وی در رشته عرفان اسلامی تحصیل کرده و ریاست انجمن علمی عرفان اسلامی و مدیریت گروه عرفان اسلامی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را برعهده دارد طباطبایی درکتاب«اقلیم خاطرات» از اولین دیدار خود با امام چنین مینویسد:«نخستین بار آیتا... خمینی را درحرم امیرالمومنین علی(ع)دیدم. دوست داشتم هنگام ورودایشان به حرم از نزدیک ایشان را ببینم و سلام کنم، اما متاسفانه این کار ممکن نبودزیرا درخانواده روحانیان رسم نبود که زنان با مردان در کوچه وخیابان گفت وگو کنند... درآن زمان شناخت عمیق ودرستی ازشخصیت ایشان نداشتم، اما میدانستم ایشان مرجع بزرگواری است که از سوی رژیم ایران به عراق تبعید شده است».
ایشان افزون بر مقالاتی که در زمینه عرفان واخلاق اسلامی نگاشته دارای تالیفاتی است که میتوان به «اسرار عبادات» «سخن عشق»،«یک ساغر از هزار»،«اقلیم خاطرات» و«آوای مکتوب»اشاره نمود. در ادامه گفتوگو با فاطمه طباطبایی را از نظر میگذرانید.
دغدغههای نسل جدید چه تفاوتهایی با نسل سالهای اول انقلاب دارد؟ از نظرشما نسل جدید به چه میزان در راستای آرمانهای انقلاب حرکت میکند؟
بدیهی است هر نسلی دغدغههای خاص خودش را دارد وآرزوها و آرمانهایی دارد و بر اساس آن خواسته و آرمانها از مسئولان فرهنگی و سیاسی و صاحبان قدرت زمان خود هم انتظاراتی دارد البته زمان ما این چشم امید به مسئولان کشوری و صاحبان قدرت وجود نداشت. به همین دلیل نیز برخی از جوانان وهم نسلیهای ما دغدغههای خود را در شخصیتهایی میدیدند که البته آزادانه نمیتوانستند با مردم در ارتباط باشند و یکی از آن شخصیتها وتاثیرگذارترین آنها امام خمینی بودند.
در رژیم گذشته انتقاد از وضعیت موجود یا هرگونه پیشنهادهای اصلاح گرانه با هزینههای سنگینی همراه بود. به همین دلیل هنگامی که حضرت امام(ره) ازعملکرد مجلس و تصویب برخی قوانین و شیوه مدیریتی که موجب وابستگی به غرب و عدم استقلال ایران بود انتقاد کردند و دغدغههای مردم آن روز را مطرح کردند، کسانی که از آن وضع رنج میبردند حول شخصیت ایشان جمع شدند. در واقع نسل ما امام را هم درد آشنا یافتند و هم درمانکننده ودلسوز خود.
امام درد جامعه خود را خوب میفهمید و مهمتر اینکه از درد مردم هم متاثر میشد. صدای او که میگفت«والله قلب من از این مصیبتها به درد آمده است» را هنوز در گوش دارم والبته در برخی مواقع هم به جامعه آگاهی میداد و از خطرات پشت پرده و نقشههای نامناسب دولتمردان و برخی قوانینی که مجلسیان قصد تصویب آنرا داشتند آگاه میساخت. یکی از اعتراضات امام در آن روزها به دخالت بیگانگان بهویژه مستشاران آمریکایی بود که برای مردم ایران تصمیم بگیرند و نگاهشان به مردم ایران نگاه اربابرعیتی باشد. حضرت امام(ره) بارها تاکید داشتند که مستشار خارجی به ایران نیامده که زمینه رشد و توسعه کشور را فراهم کند و بلکه برای منافع خود به ایران آمده است. بنابراین نسل ما خواهان آزادی از سلطه بیگانگان بود، خواهان عدالت اجتماعی بود، خواستار ایجاد امکانات برای تحصیل در همه سطوح بهویژه برای خانوادههای مذهبی بود.
ورود به دانشگاه یک آرزو بود. مخصوصا برای دختران خانوادههای مذهبی چون شرایط حاکم بر مدارس و دانشگاهها با سلیقه پدرومادرهای مذهبی سازگار نبود. البته ظرفیت پذیرش دانشجوهم بسیار کم بود. خلاصه پیام و دیدگاه امام با زحمات بسیار که به زندان و شکنجه هم منجر میشد توسط حامیان امام به همه مناطق کشور اعم از شهر و روستامی رسید وآنها هم متوجه می شدند و احساس میکردند با حمایت از امام میتوانند به مطالبات خود دست پیدا کنند. ولی امروز خیلی از آن آرزوها محقق شده مثلا جوانان ما در روستا و شهرستان آرزو وحسرت تحصیل در دانشگاه را ندارند. جوان امروزی دولت و ریاست جمهور و نمایندگانش را خودش انتخاب میکند و انتظاراتش را از همانها میطلبد.
بدیهی است دغدغه او با دغدغه نسل ما که کاملا با دولتمردانش بیگانه بود فرق میکند. یکی از آرزوهای نسل ما سفر حتی در داخل ایران آنهم با وسیلههای عمومی نه ماشین شخصی بود و البته برای برخی هم خارج از کشور ولی کمتر ممکن است که برای جوان امروز یک آرزو باشد. یا سالنهای ورزشی و استخر و سینما وتئاتر که فقط افراد خاص میتوانستند از آنها استفاده کنند در کنار آرمانهای ارزشی یک آرزو بود ولی جوان امروزی امور دیگری را طلب میکند و ایجاد آنها را از مسئولان کشورش میخواهد و حق خودش میداند که همینطور هم هست. چرا که به گفته امام خمینی انسان مطلق گرا و کمال خواه است و همین هم رمز پیروزی و بهروزی او است.
آیا امروز اندیشههای امام را در جامعه مشاهده میکنید؟
پاسخ به این سوال کار سادهای نیست. نه پاسخ مثبت میدهم و نه پاسخ منفی. امروزه نوعی احساس جمعی در جامعه به وجود آمده که جامعه امروز ایران از تفکرات امام فاصله گرفته نمیتوان این نظر را کتمان کرد. چون هنگامی که عده قابل ملاحظهای از مردم به این نتیجه برسد که جامعه از دیدگاههای امام فاصله گرفته نشان دهنده این مساله است که این دیدگاه از ضریب بیشتری برای درست بودن برخوردار است.
از سوی دیگر نمیتوانم به سوال شما پاسخ منفی بدهم؛ بهدلیل اینکه افرادی را در جامعه مشاهده میکنم که به شدت تحت تاثیر اندیشههای امام هستند و به انسانهای متعالی و وارستهای تبدیل شدهاند. این افراد هم در بین مسئولان سیاسی، عالماندینی، پزشکان، اقشارمختلف مردم وجود دارند، افراد متدین واخلاقی و وفادار به آرمانهای انقلاب هستند، در نتیجه نمیتوانم پاسخ منفی بدهم. یکی از توصیههای امام این بود که اگر اختیار پستی که صلاحیت آن را ندارید بگیرید هم به خودتان ظلم کردهاید و هم به کشورتان و اگرهم میتوانید و توان انجام آن را دارید و نگیرید باز هم ظلم کردهاید ولی هردو گروه امروزه در جامعه ما وجود دارند. مدیرانی که حقکشی میکنند و به شکلهای مختلف جفا کردهاند و از سوی دیگر نیز مدیران بسیار توانمند و مخلصی هم در جامعه وجود دارند که با ایثار و از خود گذشتی به مردم خدمت میکنند. ولی متاسفانه بدی دسته اول کام همه را آنقدر تلخ میکند که از لذت خدمات خالصانه محروم میشویم.
امام همواره نسبت به حفظ و رعایت اخلاق در سیاست تاکید داشتند. به نظر شما این مساله به چه میزان در مدیریت جامعه در دوران پس از انقلاب وجود داشته است؟
بدیهی است خطا و انحراف یک مدیر پیامدهای ناگواری به دنبال دارد، روی رفتار دیگر مدیران نیز تاثیر منفی میگذارد. انحراف وخطای یک مدیر برای مردم دردناک است و احساس میکنند که ممکن است این وضعیت برای همه مدیران جامعه هم وجود داشته باشد. عموم مردم که نمیتوانند از وضعیت یک اداره یا سازمان اطلاع درستی داشته باشند و دقیقا بدانند که کدام یک از کارمندان وظایف خود را به خوبی انجام میدهند ویا کدام یک از موقعیت خود سوءاستفاده میکنند. طبیعی است که یک خطا و انحراف میتواند چهره کلی آن سازمان را مخدوش کند. گام اولی که کج برداشته میشود به ویژه اگر از ناحیه مدیر باشد این کجی ادامه پیدا میکند و رفتهرفته به راههای انحرافی دیگری کشیده میشود. از این نظر امام همواره به مسئولان نظام تاکید میکردند که مراقب اعمال و رفتار خود باشند .
انقلاب اسلامی بیشتر از دست متحجرین لطمه خورد یا از دست روشنفکرنماهای غربزده؟
حضرت امام(ره) همواره عنوان میکردند که انقلاب از دست متحجرین لطمه خواهد خورد.جمله ایشان را بهخاطر داریم که پدر پیر شما همواره از دست متحجرین لطمه خورده است. با این وجود غرب زدههای درون کشور نیز به جامعه و انقلاب آسیب زدند و این واقعیتی انکار ناپذیر است. بسیاری از این افراد خود را در شکل دوست نشان میدهند اما تفکرات وابسته به غرب و روحیه استثمارگری دارند. ما باید از کسانی هراس داشته باشیم که خود را در شکل دوست نشان میدهند اما اهدافی در جهت منافع بیگانگان دارند. این افراد هم در بین متحجرین و هم در بین روشنفکرنماهای غرب زده وجود دارد.روحیه استثمارگری خطرناک است. اینکه عدهای گمان کنند آنها میفهمند و دیگران نمیفهمند. عقاید و رای آنها ملاک صحت است یا اینکه همه چیز باید برای آنها باشد تفکر خطرناک و مسمومی است.
دغدغههای زنان نسبت به گذشته چه تفاوتهایی پیدا کرده است؟
در شرایط کنونی فضا برای رشد و بروز استعدادهای زنان نسبت به گذشته بازتر شده است. به همین دلیل نیز زنان تحصیل کرده و دانشگاهی موفق شده اند استعدادها و تواناییهای خود را در جامعه نشان بدهند.اگر به تعداد زنان تحصیلکرده در گذشته و امروز نگاه کنیم متوجه میشویم که امروز وضعیت تحصیل و ابراز عقاید زنان نسبت به گذشته مساعدتر است. با این وجود ما باید این مساله را بپذیریم که در جامعه ما برخی قوانین در مورد زنان و خانواده وجود دارد که باید اصلاح یا اجرا شود.
به نظر من زمان آن فرا رسیده که در این قوانین تجدید نظرشود و قوانینی به تصویب برسد که با دغدغهها و حقوق اساسی و شهروندی زنان جامعه همخوانی بیشتری داشته باشد. از سوی دیگر برخی از مراکز تصمیمگیری برای زنان، مردانه است. به جای زنان فکر میکنند و برای آنها تصمیمگیری میکنند. این در حالی است که باید در مراکز تصمیمگیری که قرار است درباره زنان برنامهریزی شود از زنان متخصص و شایسته که به لطف خدا و فراوان هم هستند دعوت شود. چطور ممکن است در قوانینی که قرار است درباره زنان اجرا شود آنها حضور نداشته باشند تا دیدگاههای خود را مطرح کنند؟ خوشبختانه در شرایط کنونی زنان متخصص زیادی در زمینههای مختلف رشد کردهاند و هر کدام میتوانند در مراکز تصمیمگیری حضور فعال و تاثیرگذار داشته باشند. این در حالی است که متاسفانه هنوز هم فرصت برای حضور زنان در عرصههای کلان سیاستگذاری به معنای واقعی فراهم نشده است. مطالبات زنان برای حضور در این مراکز تصمیمگیری به منظور بهره وری بیشتر، جدی تر از گذشته مطرح است.
برخی از جامعه شناسان در سالهای اخیر از اصطلاح«فروپاشی خانوادهها» در جامعه ایرانی سخن میگویند. مهمترین دلیل این اتفاق چیست؟
البته پاسخ به سوال شما مشکل است ضمن آنکه نمیدانم با اصل سوال شما چقدر میتوانم همدل باشم قبول دارم که طلاق در میان زوجهای جوان زیاد است ولی نمیدانم میتوانیم از این رویداد فروپاشی خانوادهای ایرانی را نتیجه بگیرم؟ بگذریم؛ خانوادههای ایرانی بن مایه دینی و مذهبی دارند. ممکن است برخی ازظواهر دینی در خانوادههای ایرانی رعایت نشود اما خانواده ایرانی دارای اصالت و بنمایه دینی است. با غیرت و تعصب خاص فرهنگ ایرانی، وقتی پای ماهواره وفرهنگها و روابط غیرمانوس به خانواده ایرانی باز میشود تغییرات مهمی در رویکرد خانوادههای ایرانی به وجود میآورد وآن را دستخوش دگرگونیهایی میکند. با حضور ماهواره و فضای مجازی نوعی آمیختگی فرهنگی درخانوادههای ایرانی به وجود میآورد. در نتیجه تناقض و رفتارهایی را درمحیط خانواده به وجود میآورد که زمینه از هم گسیختگی خانوادهها را فراهم میکند و میان اعتقاد وسلیقه در خانوادههای ایرانی فاصله ایجاد میکند.
دیدگاه شما درباره حضور زنان در ورزشگاهها چیست؟
من معتقدم زنان میتوانند در ورزشگاهها حضور داشته باشند و اگر به نظر برخی از بزرگان شرایط ورزشگاهها با شأن زنان ایرانی نامناسب است باید مسئولان مربوطه این امکانات و ساختارهای فیزیکی ورزشگاهها را به شکلی فراهم کنند؛ نه آنکه صورت مساله را حذف کنیم.
دیدگاه شما درباره دختران موسوم به خیابان انقلاب که در اماکن عمومی کشف حجاب میکنند، چیست؟
به نظرمن قانون محترم است و اگر کسی قصد دارد دیدگاهها و مطالبات خود را به گوش مسئولان برساند، پسندیده آن است که از راههای قانونی این کار را انجام بدهد و البته این حق طبیعی هر کسی است.
اگر امام امروز زنده بودند با چه ناهنجاریها و مسائلی در جامعه مبارزه میکردند؟
امام با تیزهوشی خاصی که داشتند نمیگذاشتند خیلی از اتفاقات رخ بدهد، نمونهای را که خود شاهد آن بودم نقل میکنم .پس از پیروزی انقلاب امام به قم مهاجرت کردند والبته همانطور که میدانید قصد نداشتند در مسائل کشورداری دخالت مستقیم داشته باشند و به روحانیون نیز توصیه میکردند که در پستهای دولتی دخالت نکنند.
امام حتی با تشکیل حزب توسط روحانیون نیز موافق نبودند. هنگامی که در پاریس حضور داشتند برخی از روحانیون و ازجمله آیت ا... بهشتی که همواره رویکرد تشکیلاتی داشتند و با همراهی آیتا...هاشمی، باهنرو موسویخوئینیها قصد تشکیل حزب داشتند. این پیشنهاد توسط آقای موسویها با امام مطرح شد و امام در پاسخ به آقای موسویخوئینیها عنوان کردند که با تشکیل حزب توسط روحانیون موافق نیستند. دلیل اصلی این مساله نیز آن بود که همواره در همه مناقشات سیاسی و اجتماعی روحانیون بین گروههای دیگر داوری میکردند. به همین دلیل نیز اگر روحانیون یک طرف دعوای سیاسی در کشور قرار میگرفتند مشخص نبود که چه کسی قرار است در این دعوا نقش داوری ایفا کند. امام معتقد بودند که روحانیون باید نقش اصلاحگرانه در امور اجتماعی و سیاسی داشته باشند.
منبع: آرمان
انتهای پیام/