انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
نتونستم هیچی نگم بغض گلومو گرفت این کاری که کردن مثل معجزه است دیدین تا مادرشو دید با اینکه ندیده بود چه شکلیه ولی رفت تو اغوشش تردید نکرد برای من که این لحظه رو دیدم همون ثانیه برام عید بود کاش مسیولین به جای مستحبات یکم به فکر بازکردن گره از کار مردم باشن
خدایا به خاطر همه نعمتهات شکرت اوستاکریم شکرت شکرت