بنا بر این گزارش، کتاب «آپاراتچی» که تحقیق و تدوین آن توسط روح الله رشیدی صورت گرفته است، یکی از این کتابهاست که دربردارنده خاطرات شفاهی جلیل طائفی اسدی، عکاس و فیلمساز انقلاب است.
در پشت جلد این کتاب چنین آمده است: «جلیل طائفی رنج ساخت فیلمهای بلند را با ابتداییترین امکانات به جان خرید و با زحمت زیادی برای مردم نمایش داده است. بدون کمترین پشتیبانی رسانه ای یا هر امکان دیگر.
به جای اینکه توی خانه اش بنشیند که مردم بیایند دنبالش، خودش بلند شده و رفته میان مردم. برای آنها حرف زده. نان و پنیرشان را خورده و فیلمش را با آپارات برای آنها پخش کرده است. برای مردمی که نه تنها سینما ندیده بودند بلکه حتی داشتن تلویزیون هم برایشان آرزو بوده است. او قصه های انقلاب را به جاهایی برده است که مردم آن مناطق، با گذشت چند سال از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز در جریان بسیاری از وقایع جامعه انقلابیشان قرار نداشتند.»
خاطرات مربیان پرورشی دهه شصت در مربای گلمحمدی
«مربای گل محمدی» کتاب دیگر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است که خاطرات مربیان پرورشی دهه شصت را گردآوری و روایت می کند. حسین وحید رضایی تحقیق و روح الله رشیدی، تدوین این کتاب را برعهده داشتنه است.
در پشت جلد این کتاب آمده است: «گل محمدی برای ما یک نشانه است. به رسیدن اسلام و ایران را در این گل حوشبو و خوشرنگ می بینیم. و مربای گل محمدی، با آن عطر و طعمش، جزئی از تاریخ ماست.
لااقل ما را تا دل دهه شصت میبرد. دهه شورانگیر شصت که مدرسه قلب تپندهاش بود و مربی پرورشی، محور همیشه فعال و هماره جوشانش. مربای گل محمدی، طعم و عطر یک دهه کار شورانگیز را تداعی می کند.
مربای گل محمدی دست ما را می گیرد و با خود به گلستان گل های محمدی می برد. به کلاس، به مدرسه، به مسجد، به اردوگاه، به سینما و تئاتر و سرود، به لحظه های مشایعت شهدا تا بهشت برین.»
هنرهای نمایشی اوایل انقلاب را در انقلاب نقش ها مرور کنید
«انقلاب نقش ها» عنوان سومین کتاب تازه انتشار یافته دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب است که تاریخ شفاهی هنرهای نمایشی انقلاب را در می گیرد.
این کتاب که تحقیق آن توسط حسن سلطانی و مرتضی انصاری زاده صورت گرفته و تدوینش برعهده مرتضی انصاری زاده بوده است، خاطرات شفاهی محمد ملتجی، بازیگر تئاترهای انقلابی مشهد را روایت می کند.
در بخشی از این کتاب می خوانیم: «در لحظات نزدیک به شهادت، با همان موسیقی لطیف و در آن تاریکی، نوری سبز، آرام به طرف شهید می آمد و روی چهرهاش قرار می گرفت. درآوردن این صحنه سختی زیادی داشت. چراغی را به ریل بالای صحنه سن جوش داده بودیم که بتوانیم نور را حرکت دهیم. با استفاده از طلق هم فیلتری درست کرده بودیم که نور چراغ آن طوری بشود که ما می خواهیم. این نور نمادی از حضور امام زمان(عج) بر بالین شهدا بود. آن قدر به کاری که می کردیم اعتقاد داشتیم که در این لحظات من که پشت صحنه بودم هم همراه مردم اشک می ریختم.»
انتهای پیام/