سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

باشگاه خبرنگاران جوان گزارش می‌دهد؛

مرد 16 ساله! میان آشوبگران به دنبال یک لقمه نان/ معترضان واقعی حرفشان نان است نه تخریب

محسن 16 ساله در حالیکه در میان عده ای آشوبگر گیر افتاده بود، بی اعتنا به آنها سر در سطل زباله دنبال یک لقمه نان بود.

به گزارش خبرنگار حوزه شهری گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ تهران شهری است که امروز به گفته مسئولان با جمعیتی بالغ بر ۸ و نیم میلیون نفر مواجه است.

جمعیتی که بخش قابل توجهی از آن را مردمان غیر بومی تشکیل می‌دهند و به دنبال جستجوی کار، پا به پایتخت گذاشته‌اند. زنان و مردان تحصیلکرده‌ای که به امید داشتن شغلی مناسب بخشی از روزگار جوانی خود را در دانشگاه ها سپری کرده و متاسفانه پس از فارغ‌التحصیلی پس از سال‌ها هنوز بیکارند و شغل مناسبی را که جوابگوی زندگی آن‌ها در تهران باشد، پیدا نمی‌کنند.

حساب زندگی سخت بازنشستگان هم که با حقوق اندکی که هر ماه به حسابشان واریز می‌شود و به قول معروف دخلشان به خرجشان نمی‌رسد هم که مشخص و واضح است.

بیکاری و درآمد پایین حدود ۴۰ درصد از شهروندان تهرانی و هزینه‌ بالای زندگی، گذران زندگی را بر آن‌ها سخت کرده است و مسئولان در جایگاه های مختلف شغلی خود باید برای رفع این دو معضل چاره‌اندیشی کنند.

با وجود مشکلات متعدد مردم پایتخت، عده‌ای هم در این شهر هستند که گره فقر و نداری زندگی شان هر روز محکم تر می‌شود و نه شغل ثابتی دارند که درآمدی داشته باشند و نه پدر و مادر شاغلی که جور هزینه‌های زندگی را به دوش بکشد.

در بسیاری از خانه‌های تهران بار سنگین زندگی و تامین هزینه‌های خانواده بر دوش کودکانی است که قد و قامت مشکلاتشان از دغدغه های کوچک و بزرگ بزرگ‌ترهای این شهر هم بلندتر است.

کودکانی که نه از دنیای شاد کودکی چیزی فهمیده‌اند و نه از آب-بابای دبستان چیزی بلدند؛ اما درس سخت زندگی را از حفظند و پا به پای مشکلات ریز و درشتش قدم برمی‌دارند.

 

از ۴ سالگی مرد خانه شدم و نان‌آور خانواده

تب کشدار ترافیک خیابان ولیعصر، مثل روزهای دیگر حوصله ام را سر برده بود و اتوبوس هر چند دقیقه یکبار، چند سانتی متر به جلو حرکت می‌کرد.

اغلب مردم پس از پایان یک روز کاری به خانه برمی‌گشتند تا بعد از استراحتی کوتاه، فردا دوباره به سرکار بروند و این ریتم تکراری زندگی خیلی از پایتخت نشینان است؛ زندگی ای که شمال و جنوبش خیلی با هم تفاوت دارد و حکایت همان چرخ و فلکی است که انگار برای بعضی ها روی عقربه‌های فقر و نداری ایست کرده است و لقمه نانی هم که به سفره نداشته‌شان می‌رسد، طعم سختی می‌دهد.

محسن نوجوان ۱۶ ساله‌ای است که از ۴ سالگی با قامت ریز و سن کمش، پا به دنیای کار گذاشته است و فقر حاکم بر خانواده، او را مجبور کرده است تا در سرما و گرما نان‌آور اهل خانه باشد.

فقر و نداری یعنی کودکی ۱۶ ساله به نام محسن که با وجود خیابان های شلوغ شهر و عده ای که به قول خودشان برای اعتراض به گرانی و فشارهای اقتصادی تجمع کرده بودند، بی اعتنا به آن‌ها سطل زباله های خیابان ولیعصر را واکاوی می‌کرد و در پی تأمین هزینه‌های بی سر و ته زندگی خانواده ای بود که به قول خودش به شوق بودن تک تکشان زنده است و نفس می‌کشد.

همان سطل زباله هایی که متاسفانه برخی بدون اینکه حتی یادشان باشد که امثال محسن و حتی کودکانی کوچکتر از او، نان شبشان را در لابه‌لای زباله‌ها جستجو می‌کنند و آنوقت برخی از معترض نماها و آشوبگران به نشانه اعتراض، اقدام به آتش زدن آن‌ها کردند.

برای محسن که تنها یک کودک ۱۶ ساله مدرسه نرفته و بی سواد بود، خیلی عجیب به نظر می‌رسید که مردم شهرش از سر نداری و فقر، دست از کار کشیده و به خیابان‌ها آمده‌اند.

دوست داشتم یکی از اسباب‌بازی‌هایی که می‌فروختم مال خودم باشد

محسن از خانواده ۵ نفره‌اش اینطور گفت: پدرم یک کارگر ساختمانی بود که بر اثر افتادن از روی داربست فلج شد و چندین سال است که خانه نشین است و من به عنوان بزرگ‌ترین فرزند خانواده کار می‌کنم و خرج زندگی را به مادرم می‌دهم.

او می‌گوید: کوچکتر که بودم وضعمان کمی بهتر بود و با پس انداز مختصری که مادرم داشت به بازار می‌رفتیم و جنس می‌خریدیم و من دستفروشی می‌کردم؛ اوایل مادرم نیز من را در این کار همراهی می‌کرد. اسباب بازی، خوراکی، جوراب و گاهی بعضی وسایل دیگر را برای فروش می‌خریدیم و به خیابان می‌بردیم.

محسن از حسرت کودکانه خود اینطور می‌گوید: خیلی دوست داشتم از وسایلی که به مردم می‌فروشم برای خودم هم چیزی بردارم اما کمتر پیش می‌آمد که بتوانم این کار را انجام بدهم. هزینه‌های زندگی ما با وجود زمین‌گیر شدن پدرم هر روز بیشتر می‌شد و من هم مجبور بودم بیشتر از قبل کار کنم.

محسن یکی از آرزوهای برآورده نشده خود را باسواد شدن و رفتن به مدرسه خواند و گفت: خیلی دوست داشتم به مدرسه بروم اما با وضعیتی که خانواده ام داشت، دور این آرزویم را نیز خط کشیدم و تا امروز فقط کار کرده‌ام.

محسن رفت و در شلوغی خیابان ولیعصر از مقابل چشمانم دور شد و ماجرای زندگی سخت و دردناکش و البته مردانگی و مقاومتش در برابر مشکلات، معنا و مفهوم فقر و نداری را در ذهنم به چالش کشاند.

با شنیدن داستان حقیقی تلخ و غم‌انگیز برخی از افراد، گاهی با وجود تمام مشکلاتی که داریم حس می‌کنیم که در برابر آن‌ها از وضعیت بهتری برخوردار هستیم و به فرموده اهل بیت علیه السلام، بهتر است در زمان هجوم مشکلات مختلف در زندگی، به افراد زیر دست خود که با مشکلات بزرگ‌تری مواجه هستند فکر کنیم و همزمان با کمک به آن‌ها، ناامید نشده و شکرگذار نعمت‌هایی باشیم که برای دیگران حسرتی بزرگ به شمار می‌آیند.

با وجود مشکلات متعدد اقتصادی، «زندگی» این روزها به کمتر کسی روی خوش نشان می‌دهد و بسیاری از مردم با معضلات بسیاری دست و پنجه نرم می‌کنند، اما راه حل رهایی از مشکلات و رفع نگرانی‌ها، به آتش کشیدن سطل‌های زباله شهر و آجر کردن نان عده‌ای دیگر نیست؛
چاره برطرف شدن مشکلات، در تخریب اموال عمومی و به آشوب کشیدن شهر نیست.

گزارش از فرزانه فراهانی

انتهای پیام/

برچسب ها: فقر ، تهران ، کودکان کار
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱۳
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۱:۵۸ ۱۴ دی ۱۳۹۶
با اشوبگران باید برخورد جدی شود
ناشناس
۰۹:۲۷ ۱۴ دی ۱۳۹۶
هرچه زودتر درملاعام اشوبگران را مجازات کنید
ناشناس
۰۷:۰۹ ۱۴ دی ۱۳۹۶
اشوبگران را مجازات کنید
ناشناس
۲۳:۵۸ ۱۳ دی ۱۳۹۶
ای بابا برای چی
ناشناس
۱۸:۲۸ ۱۳ دی ۱۳۹۶
خدا دشمنان اسلام را نابود کنه
ناشناس
۱۸:۰۲ ۱۳ دی ۱۳۹۶
اشوبگران باید مجازات بشن
سجاد
۱۴:۱۴ ۱۳ دی ۱۳۹۶
سلام
بله اغتشاش راه حل نیست ولی مسئولین هم باید برای بهبود معیشت مردم گام بردارند
ناشناس
۱۱:۴۱ ۱۳ دی ۱۳۹۶
ای خدا چه روزگاری شده ها
ناشناس
۱۱:۴۱ ۱۳ دی ۱۳۹۶
ای اغتشاش گران زباله های شهر را آتش نزنید تا امثال محسن خرج خود را از میان زباله ها در بیاورند.
ناشناس
۱۱:۱۶ ۱۳ دی ۱۳۹۶
باید با فتنه گران بصورت جدی برخورد بشه
ناشناس
۱۱:۱۶ ۱۳ دی ۱۳۹۶
خجالتم نمیکشن
كيوان
۱۱:۱۶ ۱۳ دی ۱۳۹۶
من و خيلي ها حرفمون مشكل مالي هست اما نه ريختيم توخيابون نه كسي رو كشتيم . فقط از نيروي نظامي كشور تقاضا دارم كسي كه پرچم كشورم رو آتش زدن پیداكرده و مجازات كنيد كسي كه آدم كشته بايد اعدام بشه .اما لطفا به فكر ما جون ها باشد خسته شديم نه كار داريم نه پول نه سرمايه آينده برامون تاريكه لطفا توجه بشه به ما .ماسرمايعه اين انقلاب هستيم
ناشناس
۱۰:۳۱ ۱۳ دی ۱۳۹۶
وا یعنی چی منکه نفهمیدم