بنابر این گزارش، دیپلم نمایش از هنرستان صداوسیما ، یکسال کارگردانی در کانون سینماگران جوان و در نهایت لیسانس و فوق لیسانس در رشته بازیگری راهی است که اسماعیل کاشی در زمینه تحصیلات رشته تئاتر تا به امروز پیموده است.
وی از حوزههای مختلف، عرصه تئاتر را عشق و اولویت کاری خود را بازیگری میداند؛ علاقهای که تا به امروز او را به سمت آموزش، نقد، تحلیل و پژوهش در زمینه بازیگری کشانده؛ با این وجود ترجیحش بر گزیده کاری، وسواس و دقت در انتخاب کار است.
به بهانه اجرای این نمایش با مرتضی اسماعیلکاشی، نویسنده، کارگردان و طراح صحنه این نمایش گفتوگویی انجام دادهایم.
انتخاب این نمایشنامه بر چه اساسی بوده است؟
موضوع اصلی این نمایش نامه همیشه جزو دغدغههای زندگی من بوده است؛ سرنوشت، تقدیر و اینکه آدمها در مقابل مسئله به این مهمی چه برخوردی باید داشته باشند؛ منفعل بودن یا محور زندگی خود شدن. موضوعی که در نمایشنامه قبلی (سه دختر) هم به نوعی به آن پرداخته بودم؛ داستان سه دختر و آرمان شهری که همیشه آرزوی رفتن به آن را داشتند، اما هیچ کاری برای محقق شدن رویایشان انجام نمیدادند.
جرقه اولیه نمایش از کجا زده شد؟
سال گذشته بعد از اجرای کار فرمالیستی «سه دختر» به دنبال تجربه یک کار رئالیستی بودم. شروع به خواندن متون مختلف کردم؛ متنهای چاپ شده و اجرا رفته انگیزهای در من ایجاد نمیکرد؛ اینکه تماشاگر قبلا کار را دیده باشد برای من جذابیتی ایجاد نمیکند، دلم میخواهد تماشاگر اولین برخورد را با کار داشته باشد. در همین حال و احوال بواسطه دوستی و آشنایی که با روحیه و فکر وحید رهبانی داشتم، از او همفکری گرفتم. بهمن ماه سال گذشته بود که وحید متن «صد درصد» را به من داد که اتفاقا خیلی پسندیدم. وحید با نگاه و ایدههای تازه ای که دارد، نویسنده های جدیدی را پیدا و به تئاتر اضافه میکند؛ موضوعی که واقعا قابل تقدیر است.
چه میزان به متن اولیه وفادار بودهاید؟
تقریبا یک سوم نمایش اصلی حذف شد و با مانور دادن روی داستانهای فرعی و جزئیاتی مانند اضافه کردن عروسک دلقک و ماجرای نوسان برق، از حرف زدن صرف بازیگرها جلوگیری کردم تا تماشاگر خسته نشده و به نوعی گوشش تیز شود.
موضوع وحشت که در کار میبینید، عملا در متن نبود، اما این نمایش پتانسیل آن را داشت و من هم چاشنیوار به موضوع وحشت را به نمایش اضافه کردم. در نهایت برای تغییر حس و حال کار پایان نمایش را تغییر دادم و دو پایان برای نمایش در نظر گرفتم.
پیچیدگی کدام نقش در حین اجرا سختتر بود؟
اجرای هر دو نقش به شدت سخت بود. کاراکتر دختر بواسطه کنش و رویدادی که در صحنه بوجود می آورد، سختیهای خاص خود را داشت و در مقابل بازی مرد باید با ریاکشنی مناسب همراه میشد. یک نفر اتفاقها را بوجود میآورد و فرد مقابل باید واکنش مناسب نشان بدهد. هر دو بازیگر باید به نحو باورپذیری این کار را انجام دهند؛ موضوعی که انجام آن در بازیگری سخت است.
در پرده اول نمایش ما بصورت کاملا عمدی و آگاهانه خواستیم جنس بازی دختر را لو ندهیم. ابعاد مختلف کاراکتر را با تنوعی خاص به تصویر کشیدیم. دختر کوچک لوسی را نشان دادیم که همه چیز را به نوعی لاپوشونی میکند. هیولای درونش را برای پردههای بعدی نگه داشتیم تا در ادامه نمایش مخاطب با روبرو شدن با وجه دیگر نقش، این تفاوت را به خوبی حس کند. وجوهی متفاوت که همه آدمها به نوعی در طول زندگی خود دارند. میتوانم بگویم در مجموع سیالتی در بستر رئالیستی کار وجود دارد که برخلاف تجربه قبلی کار با فرم، قرینه سازی و ... قرار گرفته است.
لطفا در خصوص کاراکترهای نمایش توضیح دهید.
از آنجایی که کاراکتر دختر رویداد صحنه را خلق میکند، بواسطه ایجاد کنش سخت و پیچیده است. بازیگر مرد هم بواسطه واکنش و اکشن درست و بجا در مقابل نقش دختر سختیهای خاص خود را دارد. بعلاوه اینکه نقش مرد پتانسیل و جذابیت های بصری خاصی را هم به همراه دارد.
آیا شهرت بازیگران برایتان مهم بوده است؟
من بازیگرهایی را میشناسم که در یک نمایش فروش خوبی داشتند، اما در کار دیگر نتیجه عکس داشتند؛ پس در حقیقت این کار است که فروش دارد نه بازیگر. کار قبلی من با هنرجویانم بود، چهرههایی که شناخته شده نبودند و من هم که اولین تجربه کارگردانیم را داشتم. اما در نهایت نتیجه و فروش خوب بود.
بازیگرها بر چه اساسی انتخاب شدند؟
ملاکم در انتخاب بازیگر شهرت و اسم و رسم پیشین آنها نیست و معتقدم مهم ترین عامل فروش هر تئاتری خود نمایش و مجموعه است. موارد دیگر اگرچه بطور مجزا تاثیر گذار خواهد بود، اما در مجموع به پای خود نمایش نخواهد رسید. بلافاصله بعد از خواندن متن اولین بازیگری که برای نقش دختر به ذهنم رسید، ستاره پسیانی بود. مرداد امسال وقتی زمان اجرای نمایش مشخص شد، آقای شکیبا برای نقش مرد کار انتخاب شد. در نهایت یک ماه بعد کلید تمرینات زده شد و خوشبختانه زمان خوبی برای تمرین در اختیار داشتیم.
تبلیغات نمایش بیشتر روی چه مولفههایی چیده شد؟
در گذشته تماشاچی تئاتر خود تئاتریها بودند. روزگاری که فضای مجازی نقشی در روابط اجتماعی نداشت و دامنه انتقالات تنها با توصیه زبانی افراد به یکدیگر اتفاق میافتاد. عاملی ساده که باعث دیده شدن کارها میشد. اما امروزه تئاتر وضعیتی بهتر از گذشته پیدا کرده، یعنی چرخه اقتصادیش به راه افتاده، مخاطب بیشتری پیدا کرده و در حال گسترش است؛ موضوعی خوشحال کننده که البته دلواپسیهای خاصی را نیز به همراه خواهد داشت.
کج راهه نرفتن سلیقه مخاطبی که در حال وارد شدن به تئاتر است به شدت نیاز به برنامه ریزی دارد. تزریق هر خوراک مزخرف و ایجاد رضایت سطحی به بهانه فروش گیشه، قطعا مخاطب تئاتر را به بیراهه خواهد برد. باید به فکر چاره ای بود تا هم مخاطب جذب شود و هم خوراک درستی برایش تامین شود. لزوم هدفمند بودن اهالی تئاتر و وجود یک سندیکای معتبر و با نفوذ مثل سینما که به سوابق هنرمندان توجه کند، در کنار پشتیبانی مالی و قضایی هنرمندان این حوزه در این برهه تاریخی بیش از پیش به نظر می رسد.
از طرف دیگر امروزه تئاتر در مقطع بحرانی قرار گرفته است. رشد عجیب و قارچ گونه سالن های خصوصی بزرگ و کوچکی که گاه در شرایط واقعا غیر استاندارد در سطح شهر ایجاد میشوند، نیازمند آنالیز دقیق و مدیریت شرایط است. باید دید کارها صرفا نظارت میشود یا ارزش گذاری روی کار هم صورت میگیرد.
استقبال از کار در حد انتظارتان بود؟
استقبال بیشتر از حد انتظارم بود. من هر شب بین تماشاگرها حاضر میشدم و بازخوردها را مییدم. این کار برایم جذاب است.گاهی اوقات تماشاگر آنقدر واکنش نشان می دهد که من اصلا انتظارش را نداشتم. اینکه میبینم بعضی چهرهها آشناست و برای چندمین شب است که برای دیدن اثر آمدهاند، واقعا برایم لذت بخش است.
انتهای پیام/