بسیاری از مردم آمریکا بر این باورند که موضوع «احمق بودن» ترامپ واقعیت ندارد زیرا افراد احمق نمی توانند رئیس جمهور آمریکا شوند. حتی جرج دابلیو بوش که او را نیز احمق می خوانند به اندازه کافی باهوش بود که از افراد زرنگ و با سیاست برای کمپین و کابینه خود بهره ببرد.
نویسنده در بخشی از این مطلب می نویسد: چند ماه پیش، «رکس تیلرسون»، وزیر امور خارجه آمریکا، ترامپ را یک «ابله» نامید. در ابتدا تصورم این بود که چنین لقبی برای رئیس جمهور آمریکا صرفا جهت خدشه دار کردن موقعیت اوست. با گذشت زمان بارها این صفت را از کارکنان و کارفرمایان در کاخ سفید و دولت ترامپ شنیدم. در نهایت، با مطالعه کتاب جنجالی «آتش و خشم: داخل کاخ سفید ترامپ» به علت کاربرد صفت «احمق» علیه ترامپ پی بردم.
کتاب «آتش و خشم: داخل کاخ سفید ترامپ» اثری از مایکل وولف، نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی است. وولف برای نگارش این کتاب با بیش از 200 نفر از نزدیکان ترامپ مصاحبه کرده و حقایقی جالب درباره زندگی خصوصی و کاری وی را فاش ساخته است.
رایش در این مطلب با استناد به اظهارات مقامات عالی رتبه در کتاب «آتش و خشم» آورده است: «هربرت مک مستر»، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، ترامپ را یک آدم «سفیه» نامیده است. «استیو منوچین»، وزیر خزانه داری آمریکا و «رنس پریبس»، رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید نیز چنین نظری درباره رئیس جمهور آمریکا دارند و نظر خود را چندبار تکرار کرده اند.«گری کوهن»، مشاور ارشد اقتصادی ترامپ، او را «کند ذهن» توصیف کرد و گفت: او (ترامپ) نمی تواند تمرکز کند و برای فکر کردن همواره انگشت خود را روی سرش نگه می دارد.
یکی از استادانش در مدرسه تجارت و سرمایه وارتون، پنسیلوانیا گفته بود «ترامپ خنگ ترین دانشجویی بود که تاکنون داشته ام». «گوئندا بلیر»، نویسنده کتاب زندگینامه ترامپ در سال 2001 نوشت: برادر ترامپ واسطه اصلی برای پذیرشش در مدرسه تجارت وارتون بود.
در واقع، ترامپ فکر نمی کند «خنگ» باشد. او یکبار طی سخنرانی در کالج آی وی گفته بود: «من آدم بسیار باهوشی هستم».
نویسنده در بخش دیگری از این مطلب به توضیح «هوش احساسی» و کاربرد آن به وسیله ترامپ پرداخته است و می نویسد: اگر ترامپ سواد خواندن نداشته باشد و قادر به پیروی از یک استدلال منطقی نباشد باز هم نمی توان او را احمق دانست و باید میزان هوش احساسی یا هوش هیجانی را در او بررسی کرد. «هوش احساسی»، شکل دیگری از هوش است که در سال 1996 شناسایی شد و شامل دو تعریف می شود: «درک و مدیریت احساسات خود» و «شناخت و تاثیر در احساسات دیگران».
رئیس جمهور آمریکا ظرفیت زیادی در درک و مدیریت احساسات خود ندارد. این موارد را می توان از حساس بودن، خودشیفتگی و کینه جویی ترامپ دریافت. چندین کارشناس سیاست خارجی حزب جمهوری خواه نیز اذعان کرده اند ترامپ نمی تواند حقیقت را از دروغ جدا کند. او نظرهای متضاد را تشویق نمی کند. او عجول است و تحمل انتقاد را ندارد.
با این حال، رئیس جمهور آمریکا به خوبی احساسات دیگران را شناسایی می کند و بر آن تاثیر می گذارد. او می داند چگونه احساسات مردم را تحریک کند و از توانایی غریبی برای کشف نقطه ضعف ها، ترس ها و اضطراب ها برخوردار است. به عبارت دیگر، او از قدرت درخشانی در اجرای جنبه منفی هوش احساسی دارد.
به باور کارشناسان، ترامپ یک حقه باز است. او با قدرتی که دارد اعتماد و اطمینان مورد نیاز را کسب می کند و سپس در جهت منافع خود به کار می برد. رویه ای که در دهه 70 به خوبی در بخش تجارت و املاک از آن سود برد و موفق شد سرمایه 200 میلیون دلاری خود را که اکنون به 12 میلیارد دلار افزایش یافته است، تشکیل دهد.
او با اجرای جنبه منفی هوش احساسی نزدیک به 63 میلیون آمریکایی را با شعارهایی درباره مکزیک، مسلمانان، هیلاری کلینتون، اوباما فریب داد و با شناسایی نقطه ضعف رای دهندگان، آنها را به سوی حمایت از خودش سوق داد. در واقع، او یک نابغه سیاست است چرا که با اظهار نظرهای احمقانه ظاهر خود را ابله نشان می دهد و با فریب دادن اطرافیان به خواسته خود دست می یابد؛ موضوعی که برای آمریکا و جهان بسار خطرناک است.
انتهای پیام/