سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

نقاشی هایی که تسکین دل آزرده کودکان زلزله زده شد

یکی از شهروندان سرپل ذهاب در بحران پس از زلزله با شیوه ای خاص به یاری بچه ها که آسیب پذیرترین گروه در هر جامعه هستند شتافته است که روشی بسیار هنرمندانه است.

محمدپورکند؛هنرمند نقاش  در گفتگو با  خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از کرمانشاه؛  از شب زلزله می گوید:زمان حادثه در کرمانشاه و در حال تلفنی صحبت کردن با مادرم که طبقه پایین منزل در شهرک فولادی هستند،بودم که صدای مهیبی شبیه فرو ریختن شنیدم و تلفن قطع شد،مدام شماره می گرفتم و برقراری تماس امکان نداشت،از طریق فضای مجازی متوجه خبر زلزله شدم .

 و ی ادامه داد: به سرعت به جاده زدم در ماهیدشت بودم که تلفن وصل شد و خانواده گفتند که خوب هستند اما دلشوره امانم را بریده بود و تا به چشمان خود نمی دیدم باور نمی کردم،بین راه فرار مردم در اسلام آباد، ،تخریب در کرند غرب و بالاخره ویرانی سرپل ذهاب بیشتر مرا دچار هراس و‌نگرانی می کرد،قطعی برق و سیاهی شهر و آوار مرگ در شهرک فولادی مجابم کرد تا خود صبح روی تلی از خاک بنشینم و دلم برای مردم سرزمینم می سوخت و بی قرار بودم برای آوارگان زیر آوار و به کمک مشغول بودم.


پورکند گفت:برای امنیت خانواده، همسر و سه فرزندانم را به اول شهر که در بحث تخریب این شهرک مصیبت دیده شرایط خوبی نداشت انتقال دادم و چهار روز بعد چادری که داشتیم را به پارک که تجمع بیشتری از چادرها در آن بود بردم و شش روز از زلزله گذشته بود و‌من همچنان بهت زده بودم.


وی با اشاره به اینکه در شرایط زلزله چطور  نقاشی را شروع کرد گفت: در روز ششم پس از حادثه تلخ زلزله به انبار منزلمان در فولادی رفتم و تابلوهایی که فقط کشیدم و هیچوقت کسی ازم نخرید را یکی یکی درآوردم،هرچند تعدادی از انها آسیب دیده بود اما بسیاری از وسایل کارم را نتوانستم در بیارم و با همان حالت همراه پسرم به مسکن مهر رفتم و بی مهابا شروع به نقاشی از این صحنه دردآور کردم یادم هست مردی نزد من آمد پرتقالی به من داد و‌گفت چطور با این حال نقاشی می کنی؟!انگار با نقاشی کمی آرام شدم اما صحنه دویدن بچه های پا برهنه دنبال ماشین هایی که امدادمردمی بودند ازارم می داد و می دانستم باید برای بچه ها کاری کنم.


این نقاش  هنرمند گفت: چادر مسافرتی را به مشقت پیدا کردم ،ورق را از بین خرابه ها،و بچه ها را از هر کوی و برزن دعوت کردم تا بیایند و رنج هایشان را به تصویر بکشندتامثل من آسوده شوند بچه ها در این اتفاق هولناک سراسر درد شده اند و صحنه های نافرمی دیده اند تصویر سازی از همان زشتی ها و نافرجامی ها می تواند انرژی منفی این کودکان که روحی لطیف دارند را بگیرد تا بتوانند پیامدهای رنج آورحاصل از زلزله را بپذیرند و برای ادامه حیات آینده را به کمک رنگ ها روشن تر بکشند.



وی ادامه داد: هنر تمام زندگی من بوده و هست و برای بازسازی روحیه ام در روزهای سخت از نقاشی برای بازسازی روحیه ام استفاده کردم این کودکان بی شک بیشتر از من دچار شوک و هیجان منفی شده اند که گاهی در چادر برایشان جا ندارم و شبها می آیند تا نقاشی را یاد بگیرند و حرفهایشان را در کاغذ بیاورند.


پورکند گفت: خیرینی کمک کردند تا بتوانم کاغذ، قلم و رنگ بخرم،عروسک اورند تا جایزه بچه ها باشد و‌من با همین بچه ها باز می کنم چایی می خورم تا به یاری هم بتوانیم این روزها را بگذرانیم و اول آبادگر روح خود و سپس شهرمان باشیم.



وی ادامه داد: من از کودکی علاقه مند به نقاشی بودم امامعلم یا امکانات لازم را برای یادگیری نداشتم اما گاهی که می توانستم وسایل لازم را تهیه کنم از هر چیزی که قابلیت داشت نقاشی میکردم اما تاکیدم بر اصالت نقاشی و عدم کپی برداری بود و پدرم توصیه بر کشیدن منظره داشت،در دوران سربازی فرصتی فراهم شد تا بتوانم دیوار نوشته ها را کار کنم و بودن امکانات اولیه نقاشی و بهایی که به کارم داده می شد باعث شد مهارتم بیشتر شود و بعداز اتمام خدمت شغلم همین کار شد که هنر بود اما بازهم بهای چندانی برایم نداشت زیرا کار را می گرفتم و اجرت کارم به موقع یا اصلا پرداخت نمی شد و این هنوز هم معضلی در کار من است.



پورکند گفت: در کشورهای سوئد(استکلهم)و ترکیه گالری نقاشی داشتم هرچند درامد چندانی نداشت و بیشتر تجربه کاری برایم محسوب می شد و قبل از زلزله در حال تدارک گالری نقاشی در تهران بودم اما نگاهم به هنر و دنیای زیبایی که در هر آن زندگی می کنم جدی است.

وی در پاسخ به این سوال که آیا  فقط بچه ها مشتاق نقاشی کشیدن در شریط زلزله بودند گفت: خیر؛حتی مادرم و بسیاری از همسایه ها که تا کنون قلم در دستشان نگرفته اند آمده اند نقاشی کردند و اظهار کردند که این حس زیبا را به خوبی درک کرده اند. یکی از هم محله های ما(سیروس محمودی)که در این حادثه همسر،دو فرزند و برادرش را از دست داده پس از بستری و به هوش امدن در تهران به سرپل و‌محله مان که بیشترین تخریب را داشته بازگشت و کسی جرات نداشت بگوید که چه اتفاقی برای خانواده اش افتاده؛ایشان اوایل نمی پذیرفت وبا آسیب دست راست با دست دیگرش شروع به نقاشی کرده و یکی از افرادی است که هر روز به کلاس نقاشی می آید و خودش نقاشی را باعث حال خوبش می داند.


پورکند گفت: در واقع اگر باعث شد من شناخته شوم فلسفه و قداست هنر است که باعث شد مردم شهرم مرا بشناسند زیرا قبل از این کارم را به نوعی عبث میدانستند چون درامد چندانی برایم نداشت. و در هنر کده ایی که داشتم معمولا پولی بابت اموزشهایم نمی گرفتم زیرا علاقمندان بیشتر کم بضاعت بودند.اما لازم هست که بگویم این هنر و قلم برای من احترام آوردو زیباسازی دیوار های شهرم به عهده من بود و مردم همیشه سپاسگذار بوده و هستند.

وی ادامه داد: البته این شناخت با وجود خیرینی که من نقاشی شان را کشیدم نیز ممکن شد علاوه بر اقای خیابانی و دایی خیرین دیگری هم هستند که می خواهم تصویرشان را از طرف مردم شهر برای عرض تشکر و قدر دانی به تصویر بکشم اما بچه ها و نفس های پاکشان در هرحال اولویت کارم هستند.


پورکند گفت:من هیچگاه اهل گله نبوده ام اما برای بچه ها کانکس به یاری خیرین رسید اما کوچک است و کفپوشی حتی در حد موکت برای آن نداریم البته کسانی بوده اند که می خواهند آثار همین بچه ها را در نمایشگاهی ارائه و به فروش برسانند و برای دیدار بچه ها می آیند و غذا و اقلام لازم را برایشان تهیه می کنند اما این حمایت ها کافی نیست و بیش از این باید از بچه ها حمایت روانی شود زیرا سلامت،شادی و خوشبختی حق همه کودکان این سرزمین است.

گزارشگر :سپیده امیری

انتهای پیام/ز


نقاشی های محمد پورکند هنرمند سرپل ذهابی

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.