سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

رضا ثروتی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان:

قربانی روزهای ابتدایی تئاتر خصوصی شدم/ دقیقا مانند قهرمان نمایش افسرده شدم

کارگردان نمایش «فهرست مردگان» گفت: روند شکل گیری تمرینات کم‌کم به سمتی رفت که در ناخودآگاه، خودم را در قهرمان نمایش دنبال می‌کردم.

به گزارش خبرنگار حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛  تالار استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر این روزها با نمایش «فهرست مردگان» به کارگردانی رضا ثروتی میزبان مخاطبان خود شده، نمایشی که سال گذشته با دو دوره اجرا در تالار حافظ  و ایرانشهر، بار دیگر به صحنه رفته است. در همین رابطه خبرنگار حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛  با کارگردان این اثر نمایشی به گفتگو نشسته که در ادامه آن را مشاهده خواهید کرد.

 تفاوت فهرست مردگان نسبت به کارهای قبلی شما در چیست؟ آیا ادامه رو کارهای قبلیتان است؟ 

«فهرست مردگان» شخصی ترین کار من است. در حقیقت تلاش کردم با تزریق دغدغه‌هایم به قصه، موضوع را به سمت افکار و ذهنیاتم هدایت کنم، اتفاقی که البته تعمدی نبود و روند شکل گیری تمرینات کم‌کم به سمت و سویی رفت که در ناخودآگاه، خودم را در قهرمان نمایش دنبال می‌کردم.

اما اگر بخواهم از جرقه اولیه نمایش بگویم، در واقع درگذشت یکی از بهترین دوستانم، ( مجید بهرامی، بازیگر تئاتر ) شروعِ شکل گیری فهرست در ذهن من بود. 4 سال کنار مجید بودم و دیدن جدال او با مرگ حال و هوای عجیبی برایم ایجاد کرده بود. تمام دغدغه من آن روزها حول و حوش هویت مرگ بود، این که مرگ چه می‌کند؟  چرا بعضی‌ها انتخاب می‌شوند و شناخت عوالم مرگ. مطالعات بسیار زیادی هم در این زمینه انجام دادم.

گمان می‌کردم ورود و تامل هر چه بیشتر در این حوزه منجر به غنا و قوت متن نمایش‌نامه‌ای که آن روزها در دست داشتم خواهد شد، اما در حقیقت این‌طور نبود. هر چه بیشتر درگیر می‌شدم، افسرده‌تر می شدم و خلاقیتم به نابودی می‌رفت. آنقدر افسرده شدم که کارکرد و خلاقیت ذهنم عملا  خشک شده بود.

دقیقا مانند قهرمان نمایش که گمان می کرد با محبوس ماندن در خانه، فراخواندن مرده‌ها  به ذهنش و فکر کردن به آنها می تواند قطعه‌ موسیقی برایشان بسازد، اما دیدیم که مواجه هر چه بیشتر با مرگ، انفعال و افسردگی را در او به اوج رساند. در نهایت هم تمام دغدغه‌ قهرمان نمایش به این سمت رفت که بداند پشت در انتهایی چه چیزی هست؟ کنجکاوی بیهوده‌ای که این‌گونه پاسخ داده شد «دیگر سرت را برنگردان، پشت این دیوار هیچی نیست.» نگاهی که به نوعی دیگر در زندگی خود من متجلی شد. در این میان قرار بود از دل ورکشاپی که در بنیاد رودکی داشتم، به اجرایی در سالن حافظ برسیم.

به واقع من هم در آن 6 ماه سرم را کاملا برگردانده بودم، افکار وسواس گونه هر روزه‌ام در کنار دیدن مداوم فیلم‌ و تصاویر حول و حوش مرگ در نهایت من را به این نتیجه رساند که بعد از حدود 6 ماه تمرین با هنرجوها دیگر کار نکنم. حسم نسبت به خروجی کار خوب نبود و دوستش نداشتم.

اما طی اتفاقی عجیب، درست در روزهای نزدیک به تحویل سال، یکی از دوستانم برای من فالی گرفت با این مضمون که بعد از مدت‌ها افسردگی و غم و جستجوی در معنای مرگ، اکنون نوبت سرور، شادمانی و پایکوبی توست. راز در سرخوشی و شیدایی است نه در غم و افسردگی؛ در حقیقت مانند قهرمان نمایش که تصمیم گرفت مرده‌ها را رها کند و برای زنده ها موسیقی بسازد، من نیز متوجه شدم که فراخواندن مرده‌ها به نوعی باعث آزار و اذیت آنها شده و نتیجه‌ای برایم نخواهد داشت.

به همین سادگی بعد از 6 ماه افسردگی و بی‌خوابی‌هایی بسیار (که گاه به یک هفته می‌رسید) به ناگاه تحولی در من ایجاد شد، تحولی که به سرعت آغازگر دوباره فعالیت‌های من در تعطیلات نوروز شد. گویی خلاقیتم بیدار شده بود. آنچنان انرژی گرفتم که در عرض تنها 2 هفته پروسه‌ای 6 ماهه را طی کردم. انرژی‌ای فوق‌العاده‌ که با یک تمرین 4 ساعته ما را به خروجی که هیچ شباهتی با تمرین‌های اولیه نداشت، رساند.

فهرست مردگان را در اجرای جشنواره دیدیم، به نظر می‌رسید قسمت‌های ابتدایی کار در هماهنگی با ادامه کار نبود، نظر شما چیست؟

به شخصه اصلا اجرای جشنواره را دوست نداشتم، نمایشی با این پروداکشن‌های گسترده‌ به نسبت سایر کارها احتیاج به زمانی بیشتر دارد. بطور مثال بخش تنظیم صدای ما به تنهایی 3 ساعت زمان لازم دارد؛ حال آنکه بازه زمانی صبح تا بعد از ظهری که در اختیار ما قرار گرفته بود به هیچ وجه جوابگوی کار نبود. این موضوع در حالی است که در فستیوال‌های خارجی زمان اختصاص یافته متناسب با نمایش و عناصر تاثیر گذار آن تعیین می‌شود. قاعدتا با چنین فرصت زمانی کوتاه، شما نباید انتظار خروجی خوبی داشته باشید.

تفاوت اجرای سه سال پیش با اجرای حال حاضر در چیست؟

اجرای سه سال پیش علاوه بر زمان بیشتر، صحنه‌های دیگری هم داشت، حال آنکه در اجرای فعلی زمان کوتاه‌تر و با حذف چند صحنه انسجام و یکدستی نمایش قوت بیشتری گرفته است. همچنین در چندین مرحله نمایش را برای برخی از بهترین آرتیست‌های تئاتر اجرا و نظرات آنها را اعمال می‌کردم.  یکی از آنها همین کوتاه کردن زمان نمایش بود که بخاطر آن حتی خیلی از صحنه های مورد علاقه‌ام را حذف کردم.

این را هم باید بگویم که این سالن هم مناسب این نمایش نبود و قطعا در سالن «بلک باکس» اتفاقات بهتری می افتاد.

بعد از اجرای سال گذشته چرا دوباره فهرست مردگان را به صحنه بردید؟

سال گذشته قرار بود فهرست مردگان در تماشاخانه ایرانشهر 30 شب اجرا داشته باشد، در حالی که ما حدود 12 شب  اجرا داشتیم. تداخل دکور نمایش ما با گروهی دیگر و عدم پذیرفتن دکور ما در یک سالن و توجه به این نکته که اولویت با آنها بود، شرایط را بسیار سخت کرده بود. این نکته را هم در نظر بگیرید که سال گذشته برای این نمایش تهیه کننده داشتیم  و برای جلوگیری از ضرر مالی مجبور به اجرا بودیم. ماجرای بعدی که پشت این موضوع اتفاق افتاد،  9 ماه من ممنوع الکاری من بود.

قرار بود فهرست مردگان بدون اسم من اجرا شود، اما بعد از 12 اجرا گفتند که کار نباید اجرا شود. کار تولید شده  بودو باید این را زودتر می‌گفتند. در این بین آقای پارسایی ( مدیر تماشاخانه ایرانشهر) قول میزبانی از «فهرست مردگان» را در یک دوره دیگر دادند و کار متوقف شد.

بعد از اینکه امسال در جشنواره از «فهرست مردگان» دعوت و کار دوباره تولید شد، تصمیم گرفتیم بلافاصله بعد از جشنواره مابقی اجراهایمان را به صحنه ببریم و در نهایت میزبانی تماشاخانه ایرانشهر اواخر بهمن‌ماه اتفاق افتاد، قطعا سالن «بلک باکس» سمندریان برای این کار مناسب‌تر بود و اتفاق‌های بهتری برای نمایش می‌افتاد، اما انتظارِ داشتن سالن دیگر در کنار مشغله‌های کاری من، قطعا هیچ وقت فرصت اجرایِ دیگر را به من نمی‌داد. 

 از طراح لباس نمایش بگویید.

در جلساتی متعدد با خانم ندا نصر، طراح لباس نمایش، تصمیم گرفتیم به دلیل تکثر نقش در کنار تنوع،  وحدتی در لباس، بافت و رنگ ها وجود داشته باشد. ندا نصر در دل تمرینات کار بود، همزمان با ما جلو می‌آمد و با صبوری و ظرافتی خاص،  در نهایت با یک پروسه سه ماهه به این پوشش‌ها رسید، بر‌خلاف بسیاری از طراحان که در انتهای کار به مجموعه اضافه می‌شوند.

ما با خانم نصر پروسه‌ای خوب را طی کردیم. جایزه اصلی بخش بین الملل شاید کمترین مزدی بود که می‌شد برای ایشان در نظر گرفت و امیدوارم مبارکشان باشد.

 گروه همسرایان صحنه اتفاقی جالب در نمایش بود، گروهی که در برخی لحظات با حرکات و نقش خود یکنواختی را از بین می‌بردند، در این باره توضیح دهید.

در آثاری با حال و هوای فرمالیستی و تعدد بازیگران (به خصوص که هنرجو باشند) برای رسیدن به فرم‌ها باید نظم و دقتی شبیه دیسیپلین نظامی ایجاد کرد. نگرشی سخت گیرانه که اگر بکار گرفته نشود، در نهایت خطای یک نفر  منجر به هدر رفتن حاصل زحمات چندین ماهه کل تیم خواهد شد.

در این بین کار من نیز خیلی سخت بود. مجبور بودم در کنار حفظ دیسیپلین نظامی با محبت و همزاد پنداری با بچه‌ها کار را جلو ببرم، با حفظ وحدت بینشان، روی ذهن بچه‌ها کار می‌کردم، درک شرایط کار تیمی و اینکه چطور یکدیگر را درک کنند و با هم دوست باشند. در چنین فضاهایی (بخصوص اگر تجربه کم باشد) مشکلاتی در بین عوامل اتفاق خواهد افتاد و منجر به پایین آمدن کیفیت می‌شود. تنگ نظری باعث اتفاقات بدی می شود.

خدا را شکر در روند اجرا گلچین خوبی انجام دادم. برای همه دیده شدن کل گروه و نه جزء مهم بود. این عوامل باعث شده تا فرم نمایش که در حقیقت ظاهر و عامل بیرونی کار است، بهتر دیده شود و حتی لحظاتی که مخاطب از کشدار بودن کار به خستگی برسد همسرایان جبران کننده آن باشد.  20 درصد فرم و 80 درصد ویژگی‌هایی است که دیده نمی‌شود و در حقیقت انرژی گروه است. بازیگران این گروه با تمرینات طولانی که گاه به 12 ساعت در روز می‌رسید، نقش مهمی در کار داشتند. 

 

آیا پیش از فهرست مردگان، حضور گروه همسرایان در کارهایی دیگر دیده می‌شد؟

حضور همسرایان ( البته نه به شکل فیزیکال فعلی) از دوره یونان باستان و در نمایش‌های آن زمان دیده می‌شود. در واقع بخش اعظم نمایش آن دوران را همسرایان با ماسک های اغراق‌آمیز متناسب با فضا پیش می‌بردند.

ادعایی در این مورد ندارم، اما من پیش از «فهرست مردگان»، نمایشی در داخل کشور ندیدم که به این شکل از همسرایان استفاده کند و خوشحال شدم که دیدم پس از فهرست مردگان، رویکرد به همسرایان تغییر کرده و بصورتی پررنگ از آنها استفاده می شود. پیشتر همسرایان در حاشیه نمایش و به گونه‌ای تزئینی بودند، یک سری افراد زینتی که با انجام حرکاتی تزئینی در پس صحنه نمایش از صحنه خارج می‌شدند. بود و نبودشان تاثیری در کار نداشت و صرف ثبت شدن در رزومه کاری دانشجوها و کسب تجربه اول برای آنها انجام می‌گرفت.

واقعا تلاش کردم با بیرون آوردن همسرایان از حاشیه، آنها را به کاراکتر اصلی نمایش تبدیل کنم. دوست داشتم تماشاگر واقعا حس کند که با کار حرفه ای روبروست. در حوزه بدن بیان، فیزیک و ... درجه یک باشند و حیرت بسازند تا ترحمی که برای کارهای دانشجویی مرسوم است، در مورد بازیگران من نباشد.

در حقیقت همسرایان به نوعی ذهنیات قهرمان و روحیات نمایش ما هستند و اگر قرار باشد واکنشی در قهرمان ساکن، سرد و بی‌تفاوت نمایش رخ دهد، آنها این وظیفه را انجام می‌دهند و به شکلی اغراق‌آمیز و در برخی لحظات کاریکاتورگونه حس‌های  قهرمان را بیرونی و برجسته می‌کنند.

در این بین بازخورد مثبت بازی‌ها را بارها به انواع مختلف از سوی بازیگران حرفه ای دریافت کرده‌ایم. در واقع دانشجوهای من خیلی بهتر از بازیگران حرفه‌ای که گاهی گرفتار کلیشه‌های تکنیک‌ هستند، بهتر عمل کردند. گاهی اوقات در بازیگران حرفه‌ای برخی از امور پایه‌ای مثل صداقت صحنه و حس انرژی و نوع فشاری که بازیگر به فیزیک خود می‌آورد، فراموش شده و چهره‌ها دوست دارند با کمترین فشاری کار خود را انجام دهند. برخوردی که در این نوع کار جوابگو نخواهد بود. این بچه‌ها با صداقتشان به واقع ایثار می‌کنند و کار مهمی را انجام می دهند.

از انتخاب بازیگرهایتان بگویید؟ قصد نداشتید از چهره‌ها برای جذب مخاطب بیشتر استفاده کنید؟

بنیاد رودکی از من خواسته بود که ورکشاپی بذارم و از حدود پانصد هنرجوی متقاضی که اکثرشان از بچه‌های رشته  فنی بودند، نفراتی را انتخاب و به اجرا برسانم. سرانجام به این تعداد بازیگر رسیدیم و  بخاطر این قول و قرار دوست نداشتم در میانه کار به سراغ بازیگران حرفه ای بروم.

روند تئاتر را تا به امروز چطور دیدید؟

من قربانی روزهای اولیه تئاتر خصوصی شدم. در بدو تاسیس «تماشاخانه پالیز» از سوی مدیریت این مجموعه اتهاماتی غیر واقعی به ما وارد شد و در این بین  قضاوت یک طرفه‌ای که از سمت برخی رسانه‌ها و با حمایت از این مجموعه صورت گرفت. روزهای سخت و پرالتهابی را بر ما وارد کرد. مرکز هنرهای نمایشی هیچ حمایتی از ما نکرد. در نهایت با لطف  و پیشنهاد آقای مسعود دلخواه در خانه تئاتر یک هیات 10 نفره با حضور اسماعیل خلج، اصغر همت، رحمت امینی، شکرخدا گودرزی، خیام وقارکاشانی، علی پالیزدار، ایرج راد و چند دوست دیگر تشکیل شد و پس از ده جلسه سه ساعته در نهایت اعضای گروه اتهام وارده را کذب و حق را به گروه نمایشی دادند. قرار شد سه ماه به گروه ما اجرا بدهد و خسارات وارد شده را برگرداند، اما من دیگر تمایلی به اجرای در آن سالن نداشتم. هیچ اعاده حیثیتی از من صورت نگرفت.گفته می‌شد که من در اجرا بی احترامی کردم، اما من فیلم آن اجرا را داشتم و کذب محض بود. فضای مجازی تنها جایی بود که در اختیار داشتم و من در طول این سه ماه حمایت حتی  یک نفر تئاتری را هم نداشتم و هیچ کس پشت من نبود.

در این بین دردناک‌ترین اتفاق، قضاوت دوستان تئاتری ما بود که بدون شنیدن حرف‌های من صرفا به صحبت‌های کذب آن خبرگزاری‌ها اتکا و من را قضاوت کردند.

عدم پیگیری از طرف مرکز هنرهای نمایشی و عدم وجود سیستم مناسب رنج زیادی را آن روزها به من وارد کرد. گروه 4 ماه تمرین کرده بود و من نماینده 45 نفر بودم و باید جوابگوی آنها می‌شدم. در این بین من هیچ پاسخی نداشتم. یک نفر به راحتی جلوی اجرای ما را گرفت و در این بین برخی از رسانه‌ها را هم برای گفتن کذب‌های خود در اختیار داشت. روزهایی تلخ که من عصبانیتم طبیعی بود و ای کاش صدای من را خیلی زودتر می‌شنیدند.

 

به شخصه کدام صحنه کار را دوست دارید؟

صحنه دایه که در آن زن پیش خدمت خودش را داخل رودخانه انداخته و غرق شده و حالا برگشته و با کودک صحبت می‌کند را خیلی دوست دارم. به نوعی تداعی کننده مادر است و حال خیلی عجیبی نسبت به این صحنه دارم. انگار حس و حالی که به مادرم دارم، حس و حالی که در عجایب مخلوقات هم به نوعی دیگر تکرار شد.

حسی غریزی که در وجود همه آدمهاست و به شدت متاثرم می‌کند. مادرها رسما خودشان را برای کودکانشان قربانی می‌کنند و ذره ذره از وجود خودشان به بچه ها می‌بخشند و اگر ما بتوانیم بدور از کلیشه این حس و ایثار عجیب و غریب را نشان دهیم، قطعا تا ابد مخاطب را متاثر خواهد کرد.

 گفتنی است؛ فهرست مردگان تا 22 اسفند هر شب ساعت 20:30 شب در تالار استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه می‌رود.

 
گفتگو از سمیه سلامت

 

انتهای پیام/

 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.