سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

تفسیر آیات 56-58سوره نسا

خواندن معنا و تفسير آيات قرآن كريم، به فهم درست آن و عملی كردن دستورات الهی در زندگی‌مان كمک می‌كند.

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی‌ و فهم بهتر و بيشتر آيات قرآن كريم هر شب تفسير آياتی از اين معجزه الهی را برای شما آماده می‌كنيم.

سوره نسا چهارمین سوره قرآن کریم است و ۱۷۶ آیه دارد. سوره نسا از نظر ترتیب نزول،بعد از سوره ممتحنه قرار دارد . همانطور که می‌دانیم ترتیب کنونی سوره های قرآن مطابق با ترتیب نزول سوره ها نیست . این سوره در مدینه و پس از هجرت پیامبر اکرم (ص) نازل شده است.

این سوره از نظر تعداد کلمات و حروف طولانی ترین سوره پس از سوره بقره است و به دلیل اینکه بیشترین مباحث آن درباره احکام زنان گردآوری شده، به سوره نسا نامیده می شود .

فضیلت و خواص سوره نسا

در فضیلت سوره نسا از پیامبر عظیم الشأن اسلام روایت شده است: «هر کس سوره نسا را قرائت کند، مانند آن است که بر همه مؤمنانی که میراثی بر جای گذاشته اند، صدقه داده است و اجری همانند آزاد کردن بنده به او خواهند داد و از شرک به دور بوده و در مشیّت الهی، از کسانی خواهد بود که خداوند از آنها در گذشته است». در کلامی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمده است: «اگر فردی سوره نسا را روزهای جمعه تلاوت نماید، از فشار قبر در امان خواهد بود.» شیخ طوسی قرائت سوره نسا را بعد از نماز صبح روز جمعه، مستحب دانسته است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا
به زودى كسانى را كه به آيات ما كفر ورزيده‏ اند در آتشى [سوزان] درآوريم كه هر چه پوستشان بريان گردد پوستهاى ديگرى بر جايش نهيم تا عذاب را بچشند آرى خداوند تواناى حكيم است (۵۶)

وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِيلًا
و به زودى كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏ اند در باغهايى كه از زير [درختان] آن نهرها روان است درآوريم براى هميشه در آن جاودانند و در آنجا همسرانى پاكيزه دارند و آنان را در سايه‏ اى پايدار درآوريم (۵۷)

تفسير :در تعقيب آيات گذشته ، در اين دو آيه سرنوشت افراد با ايمان و بى ايمان تشريح شده است ، آيه نخست ميگويد: كافران را به آتش ‍ مى افكنيم و هر زمان پوستهاى تن آنها سوخته شود پوستهاى ديگرى بر آنها ميرويانيم تا به حد كافى مجازات پروردگار را بچشند. (ان الذين كفروا باياتنا سوف نصليهم نارا كلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غيرها ليذواقوا العذاب )
علت اين تبديل پوستها ظاهرا اين است كه به هنگام سوخته شدن پوست ممكن است درد كمتر احساس شود اما براى اينكه مجازات آنها تخفيف نيايد و درد و الم را كاملا احساس كنند پوستهاى تازهاى بر بدن آنها ميرويد و اين نتيجه اصرار در زير پا گذاشتن حق و عدالت و انحراف از فرمان خدا است .و در پايان آيه مى فرمايد: خداوند نسبت به انجام اين گونه مجازاتها هم قادر و توانا است و هم حكيم است و روى حساب كيفر ميدهد (ان الله كان عزيزا حكيما).
و در آيه بعد به افرادى كه ايمان و عمل صالح دارند وعده ميدهد كه بزودى در باغهاى بهشت كه نهرها از پاى درختانش جريان دارد زندگى خواهند داشت ، يك زندگى جاويدان و ابدى علاوه بر اين ، همسران پاكيزهاى به آنها ميدهد كه مايه آرامش روح و جسم آنها است و در زير سايه درختانى زندگى خواهند كرد كه بر خلاف سايه هاى ناپايدار اين جهان هميشگى است و هيچگاه بادهاى داغ ، و سوز سرما، به آن راه ندارد (و الذين آمنوا و عملوا الصالحات سندخلهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا لهم فيها ازواج مطهرة و ندخلهم ظلا ظليلا).

نكته :
از مطالب قابل توجهى كه از مقايسه اين دو آيه با هم استفاده ميشود، گسترش رحمت الهى و پيشى گرفتن رحمت او بر غضب او است ، زيرا در آيه نخست وعده مجازات كافران را با كلمه (سوف ) ذكر كرده در حالى كه وعده پاداش افراد با ايمان را در آيه دوم با كلمه (س ) (سندخلهم ) بيان نموده است و همانطور كه در ادبيات عرب گفته شده است (سوف ) معمولا براى آينده دور (س ) براى آينده نزديك به كار ميرود، با اينكه مى دانيم هر دو آيه مربوط به عالم رستاخيز است ، و مجازات بدكاران و پاداش نيكوكاران در آن جهان از نظر فاصله زمانى نسبت به ما يكسان است .
اين تفاوت تعبير براى اين است كه اشاره اى به سرعت و وسعت رحمت خدا و دورى و محدوديت خشم پروردگار بوده باشد، و اين مانند همان تعبيرى است كه در دعاها ميخوانيم : يا من سبقت رحمته غضبه : اى كسى كه رحمت تو بر غضبت پيشى گرفته است .
سوال :ممكن است بعضى ايراد كنند كه آيات فوق ميگويد هنگامى كه پوست تن بدكاران ميسوزد ما پوستهاى تازهاى بجاى آن قرار ميدهيم تا كيفر الهى را بچشند در حالى كه پوستهاى اصلى گناهكارند و مجازات پوستهاى تازه با اصل عدالت سازگار نيست ؟
پاسـخ :
عين همين پرسش را (ابن ابى العوجا) مرد مادى معروف معاصر امام صادق (عليهالسلام ) از آن حضرت پرسيد و پس از تلاوت آيه فوق گفت : (ما ذنب الغير؟) يعنى گناه آن پوستهاى ديگر چيست ؟
امام پاسـخى كوتاه و پر معنى به او داد و گفت : (هى هى و هى غيرها) يعنى پوستهاى نو همان پوستهاى سابق و در عين حال غير آن است !.
ابن ابى العوجا كه ميدانست در اين عبارت كوتاه سرى نهفته شده است ، گفت : (مثل لى فى ذلك شيئا من امر الدنيا) در اين زمينه مثالى براى من بزن امام گفت : (ارايت لو ان رجلا اخذ لبنة فكسرها، ثم ردها فى ملبنها، فهى هى ، و هى غيرها: اين همانند آن است كه كسى خشتى را بشكند و خرد كند ، دو مرتبه آن را در قالب بريزد و به صورت خشت تازهاى در آورد، اين خشت دوم همان خشت اول است و در عين حال خشت نوى ميباشد (ماده اصلى محفوظ است و تنها صورت آن تغيير كرده است ). از اين روايت استفاده ميشود كه پوستهاى جديد از همان مواد پوستهاى پيشين تشكيل ميگردد.

ضمنا بايد توجه داشت كه پاداش و كيفر در حقيقت ارتباط با روح و قوه درك انسان دارد، و جسم همواره وسيلهاى است براى انتقال پاداش و كيفر به روح انسان .

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا
خدا به شما فرمان مى‏ دهد كه سپرده ‏ها را به صاحبان آنها رد كنيد و چون ميان مردم داورى مى ‏كنيد به عدالت داورى كنيد در حقيقت نيكو چيزى است كه خدا شما را به آن پند مى‏ دهد خدا شنواى بيناست (۵۸)

شان نزول :
در تفسير مجمع البيان و بعضى ديگر از تفاسير اسلامى نقل شده كه اين آيه زمانى نازل گرديد كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) با پيروزى كامل وارد شهر مكه گرديد، عثمان بن طلحه را كه كليددار خانه كعبه بود احضار كرد و كليد را از او گرفت ، تا درون خانه كعبه را از وجود بتها پاك سازد، عباس عموى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) پس از انجام اين مقصود تقاضا كرد كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) با تحويل كليد خانه خدا به او، مقام كليددارى بيت الله كه در ميان عرب يك مقام برجسته و شامخ بود، به او سپرده شود (گويا عباس ميل داشت از نفوذ اجتماعى و سياسى برادرزاده خود به نفع شخص خويش استفاده كند) ولى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر خلاف اين تقاضا پس از تطهير خانه كعبه از لوث بتها در خانه را بست و كليد را به عثمان بن طلحه تحويل داد، در حالى كه آيه مورد بحث را تلاوت مينمود ان الله يامركم ان تؤ دوا الامانات الى اهلها...

تفسير :دو قانون مهم اسلامى
آيه فوق گرچه همانند بسيارى از آيات در مورد خاصى نازل شده ولى بديهى است يك حكم عمومى و همگانى از آن استفاده ميشود، و صريحا ميگويد : خداوند به شما فرمان ميدهد كه امانتها را به صاحبان آنها بدهيد. (ان الله يامركم ان تؤ دوا الامانات الى اهلها.)
روشن است امانت معنى وسيعى دارد و هر گونه سرمايه مادى و معنوى را شامل ميشود و هر مسلمانى طبق صريح اين آيه وظيفه دارد كه در هيچ امانتى نسبت به هيچكس (بدون استثنا) خيانت نكند، خواه صاحب امانت ، مسلمان باشد يا غير مسلمان ، و اين در واقع يكى از مواد اعلاميه حقوق بشر در اسلام است كه تمام انسانها در برابر آن يكسانند، قابل توجه اينكه در شان نزول فوق ، امانت تنها يك امانت مادى نبود و طرف آن هم يكنفر مشرك بود.
در قسمت دوم آيه ، اشاره به دستور مهم ديگرى شده و آن مسئله عدالت در حكومت است .

آيه ميگويد خداوند نيز به شما فرمان داده كه به هنگامى كه ميان مردم قضاوت و حكومت ميكنيد، از روى عدالت حكم كنيد (و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل ).
سپس براى تاكيد اين دو فرمان مهم ميگويد: خداوند پند و اندرزهاى خوبى بشما ميدهد (ان الله نعما يعظكم به )
باز تاكيد مى كند و ميگويد: در هر حال خدا مراقب اعمال شمااست ، هم سخنان شما را مى شنود و هم كارهاى شما را ميبيند (ان الله كان سميعا بصيرا) اين قانون نيز، يك قانون كلى و عمومى است و هر نوع داورى و حكومت را چه در امور بزرگ و چه در امور كوچك بوده باشد شامل ميشود، تا آنجا كه در احاديث اسلامى ميخوانيم :روزى دو كودك خردسال ، هر كدام خطى نوشته بود، و براى داورى در ميان آنها و انتخاب بهترين خط به حضور امام حسن (عليه السلام ) رسيدند، على (عليه السلام ) كه ناظر اين صحنه بود فورا به فرزندش گفت : (يا بنى انظر كيف تحكم فان هذا حكم و الله سالك عنه يوم القيامة !) فرزندم ! درست دقت كن ، چگونه داورى مى كنى ، زيرا اين خود يك نوع قضاوت است و خداوند در روز قيامت درباره آن از تو سوال مى كند!
اين دو قانون مهم اسلامى (حفظ امانت و عدالت در حكومت ) زيربناى يك جامعه سالم انسانى است و هيچ جامعه اى خواه مادى يا الهى بدون اجراى اين دو اصل ، سامان نمى يابد.

اصل اول ميگويد: اموال ، ثروتها، پستها، مسئوليتها، سرمايه هاى انسانى ، فرهنگها و ميراثهاى تاريخى همه امانتهاى الهى است كه بدست افراد مختلف در اجتماع سپرده ميشود، و همه موظفند كه در حفظ اين امانات و تسليم كردن آن به - صاحبان اصلى آن بكوشند، و به هيچ وجه در اين امانتها خيانت نشود.

از طرفى هميشه در اجتماعات ، برخوردها و تضادها و اصطكاك منافع وجود دارد كه بايد با حكومت عادلانه ، حل و فصل شود تا هر گونه تبعيض و امتياز نابجا و ظلم و ستم از جامعه برچيده شود.

همانطور كه در بالا گفته شد، امانت منحصر به اموالى كه مردم به يكديگر ميسپارند نيست ، بلكه دانشمندان نيز در جامعه امانتدارانى هستند كه موظفند حقايق را كتمان نكنند، حتى فرزندان انسان امانتهاى الهى هستند كه اگر در تعليم و تربيت آنان كوتاهى شود، خيانت در امانت شده ، و از آن بالاتر وجود و هستى خود انسان و تمام نيروهائى كه خدا به او داده است امانت پروردگارند كه انسان موظف است در حفظ آنها بكوشد، در حفظ سلامت جسم و سلامت روح و نيروى سرشار جوانى و فكر و انديشه كوتاهى نكند و لذا نميتواند دست به انتحار و يا ضرر به - خويشتن بزند، حتى از بعضى از احاديث اسلامى استفاده ميشود كه علوم و اسرار و ودايع امامت كه هر امامى بايد به امام بعد بسپارد در آيه فوق داخل است .

قابل توجه اينكه در آيه فوق ، مسئله اداى امانت ، بر عدالت ، مقدم داشته شده ، اين موضوع شايد به خاطر آن است كه مسئله عدالت در داورى ، هميشه در برابر خيانت لازم ميشود، زيرا اصل و اساس اين است كه همه مردم امين باشند، ولى اگر فرد يا افرادى از اين اصل منحرف شدند نوبت به عدالت ميرسد كه آنها را به وظيفه خود آشنا سازد.

اهميت امانت و عدالت در اسلام

در منابع اسلامى به قدرى درباره اين موضوع تاكيد شده كه در مورد ساير احكام كمتر ديده مى شود، احاديث كوتاه زير روشنگر اين واقعيت است :

1 – از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود:
(لا تنظروا الى طول ركوع الرجل و سجوده فان ذلك شى اعتاده فلو تركه استوحش و لكن انظروا الى صدق حديثه و ادا امانته :) (تنها) نگاه به ركوع و سجود طولانى افراد نكنيد، زيرا ممكن است عادتى براى آنها شده باشد كه از ترك آن ناراحت شوند، ولى نگاه به راستگوئى در سخن و ادا امانت آنها كنيد.

2 - در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: اگر على (عليه السلام ) آن همه مقام در نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) پيدا كرد به خاطر راستگوئى در سخن و ادا امانت بود.

3 - در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) نيز نقل شده كه به يكى از دوستان خود فرمود:(ان ضارب على بالسيف و قاتله ، لو ائتمننى و استنصحنى و استشارنى ثم قبلت ذلك منه لاديت اليه الامانة :) اگر قاتل على (عليه السلام ) امانتى پيش من ميگذاشت و يا از من نصيحتى ميخواست و يا با من مشورتى مى كرد و من آمادگى خود را براى اين امور اعلام ميداشتم ، قطعا حق امانت را ادا مى نمودم .

4 - در رواياتى كه در منابع شيعه و اهل تسنن از پيغمبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده اين گفتار بزرگ مى درخشد:
(آية المنافق ثلاث اذا حدث كذب و اذا وعد اخلف و اذا ائتمن خان :) نشانه منافق سه چيز است دروغگوئى ، پيمانشكنى ، و خيانت در امانت .
5 - پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به على (عليه السلام ) فرمود: هنگامى كه طرفين نزاع نزد تو مى آيند حتى در نگاه كردن به آن دو، و مقدار و چگونگى سخنان كه به آنها مى گويى ، مساوات و عدالت را رعايت كن (سو بين الخصمين فى لحظك و لفظك ). هنگامى كه طرفين نزاع تو مى آيند در نگاه كردن به آن دو، و مقدار و چگونگى سخنان كه به آنها مى گويى ، مساوات و عدالت را رعايت كن )

انتهای پیام/

 

برچسب ها: احادیث ، احکام ، تفسیرقرآن
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.