وارد بسیاری از بانکهای کشور که میشوید در بهترین نقطهای که مقابل چشم مراجعهکننده باشد این جمله نصب شده است که «حق با مشتری است. » آیا این جمله واقعی است؟ مشتری چه حقی را میتواند آنجا اعمال کند؟ اگر قرار است طبق ضوابط یک طرفه حاکم که مشتری در تهیه آن هیچ نقشی نداشته، عمل شود، کدام حق با مشتری است؟ مشتری حتی حق ندارد بگوید چرا یک ربع است هیچ شمارهای خوانده نمیشود. کارمند میتواند شما را منتظر بگذارد و برود صبحانه، چای یا کارهای عقبمانده را انجام دهد و اگر اعتراض هم کنید، خواهد گفت هنوز شماره شما خوانده نشده است. پس کدام حق با مشتری است؟ هم مردم مراجعهکننده و هم کارمند بانک میدانند که این جمله فاقد معناست و صرفاً انگارهای را ترسیم میکند که برداشت مشترک از یک دروغ بیش نیست.
به حوزه دولت - ملت برگردیم. ایرانیان بیش از 111 سال است ملت شدهاند، یعنی مردم حاکم کشورند، همه حاکمان نیز آنان را ولینعمت میدانند و به تعبیر حضرت امام، ملت ایران بهتر از مردم مدینه در عهد رسولالله(ص) و مردم کوفه در عهد امیرالمؤمنین(ع) هستند، اما چرا حاکمیت در مواجهه با مردم و آنجا که ایراد کار به ملت برمیگردد صراحت ندارد؟ چرا در هر صورت حق با ملت است؟ اما ملت در بسیاری از موارد چنین حقی را احساس نمیکند؟ قطعاً کسی که در هر صورت حق را به مردم میدهد به دنبال رأی است.
اگر غیراز این باشد و قدرت برای مسئولان اصالت نداشته باشد، همیشه حق را به مردم نمیدهند و در بسیاری از موارد به مردم متذکر میشوند که اشتباه خود شما یا تصمیم هیجانی شما در فلان انتخاب، نتیجه فلان اتفاق است. چشمهای از این مواجهه صادقانه را از مقام معظم رهبری در تبیین اغتشاشات اخیر دیدیم. در خصوص مؤسسات فرمودند باید حرف مردم را شنید، اما در حد وسع برطرف نمود. نفرمودند کلاً حق با آنان است و باید و صددرصد مشکل را حل نمود. همینجا از بزنگاههایی است که باید با مردم صادقانه و صریح سخن گفت و هیچ اشکال ندارد که ماحصل آن عدم رأی به ما باشد. باید به مردم گفت چرا فلان درصد سود شما را وسوسه کرد و بدون مراجعه به سایت بانک مرکزی و بررسی مؤسسات مجوزدار، پول خود را به کسانی میدهید که مجوز یک تعاونی از وزارت تعاون دریافت کردهاند؟ مردم عزیز! چرا سؤال نمیکنید این مؤسسه بر اساس کدام درآمد 25 درصد سود میدهد و از کجا میآورد؟ اما وقتی مؤسسات به بنبست رسیدند باید حکومت پاسخگو باشد، پول بدهد، سخن را بشنود و...
در همین جلسه، رهبری درباره مشکلات موجود معیشتی فرمودند: «خود شما رأی دادید» و بنده هم چون صادقانه به مردمسالاری اعتقاد دارم از همه دولتهایی که منتخب ملتند حمایت کرده و میکنم. بگذارید با یک مثال بحث را روشنتر کنیم. در همه نظرسنجیهای 18 سال گذشته مسئله اصلی مردم معیشت و اشتغال است. حال به صحنه انتخابات بنگریم، کاندیدایی میگوید من جلسه کنسرت شما را تضمین میکنم و کاندیدای دیگر میگوید من شغل شما را تضمین میکنم. حال جوان بیکار که به تضمینکننده کنسرت رأی داده است، از فردای انتخابات برای شغل به خیابان میآید و حاکمیت را متهم به بیتوجهی به مطالبه خویش میکند؟ تمام ارکان نظام جمهوری اسلامی انتخاب مردم هستند و مشکلات کشور به نمایندگان ملت در بخشهای مختلف برمیگردد. حتی پروندههای فساد اقتصادی اکثراً به حوزهای برمیگردد که مردم در انتخابات عدهای را به مواهب رساندهاند. البته باید حاکمیت پاسخگوی فساد به ملت باشد، اما ملت از این تجربیات در انتخابات بعدی چگونه استفاده میکنند تا با انتخاب خود فساد را کمتر یا ریشهکن کنند.
ملت احترام حقیقی میخواهند، اما همین عبارت «حق با ملت است» وقتی با هدف رأیآوری گفته شد، سامانه مدیریت کشور نیز بر اساس اقدامات ماندگار، پایدار و اثربخش تنظیم نمیشود. دولتها هم تلاش میکنند اقدامات آنی، سطحی و دهان پرکن را در چشم ملت هُل دهند تا دوباره رأی بیاورند. آنگاه ملت متوجه میشود در طول 10، 20 سال کمتر کار عمیق و زیرساختی در کشور محقق شده است. به طور مثال احمدینژاد به خانوادهای که منزل هزار متری و چهار خودروی شاسیبلند در شمال تهران دارد همان یارانهای را میداد که به یک روستایی در جنوب کرمان. اسم این یارانه مساوات است یا یارانه عدالت؟
چرا همه را با یک چشم میبیند؟ چون همه قرار است در آینده مجدداً رأی بدهند. دولت روحانی قیمت بنزین را سالانه 10 درصد افزایش نمیدهد که بعد از پنج سال هزار و 500 تومان شود. چرا؟ چون ممکن است در رأی چهار سال آینده اثر بگذارد. اما وقتی در چشمانداز آینده مسئله رأی منتفی میشود قیمت بنزین یک مرتبه هزار و 500 تومان میشود. یارانه را در طول پنج سال به صورت تدریجی قطع نمیکنند. چرا؟ چون ممکن است روی انتخابات آینده اثر گذارد اما بعداً یارانه 30 میلیون نفر با هم قطع میشود. برخورد ریاکارانه با مردم اینجاست که همان کسانی که این اقدامات را انجام میدهند، هنگام اعتراض خیابانی، هم حق را به مردم میدهند و هم سینه چاک ملت میشوند و در عین حال کار خود را میکنند. آیا این احترام به مردم است؟ مردم احترام واقعی میخواهند هر چند تلخ باشد.
در کلاس درس علوم انسانی از 30 دانشجوی دختر پرسیدم برای چه رشته علوم سیاسی را انتخاب کردید؟ فقط یک دختر افغانی اصرار داشت که با شناخت انتخاب کرده است. باید به این جوانان گفت شما که نمیدانید چرا این رشته را انتخاب کردهاید چطور در فردای فارغالتحصیلی از حاکمیت شغل میخواهید؟ با کدام کارآمدی؟ با کدام تخصص؟
بیشتر بخوانید: آینده لیبرال دموکراسی در جهان!
امیرالمؤمنین(ع) در خطاب خود از «ای مردم» استفاده میکرد و تشر میزد و سرزنش میکرد. «ای مردم کوفه... »، «ای مردم بصره...» چرا؟ چون برای علی (ع) قدرت از آب بینی بزغاله بیارزشتر بود. در هر صورت قربان صدقه ریاکارانه نمیرفت و درصدد فریب مردم با احترام کاذب نبود. معتقدم همانگونه که ملت حق دارند حاکمیت را پاسخگو ببینند و هزاران چرا را طرح کنند، حاکمیت نیز اشتباهاتی را که ریشه آن در رفتار یا انتخاب مردم است به آنان گوشزد کند. نیاز به سخن گفتن دوطرفه در نظام اسلامی - که حفظ قدرت اصالت ذاتی ندارد- بین مردم و حاکمیت لازم است. اینجا یک کشور غربی نیست که ذهنهای مردم را برای فریب آنان بزک نماییم. برخورد تلخ صادقانه حتماً برای ملت ما شیرین خواهد بود. ملتی که ذات آن با حقانیت و عبودیت پیوند خورده است از صداقت دوطرفه استقبال میکند. ملت ما تابلو «احترام» در بانک نمیخواهند، خود احترام را میخواهند. انقلاب ما انقلاب صداقت است.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/