با مرور مواضع سیاستمداران آمریکایی در خلال ناآرامیهای اخیر مشخص میشود که در میان قاطبه دولتمردان و قانونگذاران این کشور، اجماع نظر و مسرت از تکاپوی بیحاصل آشوبگران و نیز لزوم حمایت از آنها بهواسطه افزایش فشار تحریمها به جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. آمریکاییها که خوشحالی زائدالوصف خود را از وقایع اخیر نمیتوانستند پنهان کنند و آشکارا به حمایت از اخلالگران در نظم و امنیت کشور روی آورده بودند، ازیکطرف نگران بودند این فرصت از دست برود و از طرفی، نمیخواستند به خیال آنها، «اشتباه» اوباما در عدم استفاده از ظرفیت فتنه 88 دوباره تکرار شود. به همین دلیل در تریبونها و محافل عمومی، دولت اوباما را سرزنش میکردند، اما حقیقت ماجرا آن است که تیم اوباما نیز حداکثر توان راهبردی خود را با استفاده از بستر حوادث پس از انتخابات هشت سال قبل، بکار بست و بیسابقهترین تحریمهای وحشیانه را علیه ایران وضع و اجرا کرد که تا قبل از آن علیه هیچ کشوری پیاده نشده بود.
تیم طراحی تحریمهای اوباما ظرف 18 ماه، سختترین چارچوب تحریمها را چه در حوزه بانکی و چه در بخشهای دیگر علیه ایران پیاده کرد و رئیسجمهور سابق آمریکا از آن بهعنوان یکی از افتخارات خود یاد میکرد ! دولت ترامپ نیز در تلاش است که روش سلف خود را تکرار کند و با الهامگیری از همان تجربه بهظاهر موفق اوباما، در سطح بینالمللی علیه ایران، دست به فضاسازی بزند تا از این رهگذر بتواند فشار تحریمهای ضدایرانی را تشدید کند. تنها تفاوتی که میان اوباما و ترامپ دراینباره دیده میشود، سرعت تصویب و اجرای تحریمها و شتاب تحولات است، چراکه ترامپ و دیگر دولتمردان آمریکایی از روز اول به میدان حمایت از پادوهای خود آمدند ولی اوباما در این خصوص، پس از ماهها دستبهعصا وارد گود شد.
جدای از اظهارات رسمی مسئولین کاخ سفید و کنگره، عجولانهترین اقدام آمریکا، میدانداری در برگزاری جلسه شورای امنیت سازمان ملل درباره اغتشاشات ایران بود که در آنجا نیز از شکلدهی اتفاقنظر میان اعضا ناکام ماند. وقتی نماینده دائم آمریکا از جولان دادن در سازمان ملل طرفی نبست، اینبار نوبت کنگره آمریکا بود که نقش خود را در عداوت با ملت بزرگ ایران ایفا کند. اواخر هفته گذشته بود که مجلس نمایندگان آمریکا با اکثریت قریب بهاتفاق آراء (415 رأی مثبت) در حمایت از اغتشاشات اخیر کشور و متهم کردن جمهوری اسلامی به نقض حقوق بشر قطعنامهای صادر و برای فشارهای بیشتر بر نظام اسلامی چراغ سبز نشان داد؛ هرچند که دولت آمریکا با همکاری سنا و مجلس نمایندگان در حال حاضر زیرساخت مناسب حقوقی را برای اعمال تحریمهای مضاعف علیه ایران اسلامی در اختیار دارد و این اقدام کنگره، شاید بیشتر به جهت پشتگرمی کاخ سفید انجامشده باشد تا آمادهسازی ظرفیتهای جدید.
بهعبارتدیگر، دست بکار شدن کنگره برای ایجاد بسترهای لازم بهمنظور گسترش اختیارات کاخ سفید برای سنگینتر کردن وزنه تحریمها به بهانه حمایت از مردم ایران ضرورتی ندارد، زیرا مجلسین این کشور با تصویب قانون «کاتسا» و تمدید «آیسا»، اهرمهای لازم را در اختیار رئیسجمهور آمریکا قرار دادهاند. اما سؤال اینجاست که آمریکای بهاصطلاح مدافع حقوق بشر، چگونه و به چه طریق میخواهد به اسم مردم، از طریق اعمال تحریمهای جدید از مردم حمایت کند ؟! بهویژه اینکه تحریمهای اقتصادی نیز در دستور کار کاخ سفید قرارگرفته است. نکته مهمی که در این میان باید به آن توجه داشت، امنیت و آرامش مردم است که بهواسطه بخش 106 قانون کاتسا هدف قرارگرفته و بهمراتب مهمتر از مسائل اقتصادی است؛ دلیل آن نیز کاملاً روشن است، زیرا چنانچه امنیت مختل شود، طبیعتاً همه ارکان کشور ازجمله اقتصاد با مشکل مواجه خواهد شد.
بر اساس بخش 106 قانون کاتسا، دولت آمریکا از امکان تحریم سازمانها و نهادهایی برخوردار است که در بهاصطلاح مهار اجتماعات مردمی حضورداشتهاند! این بخش در حقیقت، آشوبگران را برای گسترش ناامنی، اغتشاش، غارت، هرجومرج و قتل مردم بیگناه، زیر چتر حمایتی خود قرار میدهد و از این طریق، حقوق بشر آمریکایی به بهترین شکل به نمایش گذاشته میشود! شیوه بیان و ادبیات آمریکاییها این روزها به ادبیات این بخش مشخص از قانون کاتسا بسیار شباهت دارد و تقریباً همه آنها مدعی شدهاند که جمهوری اسلامی باید به مطالبات آشوبگران که اسم «مردم»! را بر آنها نهادهاند، توجه کرده و نباید با مردم – بخوانید اغتشاشگران – مقابله کند !! این در حالی است که اعتراض قانونی در کشورمان وفق قانون اساسی به رسمیت شناختهشده و افراد و گروهها با کسب مجوز از مراجع قانونی میتوانند تجمع و راهپیمایی داشته باشند. کاخ سفید آشکارا با نادیده گرفتن این واقعیت، از هرجومرج به نام حمایت از آزادی اجتماعات، دفاع میکند و تعداد زیادی از مسئولین و نهادهای تأثیرگذار آمریکایی نیز از ترامپ خواستهاند تا برای حمایت از اغتشاشگران، تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع کند. اگر آمریکا واقعاً صادق بود، باید ابتدا به تعهدات خود در برجام و رفع تحریمها عمل میکرد، ناآرامیهایی که فعالیتهای روزمره مردم را مختل کرده بود، محکوم مینمود. حمایت تمامقد سیاستمداران این کشور از عوامل ناامنی، نهتنها عجیب نیست بلکه اگر غیرازاین بود، جای تعجب داشت، زیرا لیدرهای اغتشاشات، همگی از واشنگتن و تلآویو خط گرفته و با دلارهای نفتی عربستان وارد میدان شده بودند و هدف آنها چیزی جز قرار دادن مردم در مقابل نظام نبود.
در شناخت نظام وارونه فکری آمریکا در تعریف حقوق مردم و حقوق بشر همین بس که حمله وحشیانه آلسعود به یمن و کشتار زنان و کودکان، تخریب زیرساختها، محاصره زمینی، هوایی و دریایی و بروز قحطی و بیماریهای واگیردار ازنظر آنها، با هیچکدام از معیارها و ضوابط بهاصطلاح حقوق بشری تناقض ندارد؛ کما اینکه همین رویه در قبال سایر رژیمهای کودککش مثل رژیم صهیونیستی نیز دیده میشود. درنتیجه، از چنین کشوری با این دیدگاه و طرز تفکری، انتظاری جز این نیست که مقابله با آشوبگران و ناقضان حقوق مسلم مردم و امنیت در ایران اسلامی را نهتنها به رسمیت نشناسد، بلکه درصدد تحریم و برخورد با تأمینکنندگان امنیت و آرامش مردم برآید. بلوغ سیاسی مردم ایران اما راه وارونه نشان دادن حقایق را به روی نظام سلطه و دشمنان ایران اسلامی بست و حضور آحاد مردم در عرصه باعث شد که آمریکا نتواند از فضای غبارآلود اخیر کشورمان طرفی ببندد، همانگونه که دیگر توطئههای استکبار نیز عاقبتی جز این نخواهد داشت.
منبع: روزنامه حمایت
انتهای پیام/