سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

ماجرای زندگی کاپیتان ۴۵ ساله «سانچی» +عکس

مجید قصابی اروجی، مردی که بارها در توفان‌های سهمگین دریا گیر افتاده است، اما زنده و سالم به وطن بازگشته اما انگار داستان سانچی و مجید جور دیگری رقم خورده است

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ برادر کاپیتان سانچی راوی این داستان است، او برای ما از مجید به شغلش گفت که با همه خطرات، دوستش داشته است. کاپیتان در دل همسر، فرزندان، مادر، خواهران و برادرانش هنوز زنده است. حمید اروجی می‌گوید خبر مرگ برادر را تا مدرکی مطمئن ارائه نشود، باور نخواهند کرد، حتی فعلا برایش مراسم ترحیم نمی‌گیرند. این روز‌ها در خانه آن‌ها در سعادت‌شهر شهرستان پاسارگاد، بیم و امید به هم آمیخته است.

 همسر و فرزندان

مجید قصابی اروجی متولد ۱۳۵۱ دو فرزند دارد؛ یک پسر ۱۴ ساله و یک دختر سه ساله. سال ۱۳۷۱ در رشته مهندسی عرشه وارد دانشگاه دریانوردی چابهار شد. سال ۱۳۷۸ کارش را شروع کرد و حدود هفت سال است به درجه کاپیتانی ارتقا یافته است.

شنبه ۱۶ دی

از طریق فضای مجازی خانواده در جریان حادثه قرار می‌گیرند، همسر کاپیتان به برادر مجید می‌گوید یک شب است با او تماس نداشته و نگران است. ظاهرا متوجه می‌شود کشتی‌های اطراف خبری را مخابره کرده‌اند دال بر این‌که یک نفتکش اطراف شانگ‌های دچار حادثه شده است. اسم کشتی را هم که می‌شنود، مطمئن می‌شود برای شوهرش اتفاقی افتاده است.

امروز مردم ایران کاپیتان نفتکش سانچی را به اسم میشناسند: مجید قصابیاروجی. کاپیتان را برایمان بهتر معرفی میکنید؟

مجید قصابی اروجی متولد 1351 دو فرزند دارد؛ یک پسر 14 ساله و یک دختر سه ساله. سال 1371 در رشته مهندسی عرشه وارد دانشگاه دریانوردی چابهار شد. سال 1378 کارش را شروع کرد و حدود هفت سال است به درجه کاپیتانی ارتقا یافته است.

شما هر فعلی که درباره کاپیتان قصابی استفاده میکنید، زمان حال است. این یعنی شما باور دارید برادرتان هنوز زنده است؟

ما درهیچ شرایطی ناامید نیستیم. شواهد و قرائن هم حاکی از آن است که امیدمان نباید ناامید شود.

تا کی امیدوار میمانید؟

تا وقتی خبر قطعی و نهایی را به ما بدهند.

تا امروز کسی بوده که حتی یک در هزار امیدی به شما بدهد؟

تا به حال مسئول رسیدگی به پرونده نفتکش، آقای ربیعی و آقای برومندی، دبیر شورایعالی امنیت ملی و نماینده مردم شهرستان پاسارگاد و مرودشت به ما خبر دادند دولت چین اعلام کرده که امیدی به زنده بودن افراد یا حتی دسترسی به اجساد وجود ندارد. ولی با این حال سه جسد وجود دارد که تعیین تکلیف نشدهاند. بنابراین تا چند روز آینده همچنان منتظر میمانیم تا شاید خبری به ما بدهند.

روزشنبه 16 دی که نفتکش دچار سانحه شد، خبرش چطور به شما رسید؟

از طریق فضای مجازی مطلع شدم .

دقیقا چه خبری خواندید؟

البته قبل از آن، همسر برادرم به من زنگ زد و گفت یک شب است با برادرم تماس نداشته و نگران است. ارتباط آنها با هم همیشه از طریق ارتباطات اینترنتی یا خطهای بینالمللی بود. ظاهرا همسر برادرم متوجه میشود کشتیهای اطراف خبری را مخابره کردهاند دال بر اینکه یک نفتکش اطراف شانگهای دچار حادثه شده است. اسم کشتی را هم که میشنود، مطمئن میشود برای شوهرش اتفاقی افتاده است. با من تماس گرفت و موضوع را گفت. من تا سه روز اول از طریق سایتهای خبری و زیرنویس تلویزیون از رویدادها مطلع میشدم.

در آن دقایق و روزها حال و هوایتان چطور بود؟

خیلی بد بود. غم از دست دادن برادر، شرایطی که در آن قرار داشت و تصاویری که از سوختن کشتی مخابره میشد واقعا دردآور بود و هست. خدمه این نفتکش عزیزان ما و سربازان اقتصادی کشورمان هستند که به آبهای کشوری دیگر رفتهاند تا به وطنشان خدمت کنند و نان سر سفره مردم بگذارند ولی ما میدیدیم آنها در حال پرپر شدن هستند و کاری از دستمان ساخته نیست.

پدر و مادرتان در قید حیات هستند؟

پدرم سال 61 به رحمت خدا رفت، ولی مادرم زنده است.

حال مادرتان چطور است ؟ معمولا مادرها در شرایط اینچنینی از همه بیتابترند.

مادرم تقریبا 80 ساله است و دیگر توان درد و رنج ندارد. ما در شرایط سختی بزرگ شدیم، مجید جزو نخبههای این کشور بود و این اتفاق، هم برای ما و هم برای مردم ایران واقعا دردآور است.

کاپیتان قصابی حدود 20 سال است روی کشتی کار میکند. آیا تابه حال حادثه مشابه یا خطرناک دیگری برایش رخ داده بود؟

مشابه این حادثه نه، ولی بالاخره دریاست و هزار خطر. تا به حال بارها در توفان گیر افتاده بود که در چند مورد هم همسرش همراهش بود. دریای چین، دریایی توفانی است بخصوص در تابستانها. وقتی در توفان گیر افتاده بودند بجز خدا کسی را نداشتند و انتظار کمک از غیر خدا هم نداشتند و اساسا در این شرایط، کاری از دست کسی ساخته نیست. اما با وجود این خطرات، برادرم با عشق و علاقه به کارش ادامه میداد. وقتی کسی این خطرات را به او گوشزد میکرد، مجید میگفت اگر به گذشته بازگردم باز هم همین شغل را انتخاب میکنم، چون با این کار در خط اول اقتصاد به کشورم کمک میکنم و به این خدمت افتخار میکنم.

پارسال در دیماه حادثه پلاسکو تهران رخ داد؛ حادثهای که به واسطه دود و آتش شباهت زیادی به حادثه سانچی داشت . پارسال که اخبار پلاسکو را رصد میکردید فکر میکردید یک سال بعد این اتفاق برای خانواده شما رخ دهد؟

شاید باورنکنید، اما در حادثه پلاسکو من همه زیرنویسها و گزارشهای خبرنگاران را رصد میکردم و پیگیر وضعیت آتش نشانهای گرفتار بودم. حتی وقتی پلاسکو فروریخت داشتم گزارش آن را تماشا میکردم. آن موقع احساس همدردی میکردم، اما درک کردن یک موضوع کجا و لمس کردنش کجا. حالا من با همه وجودم لمس میکنم خانوادههایی که عزیزانشان زیر آوار بودند و آنها فقط میتوانستند تماشا کنند، چه حسی داشتند.

وقتی شنیدید کشتی غرق شده چه حسی داشتید؟ اعضای خانواده چطور به هم خبر دادید؟

ما از رو ز حادثه همه یک جا جمع شدهایم، اخبار صدا وسیما، سایتها و روزنامهها را با هم میخوانیم و دنبال میکنیم، اما کاری که از دستمان ساخته نیست. فقط من به اطرافیانم روحیه میدهم.

همسر و فرزندان برادرتان چه میکنند؟

بالاخره همه بی تاب هستند وحال و روز خوشی ندارند. کسی که پدرش را از دست میدهد برایش سخت و سنگین است. ما خودمان در بچگی این تجربه را داشتیم. مطمئنم بچههای برادرم هم راه پدر را ادامه میدهند و به این کشور خدمت میکنند. دلم میخواهد این را هم به مردم عزیزمان بگویم که ما به عنوان خانواده کاپیتان کشتی به بازماندگان این سانحه تسلیت میگوییم. همچنین تشکر میکنم از رهبر انقلاب که با پیامشان تسلی خاطر به ما دادند. از نماینده شهرستان پاسارگاد که به محض پی بردن به عمق فاجعه به محل حادثه رفتند نیز قدردانی میکنم.

قرار نیست مراسم ترحیم و یادبودی داشته باشید؟

فعلا نه، ما منتظر خبر قطعی هستیم، اما در خدمت مردمی که برای تسلای ما میآیند، هستیم.

 منبع: جام جم آنلاین

انتهای پیام/

داستان زندگی کاپیتان سانچی

برچسب ها: حوادث ، کشتیرانی ، نفت کش
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۰۰:۳۳ ۰۵ بهمن ۱۴۰۰
کاپیتان باید همون لحظه اول دستور ترک کشتی بده جان خدمشو نجات بده اما چرا نکرد
دریا
۰۴:۳۰ ۲۹ دی ۱۳۹۶
تسلیت کوچکترین واژه است.
همیشه دراوج امیدمعجزه ای رخ میده.
شایدواقعااین امیدها واقعی باشه.

راهشان جاودان
ناشناس
۰۲:۰۸ ۲۷ دی ۱۳۹۶
هر کس به طریقی دل مارا میشکند .
سعید
۱۹:۱۵ ۲۶ دی ۱۳۹۶
آخی بنده خدا بچه کوچیکم داشت
محسن
۱۲:۵۱ ۲۶ دی ۱۳۹۶
واقعا غمناکه.من همشهری کاپیتان هستم دیروز خونه کاپیتان بودم و اصلا انها مرگ کاپیتان رو قبول ندارن و هنوز امید دارن