این دو مؤلفه نیز در تاریخ معاصر آمریکا ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر داشتهاند. طی دهههای اخیر و با گسترش فنآوریهایی مانند اینترنت و فراگیری ابزارهایی مانند شبکههای اجتماعی، قدرت رسانهای آمریکا در نوک پیکان تهاجم واشینگتن به کشورهای دیگر قرار گرفته و قدرت نظامی به علت هزینههای سنگین اقتصادی و سیاسی چه در داخل این کشور و چه در جامعه بینالملل تنها در صورتی کاربرد پیدا میکند که قدرت رسانهای کاخ سفید اهداف آمریکا در کشور هدف را محقق نکند.
مهمترین ابزار اِعمال قدرت نرم آمریکا بدون شک هالیوود است که نه تنها وظیفه صادرات ارزشها و عقاید غربی و آمریکایی به سراسر جهان را به عهده دارد، بلکه با همکاری ارتش آمریکا موظف است تا قدرت نظامی این کشور را به گونهای مهندسیشده و اغراقآمیز به تصویر بکشد. همکاری هالیوود و پنتاگون سابقهای طولانی و ابعادی عمیق دارد.
تصویر مخدوشی که هالیوود از واقعیت نشان میدهد انسان را به یاد تمثیل «غار» افلاطون میاندازد
ابعاد ناشناخته دخالت پنتاگون در هالیوود
«تام سکر» خبرنگار و محقق انگلیسی و «متیو آلفورد» در گزارشی مشترک تحت عنوان «افشاگری اسناد درباره چگونگی تبلیغ جنگ توسط هالیوود به نیابت از پنتاگون، سیا و آژانس امنیت ملی» به بیان یافتههای خود در کنکاش در میان هزاران سند جدیدی پرداختهاند که اخیراً تحت «لایحه آزادی اطلاعات» درباره نهادهای نظامی و اطلاعاتی آمریکا منتشر شدند. به اعتقاد این خبرنگاران انگلیسی «این اسناد برای اولین بار نشان میدهند گستره کنترل دولت آمریکا بر هالیوود، از جمله دستکاری فیلمنامهها یا حتی جلوگیری از تولید فیلمهایی که بیش از حد از پنتاگون انتقاد کنند، علاوه بر تأثیرگذاری بر برخی از محبوبترین فیلمهای چندقسمتی سالهای اخیر، چه اندازه وسیع است.»
این گزارش خلاصهای از کتاب «امنیت ملی سینما» است که به تازگی منتشر شده است
سکر و آلفورد ضمن «حیرتانگیز» توصیف کردن یافتههای جدید خود، این یافتهها را نه تنها بیانگر ابعاد جدیدی از مسئله سانسور در تاریخ مدرن صنایع سرگرمی در آمریکا، بلکه نشانهای از نقش کمتر شناختهشده هالیوود به عنوان ماشین تبلیغاتی دستگاههای امنیت ملی این کشور میدانند و مینویسند: «ابتدای قرن ۲۱ و اولین باری که به رابطه میان سیاست، فیلم و تلویزیون نگاه کردیم، متفقالقول بودیم که صرفاً یک دفتر کوچک در پنتاگون وجود دارد که «در پاسخ به تقاضا[ی فیلمسازان]» به تولید حدود ۲۰۰ فیلم در طول تاریخ رسانههای مدرن کمک کرده است، آن هم با حداقل دخالت در فیلمنامه.» این دو سپس اذعان میکنند: «چهقدر بیخبر بودیم. یا به عبارت درستتر، چهقدر ما را فریب داده بودند.»
نویسندگان گزارش در ادامه توضیح میدهند که اخیراً به ۴۰۰۰ صفحه سند درباره پنتاگون و سیا دسترسی پیدا کردهاند که از نظر آنها «تیر خلاص بودند. این اسناد برای اولین بار نشان میدهند که دولت آمریکا در پشت صحنه بیش از ۸۰۰ فیلم مهم و بیش از ۱۰۰۰ برنامه تلویزیونی حضور داشته است.» آنها ادامه میدهند: «دقیقترین پیشبینیها تا پیش از این به سال ۲۰۰۵ و یک کتاب صرفاً آکادمیک برمیگردد که تخمین میزدند پنتاگون در ساخت کمتر از ۶۰۰ فیلم و تنها چند برنامه محدود تلویزیونی دخالت داشته است. نقش سیا نیز صرفاً محدود به ده فیلم یا کمی بیشتر تصور میشد تا اینکه کتابهای خوبی از «تریشا جنکینز» و «سایمون ویلمتس» در سال ۲۰۱۶ منتشر شدند. با این وجود، حتی این کتابها هم دخالت سیا در فیلمهای مهمی مانند «جنگ چارلی ویلسون» و «ملاقات با والدین» را نادیده گرفته یا کوچکنمایی کرده بودند.»
تحقیقات این خبرنگاران انگلیسی در قالب پروژه «اینسرجاینتلیجنس» (Insurge Intelligence) نشان میدهد: «دخالتهای دولت آمریکا شامل بازنویسی فیلمنامههای برخی از مشهورترین و محبوبترین فیلمهای تاریخ سینما از جمله سری فیلمهای «جیمز باند»، سری «تبدیلشوندگان» (Transformers) و فیلمهای دنیای «مارول» (Marvel) و «دیتکتیو کامیکس» (Detective Comics) [سریهایی مانند «سوپرمن»، «بتمن»، «مرد عنکبوتی» و غیره] میشود.» سکر و آلفورد تلویزیون آمریکا را هم از نفوذ دولت این کشور بینصیب نمیدانند و معتقدند: «دخالتهای مشابهی روی تلویزیونِ ارتشمحور آمریکا هم اِعمال میشود، از جمله در برنامههای پرطرفداری مانند سریال جنایی Hawaii Five-O، برنامه استعدادیابی America's Got Talent، برنامههای گفتوگومحور Oprah و Jay Leno، برنامه آشپزی Cupcake Wars و همچنین مستندهای متعددی در شبکههای پیبیاس، «کانال تاریخ» و بیبیسی.»
نویسندگان گزارش توضیح میدهند که «فیلمها و برنامههای تلویزیونی متعددی هم با محوریت عملیاتهای جاسوسی، تحت حمایت یا دخالت سیا ساخته شدهاند که از جمله آنها فیلم «گلوله آتشین» (Thunderball) از سری جیمز باند و فیلم «بازیهای میهنپرستانه» Patriot Games از سری رمانهای «تام کلنسی» و فیلمهای جدیدتری نظیر «ملاقات با والدین» و «سالت» (Salt) هستند.
کارشناسان انگلیسی پروژه اینسرج اینتلیجنس درباره سانسور سیاسی فیلمهای هالیوودی توسط پنتاگون توضیح میدهند: «هنگامی که یک نویسنده یا فیلمساز با هدف دسترسی به امکانات ارتش برای کمک به ساختن فیلم خود به پنتاگون مراجعه میکند، باید فیلمنامه خود را برای ارزیابی به دفاتر رابط پنتاگون ارسال کند. در نهایت، مردی که درباره این فیلمنامهها حرف آخر را میزند «فیل استراب» است، رابط اصلی وزارت دفاع آمریکا و هالیوود.» نویسندگان ادامه میدهند: «اگر شخصیتها، اقدامات یا دیالوگهایی در فیلمنامه وجود داشته باشند که مورد تأیید وزارت دفاع نباشند، فیلمساز باید تغییراتی را مطابق با خواستههای ارتش در فیلمنامه خود ایجاد کند. بدیهی است که اگر فیلمساز از اِعمال این تغییرات امتناع کند، پنتاگون هم قهر میکند، اسباببازیهایش را برمیدارد و به خانهاش میرود. اگر یک فیلمساز بخواهد از همکاری کامل پنتاگون بهرهمند شود، باید قراردادی موسوم به «موافقتنامه کمک در تولید» را با وزارت دفاع امضا کند و در نتیجه مجبور خواهد بود از فیلمنامهای استفاده نماید که به تأیید وزارت دفاع رسیده باشد.»
در ادامه گزارش میخوانیم: «به نظر میرسد هرگونه اشارهای به مفهوم خودکشی در ارتش، حتی یک جمله فیالبداهه و صرفاً طنزآمیز، اجازه ورود به فیلمنامه را ندارد و چیزی نیست که دفتر رابط هالیوود و پنتاگون با وجود آن در فیلم موافقت کند. البته کاملاً قابلدرک است که چرا چنین موضوعی برای وزارت دفاع، موضوعی حساس و خجالتآور است، به خصوص زمانی که آمار در برخی دورههای اجرای سیاست رو به گسترش و بیفایده «جنگ علیه تروریسم» نشان میدهد در این دورهها تعداد نیروهای آمریکایی که خودکشی میکنند از تعداد نیروهایی که در جنگ کشته میشوند، بیشتر بوده است.»
در نتیجه چنین آمارهایی، به عنوان مثال، «حین فیلمبرداری «مرد آهنین» [Iron Man] در پایگاه «ادواردز» نیروی هوایی، درگیری لفظی شدیدی میان استراب و «جان فاوریو» کارگردان فیلم به وجود آمد. فاوریو میخواست یک شخصیت نظامی این جمله را بگوید که «مردم حاضرند خودشان را بکشند تا فرصتهایی را که من دارم به دست بیاورند» اما استراب با وجود همین جمله در فیلم هم مخالف بود.» در نهایت قرار شد این جمله به شکل «مردم حاضرند روی ذغال داغ راه بروند تا...» در فیلم گنجانده شود، اما همین جمله هم نهایتاً از فیلم حذف شد.
یکی دیگر از موضوعاتی که وزارت دفاع به شدت روی آن حساس است، هرگونه اشارهای به جنگ ویتنام است. به عنوان نمونه، در فیلم محبوب «هالک» علاوه بر تغییراتی نظیر تغییر ماهیت آزمایشگاهی که هالک به طور اتفاقی در آن ایجاد میشود از یک آزمایشگاه نظامی به یک آزمایشگاه غیرنظامی، نام عملیات نظامی دستگیری هالک نیز از «کارگر مزرعه» به «مرد عصبانی» تغییر کرد. «کارگر مزرعه» نام یکی از عملیاتهای واقعی ارتش آمریکا طی جنگ ویتنام بود که طی آن حدود ۲۰ هزار هواپیمای نظامی، دهها میلیون متر مکعب علفکش و سموم شیمیایی دیگر را روی جنگلهای حومه شهرها در ویتنام پاشیدند و دهها هزار کیلومتر مربع از زمینهای کشاورزی این کشور را نابود کردند.
یکی دیگر از اشارههای حذفشده فیلم هالک به موضوع جنگ ویتنام نیز بخشی از فیلمنامه بود که در آن یکی از شخصیتهای فیلم میگوید: «همه آن پسربچهها، موشهای آزمایشگاهی، که در اثر تشعشعات [هستهای] و سلاحهای میکروبی کشته شدند.» این بخش از فیلم ظاهراً به برخی آزمایشهای محرمانه نظامی اشاره دارد که وزارت دفاع آمریکا در زمان جنگ ویتنام روی انسانها انجام میداده است. البته ممکن است این جمله اشاره به اختلالات ژنتیکی و جبرانناپذیری هم داشته باشد که مردم ویتنام از زمان جنگ تا به امروز با آن دست و پنجه نرم کردهاند.
تعداد سربازان آمریکایی که خودکشی میکنند گاهاً بیش از سربازانی است که به دست دشمن کشته میشوند
اسنادی که سکر و آلفورد به دست آوردهاند نشان میدهد پنتاگون حتی توان آن را دارد که با خودداری از حمایت از یک فیلم، به کلی از تولید آن جلوگیری کند. به عنوان مثال، در حالی که فیلمهایی مانند «تاپ گان» (Top Gun)، «تبدیلشوندگان» و «اقدام دلاورانه» (Act of Valor) آنقدر به حمایت پنتاگون وابسته بودهاند که تولید آنها بدون همکاری فیلمسازانشان با وزارت دفاع آمریکا غیرممکن بوده است، برخی فیلمهای دیگر مانند «عکسالعملها» (Countermeasures) هرگز به مرحله تولید نرسیدهاند. نویسندگان گزارش معتقدند که این فیلم «به دلایل مختلفی مورد مخالفت ارتش آمریکا قرار گرفت و هیچگاه تولید نشد. یکی از این دلایل، وجود اشاراتی به موضوع رسوایی «ایران-کنترا» در فیلمنامه این فیلم بود و به اعتقاد استراب «نیازی نیست که ... مسئله ایران-کنترا را دوباره به خاطر مردم بیاوریم.»
فیلمهای دیگری نظیر «مزرعههای آتش» (Fields of Fire) و «تاپ گان ۲» نیز صرفاً به این دلیل که فیلمنامه آنها «از نظر سیاسی جنجالبرانگیز» بوده است، نتوانستهاند حمایت پنتاگون را جلب کنند و در نتیجه ساخته نشدهاند. چنانکه نویسندگان گزارش تصریح میکنند: «این نوع سانسور «نرم» تلویزیون آمریکا را هم تحت تأثیر قرار میدهد. به عنوان مثال، مستندی به کارگردانی «لوئی ترو» درباره نحوه آموزش نیروهای یگان ویژه دریایی آمریکا مورد تأیید پنتاگون قرار نگرفت و ساخته نشد.»
گزارش ادامه میدهد: «گستره این سانسور نظامی در صنعت سرگرمی آمریکا دقیقاً مشخص نیست، چراکه بسیاری از اسناد موجود در اینباره همچنان محرمانه نگه داشته شدهاند. اکثریت اسنادی که ما به دست آوردهایم، گزارشهای خاطرهگونهای از سوی دفاتر رابط پنتاگون با صنعت سرگرمی هستند که به ندرت به تغییرات ایجادشده در فیلمنامهها اشاره میکنند و اگر هم این کار را انجام بدهند، هرگز توضیحات صریح و مفصلی در اینباره ارائه نمیکنند. با این حال، همین اسناد نشان میدهند که وزارت دفاع آمریکا فیلمسازها را ملزم میکند تا همه فیلمهای تحت حمایت پنتاگون را پیش از اکران عمومی، در حضور نمایندگان وزارت دفاع به نمایش بگذارند و گاهی این فیلمها را حتی پس از تکمیل روند تولید نیز تغییر میدهد.»
واقعیت دیگری که از بررسی اسناد افشاشده مشخص میشود این است که «دخالت ارتش در هالیوود ماهیتی پیشدستانه دارد و وزارت دفاع دارد تلاش میکند تا خود را در ابتداییترین مراحل ساخت فیلم دخالت دهد «زمانی که شکل دادن شخصیتها و روایتهای داستانی مطابق با منافع ارتش، آسانتر است.» به این ترتیب، نفوذ وزارت دفاع آمریکا در صنعت سرگرمی این کشور منحصر به یک مرحله خاص از روند تولید محصولات نمیشود و قدرت پنتاگون در این زمینه با قدرت مدیرعاملهای استودیوهای بزرگ فیلمسازی برابری میکند.
پایگاه هوایی «ادواردز» جایی که صحنههای زیادی از فیلم «مرد آهنین» فیلمبرداری شده است
نویسندگان گزارش توضیح میدهند: «سیا نیز با وجود داشتن ظرفیتهای سینمایی بسیار کمتر نسبت به پنتاگون، توانسته است تأثیر قابلتوجهی را بر برخی از پروژههای تحت حمایت خود اعمال کند. اگرچه سیا هیچ فرایند رسمیای را برای بازبینی فیلمنامهها ندارد، اما «چیس براندون» رابط این آژانس با صنایع سرگرمی آمریکا توانسته خود را به خوبی در مراحل اولیه فرآیند نگارش فیلمنامه بسیاری از فیلمها و برنامههای تلویزیونی در آمریکا دخالت بدهد.»
مشهودترین تأثیر براندون روی یک فیلم را میتوان در فیلم جاسوسی «تازهسرباز» (The Recruit) مشاهده کرد. این فیلم، روند آموزشهای یک جاسوس جدید در کمپ آموزشی «مزرعه» متعلق به سیا را به تصویر میکشد. پردازش اولیه داستان و حتی نگارش پیشنویسهای اولیه فیلمنامه به دست خود براندون انجام شد، هرچند نام او صرفاً به عنوان یک «مشاور فنی» در انتهای فیلم ذکر میشود.
فیلم تازهسرباز ضمن تأکید بر «تهدیدات جدید در دنیای پساشوروی»، تلاش میکند تا نظریه موجود درباره شکست سیا در جلوگیری از شکلگیری حوادث ۱۱ سپتامبر را رد کند. در همین راستا، یکی از مفاهیمی که در این فیلم تکرار میشود، این ادعاست که «شکستهای سیا را همه میدانند، اما موفقیتهای آن را کسی نمیداند.» هدف نهایی در این فیلم، دامن زدن به این پروپاگانداست که «سیا یک بازیگر خیرخواه و منطقی در دنیایی خطرناک و مملو از هرجومرج است.»
کارشناسان پروژه اینسرجاینتلیجنس تصریح میکنند که مانند پنتاگون، «سیا هم موفق به سانسور فیلمنامهها و حذف یا تغییر سکانسهایی شده است که نمیخواهد عموم مردم آنها را ببینند. به عنوان مثال، «مارک بول» فیلمنامهنویس فیلم «سی دقیقه پس از نیمهشب» [Zero Dark Thirty]، فیلمنامه خود را «به طور شفاهی» با نمایندگان سازمان سیا در میان گذاشت و آنها برخی صحنهها را از فیلمنامه حذف کردند؛ از جمله صحنهای که در آن یک افسر مست سیا روی سقف خانهای در اسلامآباد با سلاح کلاشنیکف تیر هوایی شلیک میکند، یا صحنههایی که استفاده از سگ در شکنجههای سیا را نشان میدهد.»
نمونه دیگری از دخالت سیا در ساخت فیلمهای سینمایی به فیلم کمدی عاشقانه و بسیار محبوب «ملاقات با والدین» برمیگردد. به درخواست براندون، در صحنهای که «بن استیلر» متوجه میشود «رابرت دنیرو» (پدرزن آینده استیلر) یک جاسوس سیا است، به جای آنکه استیلر طبق فیلمنامه ابتدایی، دفترچههای شکنجه سیا را روی یک میز ببیند و به این موضوع پی ببرد، صرفاً با دیدن عکسهای دنیرو در کنار شخصیتهای مشهور متوجه ارتباط او با سیا میشود.
دخالت سیا در هالیوود ابعاد گستردهتر و تاریخ طولانیتری هم دارد. به عنوان مثال، طی دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰، این آژانس در مواردی مانند فیلم کمدی «جاسوس مورد علاقه من» (My Favourite Spy) به کارگردانی «باب هوپ» هرگونه اشاره به نام خود را از فیلمهای سینمایی و برنامههای تلویزیونی حذف میکرد، تا زمانی که این کار برای اولین بار در سال ۱۹۵۹ و در فیلم «شمال از شمال غربی» (North by Northwest) به کارگردانی «آلفرد هیچکاک» رخ داد.
صحنهای از فیلم سانسورشده «ملاقات با والدین» وقتی «استیلر» (چپ) با دیدن تصاویری از «دنیرو» به جاسوس بودن او پی میبرد
سانسور تنها ابزار سیا برای دخالت در هالیوود نبوده است و عدم حمایت این سازمان از برخی فیلمها به معنای آن بوده که این فیلمها هیچگاه به مرحله تولید نرسیدهاند. سیا حتی برای آنکه یک سری مستند درباره «دفتر خدمات استراتژیک» (که سیا بعدها جانشین آن شد) ساخته نشود، برخی عناصر در شبکه سیبیاس را مأمور کرد تا استودیویی بزرگتر را ایجاد و استودیوی سازنده این سری مستند را از بازار رقابت خارج و برنامه تولید این مستندها را هم متوقف کنند. به این ترتیب، سیا مطمئن شد فعالیتهای دفتر خدمات استراتژیک از ارزیابی عمومی در امان میماند.
علاوه بر سیا، آژانس امنیت ملی نیز نقش مشابهی را در سانسور و کنترل هالیوود ایفا میکند، هرچند اطلاعات موجود درباره دخالتهای این سازمان در صنعت سرگرمی آمریکا بسیار کمتر است. اسناد افشاشده نشان میدهد تاکتیکهای آژانس امنیت ملی نیز شباهت معناداری با تاکتیکهای سیا و پنتاگون دارد. به عنوان مثال، ایمیلهای داخلی آژانس امنیت ملی نشان میدهد که فیلمسازهای «دشمن دولت» (Enemy of the State) چندین بار برای بازدید از دفتر آژانس امنیت ملی به این دفتر دعوت شدهاند. همچنین وقتی از یک هلیکوپتر برای فیلمبرداری هوایی از شهر «فورت مید» (میزبان آژانس امنیت ملی) استفاده کردند، این آژانس اجازه داد تا از فیلمهای گرفته شده، در فیلم نهایی استفاده کنند.
شواهد حاکی از آن است که آژانس امنیت ملی هم از سالها پیش در هالیوود دخالت داشته است. به عنوان نمونه، «جری بروکهایمر» تهیهکننده «دشمن دولت» در مصاحبه سال ۱۹۹۸ خود اذعان کرده است که به درخواست آژانس امنیت ملی فیلمنامه این فیلم را به گونهای تغییر داده تا اقدامات منفی به تصویر کشیده شده در فیلم، صرفاً به یک مقام فاسد در این آژانس نسبت داده شوند و نه به کل آژانس. نویسندگان گزارش تأکید میکنند که نظریه استفاده از سینما برای انداختن تقصیرها به گردن عوامل سرکش و خودسر در سازمانهایی مانند آژانس امنیت ملی و تلاش برای رفع اتهامات مبنی بر وجود فساد سیستماتیک در این سازمانها، دقیقاً مطابق با دستورالعمل سیا و پنتاگون است.
این خبرنگاران انگلیسی توضیح میدهند: «در مجموع، ما شاهد وجود یک دستگاه تبلیغاتی وسیع و نظامیسازیشده هستیم که بر سراسر هالیوود کنترل دارند. اگرچه ممکن است این کار رسماً سانسور تلقی نشود، چون روی کاغذ، فیلمسازها داوطلبانه تصمیم میگیرند تا تغییرات مدنظر پنتاگون و نهادهای جاسوسی آمریکا را در فیلمنامههای خود اعمال کنند، اما به هر حال دخالت این سازمانها در صنایع سرگرمی آمریکا نشاندهنده فشار شدید و اغلب ناشناختهای است که روایتها و تصاویری را شکل میدهند که [صدها میلیون نفر از] مردم چه روی پردههای بزرگ سینما و چه در صفحههای کوچکتر تلویزیونهایشان به تماشای آنها مینشینند.»
منبع: مشرق
انتهای پیام/