این زن ادعا کرد که خاکستر مادر خود را در جشن کریسمس روی غذا ریخته و خورده است، زیرا تحمل برپا کردن مراسم کریسمس را بدون مادرش نداشت اما به این صورت حضور او را کنار خود حس می کند.
دبورا در این باره گفت: وقتی خاکستر مادرم را می خورم حس میکنم روح او در من حلول کرده و خونش در رگهای من جاری است.
او همچنین در ادامه صحبتهایش اظهار کرد که هر سال کریسمس که از راه میرسد میل من به خوردن خاکستر بیشتر بیشتر می شود، به این شکل حضور مادرم را نیز در جشن حس می کنم، برایم مهم نیست که دیگران درباره من چه می گویند، از نظر من آنچه انجام می دهم درست ترین کار ممکن است.
دبورا: با این کار به مادرم اجازه می دهم که به من نزدیک تر شود و زندگی روزمزه ام را با او به اشتراک می گذارم،چه چیزی برای من بهتر از این است،دیگر جای خالی اش عذابم نخواهد داد.
این زن می دانست که مادرش بیمار است اما به هیچ عنوان انتظار مرگ او را نداشت و با رفتن پیرزن، دبورا با یک شوک بزرگ مواجه شد که برای کنار آمدن با آن دنبال راهی می گشت.
خانم پارسونز:زمانی این خاکستر را در یک کیسه می گذاشتم ،من آن را حتی در خواب یا بیرون از خانه همراه داشتم،بعد از مدتی خاکستر را درون یک جعبه گذاشتم،اما این هم چاره کار من نبود، ماجرا از آن روزی شروع شد که بسیار افسرده و غمگین بودم، دلتنگی و دوری از مادر دیگر برایم قابل تحمل نبود،بی اختیار به سراغ جعبه رفتم و مقداری از خاکستر را در دهانم گذاشتم، حسی که در آن لحظه به من دست داد، به راستی غیر قابل وصف بود.
انتهای پیام/