماید.
اگر مدگرایی و تقلید باعث رواج طرح ها و نوشته های بیگانه به روی لباس جوانان می شود نشانه بی سوادی در مبانی هنری است .
اینکه جوانان خودرا پیشرو و نواندیشان جامعه بدانند موضوعی طبیعی و پسندیده است، عجیب آن است که جهان آوانگاردیا پیشرو در مسیر خلاقیت و تولید نوآورانه قرار گرفته وپذیرش و تقلید بدون درک و انتخاب را نمی پذیرد و این موضوع که مردمی اسیر مد و تقلید باشند بیشتر در جوامع بی سواد و کم سواد هنری بچشم می خورد».
انتهای پیام/