اولین تجربه بازی او در فیلم سینمایی «لج و لجبازی» بود و پس از آن فیلمهای نام آشنایی چون «گشت ارشاد»، «اکباتان» و «دربست آزادی» و «پنج ستاره»، «دو دوست»، «دریا کنار»، «آبنبات چوبی» و «آس و پاس» را از او دیدهایم. قریشی در ماههای انتهایی سال فیلمهای «کارگر ساده نیازمندیم» و «پا تو کفش من نکن» را روی پرده سینما داشت. در گفتگویی که با وی داشتهایم، نظرش را درباره برخی موضوعات پرسیده ایم که در بخش زیر می خوانید:
* نوروز
تازگی و حال خوب را با خود دارد. خود من همیشه جزو طرفداران بهار هستم و حالم همیشه خوب است. همه چیز جریان دارد و حال همه خوب است. خاطرات زیادی از نوروز دارم و احساس میکنم با هر بهار، جان دوباره میگیرم و عید برایم واقعا نشانه حال خوب است.
* بهترین عیدی
همیشه از مادرم بهترین عیدیها را گرفتهام. امسال هم قطعا این مادرم است که خوشحالم خواهد کرد. سال پر فراز و نشیبی داشتم و دوست دارم نوروز 97 کمی استراحت و فکر کنم.
* تأثیر چهره زیبا در سینما
صورت زیبا؟! نمیتوانم بگویم که مؤثر نیست. مثل پول میماند، پولی که میگویند خوشبختی نمیآورد ولی به خوشبختی کمک میکند. نمیتوانم بگویم برای کار کردن در سینما یا تلویزیون چهره خوب صفر تا صد حرف اول را میزند، اما چهره خوب میتواند به پیشرفت یک بازیگر یا یک هنرمند کمک کند.
* فضای مجازی
نمیتوانم بگوییم همه طرفداران در فضای مجازی دوست، طرفدار و آدمهای خوشدلی هستند و از پیشرفت تو خوشحال میشوند. مخاطبهایی را می توان دستهبندی کرد؛ بعضیها اصلا برای تخریب میآیند تا تو را ببینند. من آدمی هستم که استفاده میکنم. هم بدها را میخوانم و هم خوبها را. در مورد هر دو فکر میکنم چون بعضی از حرفهای خوب کاذب است. فقط در تعارفهای ایرانی بودن ماست. بعضی از حرفهای بد را هم به خاطر عقده و تخلیه بیان میکنند و در مورد این موضوع بارها همکاران من صحبت کردهاند. در مورد آنها توجه و فکر میکنم، اما اینکه بخواهد روی من تأثیر بگذارد که در مورد حرفهای بد خیلی ناراحت شوم یا با حرفهای خوب خیلی بخواهم خوشحال بشوم، نه!
* سالی که گذشت
امسال کلا کار نکردم به خاطر اینکه دارم تغییر میکنم و تصمیم گرفتهام از این به بعد فیلمهایی را بازی کنم که سلیقه من است و خودم دوست دارم. نه به این خاطر که بخواهم بگویم من کار داشته باشم. قبلا به خاطر کارهای بد و بدتری که پیش میآمد، موظف بودیم انتخاب کنیم. به خاطر اینکه با این حرفه زندگی را میگذرانیم و شغل دیگری هم نداریم.
* حاشیهها و انتقادات
ببینید ما انگار به نوعی خودمان را محق هم می دانیم؛ مثلا طرف می گوید یا کامنت می گذارد که چرا فلان کار را کردی؟ انگار باید راه بیفتیم قبل از هر تصمیم و کاری از همه اجازه بگیریم و به میل آنها رفتار کنیم. اینکه چرا با فلانی ازدواج کردی؟ چرا فلان فیلم را بازی کردی؟ چرا با فلانی دوست هستی؟ و ... اصلا انگار فراموش می کنند بعضی اتفاقات جزو مسائل شخصی افراد است. به نظرم چنین افرادی مسائل شخصی در زندگی خودشان ندارند وگرنه به حیطه خصوصی افراد دیگر احترام می گذاشتند. شاید بهتر باشد از همان اول دبستان این آموزش را به همه بدهند که زندگی هر کسی متعلق به خودش است. در واقع اینکه شما چیزی را دوست ندارید، دلیل بر بد بودن آن نیست و دلیلی نیست که شخص دیگری هم آن را دوست نداشته باشد.
* باند بازی در سینما
من خودم اهل هیچ باندی نیستم. نمیتوانیم بگوییم باند چون باندها تبدیل به «تیم» شدهاند و سینما الان در دو تیم قرار گرفته است. یک تیم شامل فروش آنچنانی و تجاری که این فیلمها درجه کیفی از الف تا جیم دارند و تیم دیگر فیلمهای هنری که آنها هم از الف تا جیم درجه کیفی دارند. نمیتوانم بگویم باندبازی است. جوانها که شروع میکنند معمولا از تجاری شروع میکنند تا معروف میشوند. حتی بعضیها محبوبیت دست میآورند؛ بعد میخواهند مسیر را تغییر بدهند چون یا سنشان تغییر میکند یا اینکه تفکر یا تجربهشان در سینما عوض میشود و سلیقهشان تغییر میکند. مثل خود من که سنم بالا میرود و تجربه ام زیاد میشود و سلیقهام تغییر میکند.
*مدلینگ
با این حرفه خیلی غریبه نیستم. قبل از اینکه بخواهم بیایم و در حرفه بازیگری تست بدهم و از صفر شروع کنم، علاقه زیادی به مدلینگ داشتم و با این محیط آشنا هستم. سینما باعث شد که مقداری از این فضا دور باشم، ولی در حال حاضر نگاه من دیگر تغییر کرده و یک نگاه حرفهای تر و حمایتیتر شده است. به خاطر این که جوانها و هم نسلهای ما شروع به برندسازی، کارکردن و معرفی شدن در کشور خودشان میکنند و این که بتوانیم تولیدات ملی خودمان را حمایت کنیم.
الان در این جایگاه برای من خیلی جذاب است که بخواهم از دوستان و هم نسلهای خودم و عزیزانی که همه جوان هستند و فکر وقت گذاشته و فعالیتی میکنند که خیلی به آن بزرگ نگاه میکنند، حمایت کنم، مثل برندهایی که من قبلا با آنها همکاری داشتهام.
منبع: مجله روزهای زندگی
انتهای پیام /