سایر زبان ها

صفحه نخست

انتخابات

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

شرح و تفسير حکمت 325 نهج البلاغه

شرح و تفسیر حکمت 325نهج البلاغه با موضوع خبر شهادت محمد بن ابى بكر را در اینجا بخوانید.

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛نهج البلاغه با مرور قرن‌ها نه تنها تازگی و جذابیت خویش را حفظ کرده که فزون‌تر ساخته است و این اعجاز نیست مگر به سبب ویژگی هایی که در شکل و محتوا است. این امتیاز را جز در مورد قرآن نمی توان یافت که در کلام امام علی(ع) درباره قرآنآمده است: « ظاهره انیق و باطنه عمیق، لاتفنی عجائبه و لاتنقضی غرائبه » قرآن کتابی است که ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد، نه شگفتی های آن پایان می‎پذیرد و نه اسرار آن منقضی می‎شود. در سخن مشابهی نیز آمده است : «لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه» نه شگفتی های آن را می‎توان شمرد و نه اسرار آن دستخوش کهنگی می‎شود و از بین می‎رود.

سخنان امام علی(ع) در فاصله قرن اول تا سوم در کتب تاریخ و حدیث به صورت پراکنده وجود داشت. سید رضی در اواخر قرن سوم به گردآوری نهج البلاغه پرداخت و اکنون بیش از هزار سال از عمر این کتاب شریف می‎گذرد. هر چند پیش از وی نیز افراد دیگری در گردآوری سخنان امام علی (ع) تلاش‌هایی به عمل آوردند، اما کار سید رضی به خاطر ویژگی هایی که داشت درخشید و ماندگار شد، چون سید رضی دست به گزینش زده بود.

لَمّا بَلَغَهُ قَتْلُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ : إِنَّ حُزْنَنَا عَلَيْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ، إِلاَّ أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِيضاً وَ نَقَصْنَا حَبِيباً.
هنگامى كه خبر شهادت محمد بن ابى بكر به امام علیه السلام رسيد، فرمود : اندوه ما بر او به اندازه شادى شاميان است، زيرا آنها دشمن بزرگى را از دست داده اند و ما دوست بزرگى را.

در تاريخ طبرى و همچنين كتاب الغارات ابن هلال ثقفى شأن ورودى براى اين سخن ذكر شده و آن اينكه يكى از مأموران اطلاعاتى اميرمؤمنان على علیه السلام در شام به نام «عبد الرحمان بن شبيب فزارى» خدمت امام علیه السلام آمد و گفت: هرگز جمعيتى را آنقدر خوشحال نديدم كه مردم شام را به هنگام آگاه شدن از شهادت محمد بن ابى بكر خوشحال ديد.

اين مسئله به قدرى براى آنها مهم بود كه از فراز منبر به اطلاع عموم رساندند. در اينجا بود كه امام علیه السلام فرمود: «اندوه ما بر او به اندازه شادى شاميان است، زيرا آنها دشمن بزرگى را از دست داده اند و ما دوست بزرگى را»؛ (قَالَ علیه السلام : لَمّا بَلَغَهُ قَتْلُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ: إِنَّ حُزْنَنَا عَلَيْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ، إِلاَّ أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِيضاً وَ نَقَصْنَا حَبِيباً). همانگونه كه در شرح خطبه 68 در جلد سوم اين كتاب آوردهايم، معاويه بعد از جنگ صفين احساس نيرو و توان تازهاى كرد و به فكر تسخير مصر كه مركز مهمى بود افتاد.

در آن موقع محمد بن ابىبكر از طرف اميرمؤمنان على علیه السلام در آنجا حكومت مىكرد. معاويه فرمان حكومت مصر را به نام عمرو عاص نوشت و او را با گروه عظيمى از سربازان به بهانه خونخواهى عثمان به مصر فرستاد. محمد بن ابى بكر به مقابله برخاست و يارانش ضربات سنگينى بر لشكر عمرو عاص وارد كردند؛ اما سرانجام شكست خوردند و از اطراف محمد پراكنده شدند. محمد چون خود را تنها ديد مخفى شد؛ ولى شخص خونخوارى به نام معاويه بن خديج از طرف عمرو عاص مأمور پيدا كردن او شد. هنگامى كه او را پيدا كرد به طرز بسيار شقاوتمندانه اى او را شهيد كرد و سرش را از تن جدا نمود و جسد او را به طرز فجيعى آتش زد.

هنگامى كه خبر شهادت او به اميرمؤمنان على علیه السلام رسيد بسيار اندوهگين شد، زيرا محمد بن ابى بكر مردى بسيار مخلص، شجاع و كارآمد و از جمله وفاداران جدى آن حضرت بود و به همين دليل امام علیه السلام او را براى حكومت مصر كه منطقه بسيار مهمى بود برگزيد. از داستان شهادت محمد بن ابى بكر كه در تواريخ از جمله تاريخ طبرى در حوادث سال 38 نقل شده به خوبى استفاده مى شود كه دشمنان اميرمؤمنان على علیه السلام يعنى معاويه و دستيارانش چه افراد ظالم و ستمگر و خونخوارى بودند كه به هيچ حكم اسلامى و اخلاق انسانى تن نمى دادند و مرتكب جناياتى مى شدند كه در تاريخ سابقه نداشت. اين در حالى بود كه محمد بن ابىبكر، فرزند خليفه اول بود و آنها دم از وفادارى به خليفه اول مى زدند؛ اما به طرزى او را شهيد كردند كه بدتر از آن تصور نمى شد. از نكات قابل ملاحظه درباره محمد بن ابىبكر اين است كه او ربيب اميرمؤمنان على علیه السلام بود؛ يعنى فرزند همسرش از شوهر ديگر، زيرا «اسماء بنت عميس»، نخست همسر جعفر بن ابى طالب بود و بعد از جعفر به همسرى ابوبكر درآمد و بعد از ابوبكر روى علاقه اى كه به اميرمؤمنان على علیه السلام داشت به همسرى آن حضرت درآمد و محمد فرزند ابوبكر تحت تكفل اميرمؤمنان على علیه السلام و در خانه او پرورش يافت و از علاقه مندان مخلص آن حضرت بود. او در حجةالوداع سال دهم هجرى تولد يافت و در مصر در حالى كه بيست وهشت سال بيشتر از عمرش نمى گذشت شربت شهادت نوشيد. او از ياران خاص وعاشقان اميرمؤمنان على علیه السلام بود و بعضى او را از حواريون آن حضرت شمرده اند. شگفت آنكه وقتى محمد بن ابى بكر به شهادت رسيد و حتى جسد او را سوزاندند «ام حبيبه» (دختر ابوسفيان و همسر پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله) گوسفندى بريان كرد و براى عايشه فرستاد و از شهادت محمّد ابراز خوشحالى كرد و به گمان خود آن را تلافى خون عثمان دانست كه به پندار او به دست محمد بن ابى بكر يا با كمك او ريخته شده بود.

عايشه گفت: خدا اين دختر زن بدكار (اشاره به هند، همسر ابوسفيان است) را به قتل برساند. به خدا سوگند من بعد از اين هرگز از گوسفند بريان استفاده نخواهم كرد. اين سخن را «سبط بن جوزى» در كتاب تذكرة الخواص (مطابق نقل مرحوم علامه شوشترى در شرح نهج البلاغه خود ذيل حكمت مورد بحث) آورده ونشان مى دهد آنچه بعضى مى گويند كه به هنگام لعن بنى اميه به طور عموم، بايد امثال ام حبيبه را استثنا كرد، وجهى ندارد و طبق اين روايت او نيز استحقاق اين لعن را داشته است. اميدواريم كه اين روايت صحيحه نباشد.
انتهای پیام/

 

برچسب ها: نهج البلاغه ، تفسیر
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.