سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

«سرباز کوچک امام»؛ کتاب تقریظ شده رهبری چگونه نوشته شد؟

رهبر انقلاب در تقریظ خود، به پررنگ بودن نشانه‌های خباثت و لئامت ماموران بعثی در کتاب «سرباز کوچک امام» اشاره دارد.

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ رهبر انقلاب در تقریظی که بر کتاب «سرباز کوچک امام» نوشته‌اند تصریح کرده‌اند که «در این کتاب نشانه‌های خباثت و لئامت ماموران بعثی آشکارتر از کتاب‌های مشابهی است که خوانده‌ام.». این کتاب ماحصل بیش از 350 ساعت مصاحبه فاطمه دوست‌ کامی با مهدی طحانیان است که به بیان اتفاقات ریز و درشت زندگی طحانیان پرداخته، روایتی که از کودکی تا امروز است.

اتفاقاتی که در موقعیت‌های متفاوتی روی می‌دهد و ذهن خواننده را برای خواندن ترغیب می‌کند. از بخش‌های جذاب این کتاب به خاطرات  اردوگاه های نگهداری اسرای ایرانی در عراق اختصاص دارد.

مهدی طحانیان، به عنوان جوان ترین اسیر جنگی در زمان اسارتش به شدت مورد توجه بعثی ها بوده و ماجراهای تلخ و شیرینی را به همراه دارد. نقطه اوج این اتفاق ها ماجرای امتناع او از مصاحبه با نصیرا شارما خبرنگار هندی بی‌حجاب است.

چنین تصمیمی در شرایط وحشتناک و خفقان آور اسارت که جسارت بی مثالی می طلبید، توسط نوجوانی گرفته می شود که خود را سرباز و مطیع اوامر رهبرش می داند. زندگی اسارتی و ابتکارات ریز و درشتش، روابط و علقه های به وجود آمده میان او و رفقای دربندش، حوادث متفاوتی که حین اسارت بر اردوگاه ها سایه انداخته، تنها بخشی از فصول کتاب «سرباز کوچک امام» است.

فاطمه دوست‌کامی، کتاب «خاطرات سرباز کوچک امام»، را طی چهار سال با نگاهی به زندگی این بزرگمرد و با حمایت مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان نوشته است.

این اثر به زعم کارشناسان حوزه ایثار و مقاومت، جامع ترین کتاب خاطره نگاری به لحاظ حجم و محتوا در عرصه اسارت و فرهنگ ایثار و مقاومت به شمار می رود.

حبیب احمدزاده خالق اثر کتاب «شطرنج با ماشین قیامت» درباره این کتاب می‌گوید: وقتی این کتاب‌ها را می‌خوانیم می‌فهمیم که نگهداری این خاطرات در گذشته ظلم بزرگی به صاحبان این خاطرات است.این کتاب صرفا به خاطرات طحانیان مربوط نمی‌شود بلکه مربوط به بسیاری از دوستان و هم رزمانی است که مثل قطعات پازل این خاطرات را کامل کرده‌اند. به شما اطمینان می‌دهم اگر این کتاب را بردارید تا پایانش آن را زمین نخواهید گذاشت.

فاطمه دوست کامی نویسنده این کتاب نیز درباره روند نگارش کتابش می گوید: آغاز کار این کتاب از تیرماه سال ۸۸ کلید خورد و قرار شد خاطرات این آزاده از صفر تا ۱۰۰ ثبت شود. در فایل اولیه ۲۵۰ ساعت از خاطرات ایشان ضبط شد از کودکی گرفته تا اعزام ایشان به جبهه و بعد هم اسارت. در بخشی از این خاطرات امده بود که ایشان به دلیل جثه کوچکی که داشتند مورد توجه عراقی‌ها قرار گرفته بودند و تا مدت‌ها ایشان را در کوچه‌ها و خیابان‌ها می‌چرخاندند برای روحیه دادن به سربازان عراقی .آن‌ها می‌گفتند که سپاه خمینی همه همین کودکان ۶ – ۷ ساله هستند.

پس از نگارش بخش اول خاطرات را به دست آقای طحانیان دادیم و ایشان با وسواس زیادی آن‌ها را مطالعه کردند و تغییراتی در کتاب ایجاد شد. 3 بار این کار بازنویسی شد تا آنچه مدنظر ما است تولید شود. سپس در فاز دوم ۱۰۰ ساعت مصاحبه دیگر با ایشان انجام شد که مجموعا حاصل این ۳۵۰ ساعت مصاحبه سرباز کوچک امام بود. هدفمان این بود که بخشی از خاطرات دفاع مقدس را به مخاطبان عرضه کنیم.

خاطرات مهدی طحانیان از دوران اسارت تا چاپ کتاب سرباز کوچک امام

«13 ساله بودم که به جبهه رفتم. شناسنامه هم جعل نکردم چون شناسنامه ام یک سال جلوتر گرفته شده بود و به خاطر فعالیت هایی که در بسیج شروع داشتم؛ مثلا شبانه روز فعالیت می کردم و در تمام اردوها بودم، بنابراین زمان اعزام همه نظرشان این بود که من می توانم از پس کارم بربیایم و نیروی خوبی هستم.

به برکت حضور امام رزمندگانی دیدیم که در سن کم منحصر به فرد بودند. 34 سال از آن مصاحبه می گذرد و اگر قرار باشد حالا اعتقاد دیگری داشته باشم خسران بزرگی دیده ام.

اینکه حضرت آقا نسبت به خاطرات من چه نظر لطفی دارند جای شکر و سپاسگزاری دارد و خوشحالم توانستم قلب ولی زمان خودم را راضی کنم. خودم را لایق صفاتی که حضرت آقا برشمردند نمی دانم اما از خدا توفیق می خواهم همانطوری باشم که باید و وظیفه ای که بر دوشمان باشد را به انجام برسانیم.

در مراسمی که حضرت آقا تشریف داشتند، یک نسخه از این کتاب را داشتم. ایشان تا کتاب را دیدند از من پرسیدند این خود شما هستید؟ دو بار این سوال را کردند که گفتم بله و کتاب را خدمتشان دادم. خیلی دلم قرص بود که بالاخره اتفاق خوبی می افتد.تقریظ مقام معظم رهبری بر این کتاب پر پروازی برای ما است.

ما برای بیان خاطراتمان نه دنبال اسم بودیم نه شهرت اما در وجودم احساس مسئولیت می‌کردم چون می‌دیدم ما چه دنیایی را پشت سر گذاشتیم. ما 9 سال با مرگ هم آغوش بودیم و البته آن را عاشقانه در آغوش گرفته بودیم و تجربیات نابی کسب کرده بودیم. خیلی ها سوختند و نابود شدند. ما این را با تمام وجود درک کردیم و سالیان سال در مقابل دشمن ایستاده ایم و دشمن هیچکاری نتوانست بکند».

 

 

گزارش از عطیه آقابابایی

 

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید؛

ماجرای رساندن کتاب «سرباز کوچک امام» به دست حضرت آقا

 

 

برچسب ها: ادبیات ، معرفی کتاب
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۰۷:۲۹ ۰۵ آذر ۱۳۹۷
من به تازگی این کتاب را تموم کردم خدا میدونه چقدر پای این کتاب گریه کردم شبها از فکر ذجرها و کتک های مهدی بیدار میشدم و بغض میکردم خیلی دردناک بود چرا این کتابها بین نوجوانا و جواناها در مدارس مطرح نمیشه تا بفهمن چه روزگاری بر این ملت گذوشته هر وقت برنامه عید میشه جشن میشه ماه رمضون میشه فقط از بازیگرهای تکراری و خواننده ها و ورزشکارهای بی درد تقدیر میکنند چرا؟ کسی هست جواب بده ؟؟؟؟؟؟؟؟