سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

تفسیر آیات 25-28 سوره نساء

خواندن معنا و تفسير آيات قرآن كريم، به فهم درست آن و عملی كردن دستورات الهی در زندگی‌مان كمک می‌كند.

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی‌ و فهم بهتر و بيشتر آيات قرآن كريم هر شب تفسير آياتی از اين معجزه الهی را برای شما آماده می‌كنيم.

سوره نساء چهارمین سوره قرآن کریم است و ۱۷۶ آیه دارد. سوره نساء از نظر ترتیب نزول،بعد از سوره ممتحنه قرار دارد . همانطور که می‌دانیم ترتیب کنونی سوره های قرآن مطابق با ترتیب نزول سوره ها نیست . این سوره در مدینه و پس از هجرت پیامبر اکرم (ص) نازل شده است.

این سوره از نظر تعداد کلمات و حروف طولانی ترین سوره پس از سوره بقره است و به دلیل اینکه بیشترین مباحث آن درباره احکام زنان گردآوری شده، به سوره نساء نامیده می شود .

فضیلت و خواص سوره نساء

در فضیلت سوره نساء از پیامبر عظیم الشأن اسلام روایت شده است: «هر کس سوره نساء را قرائت کند، مانند آن است که بر همه مؤمنانی که میراثی بر جای گذاشته اند، صدقه داده است و اجری همانند آزاد کردن بنده به او خواهند داد و از شرک به دور بوده و در مشیّت الهی، از کسانی خواهد بود که خداوند از آنها در گذشته است». در کلامی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمده است: «اگر فردی سوره نساء را روزهای جمعه تلاوت نماید، از فشار قبر در امان خواهد بود.» شیخ طوسی قرائت سوره نساء را بعد از نماز صبح روز جمعه، مستحب دانسته است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ                              

وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ 

و هر كس از شما از نظر مالى نمى‏ تواند زنان [آزاد] پاكدامن با ايمان را به همسرى [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند] و خدا به ايمان شما داناتر است [همه] از يكديگريد پس آنان را با اجازه خانواده‏ شان به همسرى [خود] درآوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه] پاكدامن باشند نه زناكار و دوست‏گيران پنهانى نباشند پس چون به ازدواج [شما] درآمدند اگر مرتكب فحشا شدند پس بر آنان نيمى از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است اين [پيشنهاد زناشويى با كنيزان] براى كسى از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد و صبر كردن براى شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است (۲۵)

 

 

تفسير : ازدواج با كنيزان

در تعقيب بحثهاى مربوط به ازدواج ، اين آيه ، شرايط ازدواج با كنيزان را بيان مى كند، نخست مى گويد كسانى كه قدرت ندارند كه با زنان آزاد، ازدواج كنند مى توانند با كنيزانى ازدواج نمايند كه مهر و ساير مخارج آنها معمولا سبكتر و سهلتر است «و من لم يستطع منكم طولا أ ن ينكح المحصنات المؤ منات فمن ما ملكت أيمانكم من فتياتكم المؤ منات». البته منظور از ازدواج با كنيزان اين نيست كه صاحب كنيز با كنيز ازدواج كند، بلكه با شرايط خاصى كه در كتب فقهى ذكر شده مى تواند همانند همسر با او رفتار نمايد، بنابر اين منظور ازدواج افراد غير مالك با كنيز است .ضمنا از تعبير به (مؤ منات) استفاده مى شود كه بايد حتما كنيز مسلمان باشد تا بتوان با او ازدواج كرد و بنابر اين با كنيزان اهل كتاب ازدواج صحيح نيست .

جالب اينكه قرآن در اين آيه از كنيزان تعبير به (فتيات) كرده كه جمع (فتات) است و معمولا اين تعبير آميخته با احترام خاصى در مورد زنان است و غالبا در مورد دختران جوان به كار مى رود.در جمله بعد مى‌گويد: شما براى تشخيص ايمان آنها مامور به ظاهر اظهارات آنان هستيد، و اما درباره باطن و اسرار درونى آنان خداوند به ايمان و عقيده شما آگاهتر است ) (و الله اعلم بايمانكم).

از آنجا كه بعضى در مورد ازدواج با كنيزان كراهت داشتند، قرآن مى‌گويد: شما همه از يك پدر و مادر به وجود آمده ايد. (و بعضى از بعض ديگريد) (بعضكممن بعض). به همین دلیل نبايد از ازدواج با كنيزان كه از نظر انسانى با شما هيچ گونه تفاوتى ندارند و از نظر ارزش معنوى ، ارزش آنها مانند ديگران بسته به تقوى و پرهيزگارى آنان است ، كراهت داشته باشيد، كه همه اعضاى يك پيكر محسوب مى شويد.سپس به يكى از شرايط اين ازدواج اشاره كرده و مى فرمايد: (اين ازدواج بايد به اجازه مالك صورت گيرد) و بدون اجازه او باطل است (فانكحوهن باذن اهلهن).از تعبير (مالك) به (اهل) اشاره به اين است كه نبايد آنها با كنيزان خود همچون يك متاع رفتار كنند بلكه بايد همچون سرپرست يك خانواده نسبت به فرزندان و اهل خود، رفتارى كاملا انسانى داشته باشند.در جمله بعد مى فرمايد: (مهر آنان را به خودشان بدهيد) (و آتوهن اجورهن بالمعروف).

از جمله فوق استفاده مى شود كه بايد مهر متناسب و شايسته اى براى آنها قرار داد، و آن را به خود آنان داد، يعنى مالك مهر خود كنيزان خواهند بود، اگر چه جمعى از مفسران معتقدند كه آيه محذوفى دارد و در اصل (آتوا مالكهن اجورهن )؛ (مهر آنها را به مالكان آنها بپردازيد) بوده است ، ولى اين تفسير با ظاهر آيه موافق نيست اگر چه بعضى از روايات آنرا تاييد مى كند.ضمنا از ظاهر آيه استفاده مى شود كه بردگان نيز مى توانند مالك اموالى گردند كه از طرق مشروع به آن دست يافته اندو از تعبير (بالمعروف ) (بطور شايسته) بر مى آيد كه نبايد در تعيين مهر آنها ظلم و ستمى بر آنان شود بلكه حق واقعى آنها طبق معمول بايد ادا گردد.يكى ديگر از شرايط اين ازدواج آن است كه كنيزانى انتخاب شوند كه (مرتكب عمل منافى عفت ، نگردند) (محصنات).خواه به صورت آشكار بوده باشد (غير مسافحات )و يا به صورت انتخاب دوست پنهانى (و لا متخذات اخدان ).

در اينجا ممكن است اين سوال پيش آيد كه با نهى از زنا با تعبير (غير مسافحات) نيازى به نهى از گرفتن دوست پنهانى (اخدان) نبوده است .
ولى با توجه به اينكه جمعى در جاهليت عقيده داشتند كه تنها زناى آشكار ناپسند است اما انتخاب دوست پنهانى مانعى ندارد! روشن مى شود كه چرا قرآن مجيد به هر دو قسمت تصريح كرده است .در جمله بعد به تناسب احكامى كه در باره ازدواج با كنيزان و حمايت از حقوق آنها گفته شد بحثى در باره مجازات آنها به هنگام انحراف از جاده عفت به ميان آمده ، و آن اينكه (اگر آنها در اين حال مرتكب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد در باره آنان ، جارى مى شود) يعنى تنها پنجاه تازيانه بايد به آنها زد (فاذا احصن فان اتين بفاحشة فعليهن نصف ما على المحصنات من العذاب).نكته ديگرى كه در اينجا بايد به آن توجه داشت اين است كه قرآن مى گويد: (اذا احصن) يعنى (اگر آنها محصنه بودند چنين مجازاتى درباره آنها جارى مى گردد در اينكه منظور از (محصنه بودن) در اينجا چيست ؟ مفسران احتمالاتى داده اند بعضى آن را به معنى شوهردار (طبق اصطلاح معروف فقهى و طبق آيه سابق) و بعضى به معنى (مسلمان) گرفته اند، ولى با توجه به اينكه كلمه (محصن) در اين جمله دو بار ذكر شده و بايد هر دو به يك معنى باشد، و از طرفى زنان آزاد شوهردار مجازاتشان سنگسار كردن است نه تازيانه خوردن ، روشن مى شود كه تفسير اول يعنى محصن به معنى شوهردار بودن ، قابل قبول نيست ، همانطور كه تفسير دوم يعنى مسلمان بودن نيز شاهدى ندارد.

حق اين است كه با توجه به اينكه كلمه (محصنات) در قرآن مجيد، غالبا به معنى زنان عفيف و پاكدامن آمده است چنين به نظر مى رسد كه آيه فوق نيز اشاره به همين معنى است ، يعنى كنيزانى كه بر اثر فشار صاحبان خود تن به خودفروشى مى دادند از مجازات معاف هستند، اما كنيزانى كه تحت چنين فشارى نيستند و مى توانند پاكدامن زندگى كنند اگر مرتكب عمل منافى عفت شدند همانند زنان آزاد مجازات مى شوند اما مجازات آنها نصف مجازات زنان آزاد است .سپس مى گويد: (اين ازدواج با كنيزان براى كسانى است كه از نظر غريزه جنسى شديدا در فشار قرار گرفته اند، و قادر به ازدواج با زنان آزاد نيستند) بنابر اين براى غير آنها مجاز نيست (ذلك لمن خشى العنت منكم).(عنت) (بر وزن سند) در اصل به معنى بازشكستن استخوانى است ، كه قبلا شكسته شده ، يعنى پس از بهبودى و التيام مجددا بر اثر حادثه اى بشكند، بديهى است اين نوع شكستگى بسيار دردناك و رنج آور است ، و به همين دليل (عنت) در مشكلات طاقت فرسا و كارهاى رنج آور استعمال شده است .

فلسفه اين حكم ممكن است اين باشد، كه كنيزان به خصوص در آن زمان در شرایط تربيتى نامطلوبى به بار مى آمدند و طبعا داراى كمبودهايى از نظر اخلاقى و روانى و عاطفى بوده اند، و مسلما فرزندانى كه ثمره ازدواج با آنها بود، رنگ اخلاقى مادر را كم و بيش ‍ داشت ، و به همين جهت اسلام طرح دقيقى براى آزادى تدريجى بردگان تنظيم كرده است تا به اين سرنوشت گرفتار نشوند، و ضمنا به خود بردگان امكان داده شود، تا با يكديگر ازدواج كنند. البته اين موضوع منافات با آن ندارد كه بعضى از كنيزان وضع استثنايى خاصى از نظر اخلاقى و تربيتى داشته باشند، زيرا آنچه در بالا اشاره شد مربوط به وضع اكثريت آنها بوده است و اگر مى بينيم مادر بعضى از بزرگان اسلام كنيز بوده اند از همين نظر است ولى بايد توجه داشت كه آنچه در مورد كنيزان در غير مورد ضرورت ممنوع است ازدواج باآنهاست نه آميزش جنسى از راه مالكيت .اما بعد مى فرمايد: (خوددارى كردن از ازدواج با كنيزان تا آنجا كه توانايى داشته باشيد و دامان شما آلوده گناه نگردد، به سود شماست) (و ان تصبروا خير لكم).در پايان آيه مى فرمايد: (و خداوند نسبت به آنچه در گذشته بر اثر بى خبرى انجام داده ايد آمرزنده و مهربان است . (و الله غفور رحيم).

يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ 

خدا مى‏ خواهد براى شما توضيح دهد و راه [و رسم] كسانى را كه پيش از شما بوده‏ اند به شما بنماياند و بر شما ببخشايد و خدا داناى حكيم است (۲۶)

وَاللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَيُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِيلُوا مَيْلًا عَظِيمًا 

خدا مى‏ خواهد تا بر شما ببخشايد و كسانى كه از خواسته ‏ها[ى نفسانى] پيروى مى كنند مى‏ خواهند شما دستخوش انحرافى بزرگ شويد (۲۷)

يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا

خدا مى‏ خواهد تا بارتان را سبك گرداند و [مى‏ داند كه] انسان ناتوان آفريده شده است (۲۸)


تفسير :اين محدوديتها براى چيست ؟

به دنبال احكام مختلف گذشته در زمينه ازدواج و قيود و شروطى كه پيش بيان شد ممكن است ، اين سوال در ذهن جمعى منعكس ‍ شود، كه منظور از اين همه محدوديتها و قيد و بندهاى قانونى چيست ؟ آيا بهتر نبود كه آزادى عمل در اين مسايل به افراد داده مى شد و همانطور كه بعضى از دنياپرستان از هر وسيله لذت بهره مى گيرند، ديگران هم بهره بردارى كنند؟آيات فوق در حقيقت پاسـخ به اين سوالات مى دهد، و مى گويد: (خداوند مى خواهد به وسيله اين مقررات حقايق را براى شما آشكار سازد، و به راههايى كهمصالح و منافع شما در آن است ، شما را رهبرى كند) (يريد الله ليبين لكم).وانگهى شما در اين برنامه تنها نيستيد، اقوام پاك گذشته نيز اين گونه سنتها داشته اند (و يهديكم سنن الذين من قبلكم).(علاوه بر اين خدا مى خواهد شما را ببخشد) (و يتوب عليكم)و نعمتهاى خود را كه بر اثر انحرافات شما قطع شده بار ديگر به شما بازگرداند، و اين در صورتى است كه شما از آن راههاى انحرافى كه در زمان جاهليت و قبل از اسلام داشتيد، بازگرديد.

 

در پايان آيه مى فرمايد: (خداوند از اسرار احكام خود آگاه است ، و روى حكمت خود آنها را براى شما تشريع كرده است ) (و الله عليم حكيم ).
در آيه بعد مجددا تاكيد مى كند كه (خدا به وسيله اين احكام مى خواهد، نعمت ها و بركاتى كه بر اثر آلودگى به شهوات از شما قطع شده ، به شما بازگردد) (و الله يريد ان يتوب عليكم).(ولى شهوت پرستانى كه در امواج گناهان غرق هستند، مى خواهند شما از طريق سعادت به كلى منحرف شويد و همانند آنها از فرق تا قدم آلوده انواع گناهان گرديد) (و يريد الذين يتبعون الشهوات ان تميلوا ميلا عظيما).اكنون شما فكر كنيد، آيا آن محدوديت آميخته با سعادت و افتخار براى شما بهتر است ، يا اين آزادى و بى بندوبارى تواءم با آلودگى و نكبت و انحطاط؟!.

اين آيات در حقيقت به افرادى كه در عصر و زمان ما نيز به قوانين مذهبى به خصوص در زمينه مسائل جنسى ايراد مى كنند، پاسـخ مى گويد، كه اين آزاديهاى بى قيد و شرط سرابى بيش نيست ، و نتيجه آن انحراف عظيم از مسير خوشبختى و تكامل انسانى و گرفتار شدن در بيراهه ها و پرتگاه ها است كه نمونه هاى زيادى از آنرا با چشم خودمان به شكل متلاشى شدن خانواده ها، انواع جنايات جنسى ، فرزندان نامشروع جنايت پيشه و انواع بيماري‌هاى آميزشى و ناراحتي‌هاى روانى ، مشاهده مى كنيم .سپس در آيه بعد مى گويد: (حكم سابق در باره آزادى ازدواج با كنيزان تحت شرايط معين ، در حقيقت يك نوع تخفيف و توسعه محسوب مى شود) (يريد الله ان يخفف عنكم)و در بيان علت آن مى فرمايد: (زيرا انسان اصولا موجود ضعيفى است) (و خلق الانسان ضعيفا)و در برابر طوفان غرايز گوناگون كه از هر سو به او حمله ور مى شود بايد طرق مشروعى براى ارضاى غرايز به او ارائه شود تا بتواند خود را از انحراف حفظ كند.                                  

 

انتهای پیام/

برچسب ها: تفسیر قرآن ، قرآن ، احادیث
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۰۶:۴۵ ۰۵ شهريور ۱۳۹۷
خیلی ممنون به خاطر تفسیر عاااااالیتووووون