سعدی در حکایت «در سیرت پادشاهان» مفهوم صحیح و دقیق عبارت «دروغ مصلحتی» را بیان کرده است.
با خواندن و دقت در مضمون این حکایت در می یابیم که دروغ مصلحتی همان آبی است که باید در مواقع خاص و حساس بر روی آتش ریخته شود. گفته و عملی که اختلاف، نزاع و درگیری میان افراد را از بین برده و از بروز هرگونه رویداد تلخ و ناگوار جلوگیری کند.
هر نوع عمل خیر که دوستی و مروت بین مردم را افزایش دهد، مصلحت است. پس بدانیم که کی، کجا و چطور از دروغ مصلحتی استفاده کنیم.
حکایت به قلم «سعــــدی»
باب اول (در سیرت پادشاهان)
حکایت شماره 1
پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد. بیچاره در آن حالت نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن که گفتهاند: هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.
وقت ضرورت چو نماند گریز/دست بگیرد سر شمشیر تیز
اذا یئِسَ الانسانُ طالَ لِسانُهُ/کسنّورِ مغلوب یَصولُ عَلی الکَلب
ملک پرسید چه میگوید: یکی از وزرای نیک محضر گفت: ای خداوند همی گوید "وَ الْکاظِمینَ الغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ" ملک را رحمت آمد و از سر خون او در گذشت. وزیر دیگر که ضدّ او بود گفت: ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن. این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت. ملک روی ازین سخن در هم آورد و گفت: آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی؛ که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی و خردمندان گفتهاند: دروغ مصلحت آمیز به که راستی فتنهانگیز.
هر که شاه آن کند که او گوید/حیف باشد که جز نکو گوید
بر طاق ایوان فریدون نبشته بود:
جهان ای برادر نماند به کس/دل اندر جهان آفرین بند و بس
مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت/که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
چو آهنگ رفتن کند جان پاک/چه بر تخت مردن چه بر روی خاک
حکایت به قلم "ســاده و روان"
باب اول : در سیرت پادشاهان
حکایت شماره 1
در يكى از جنگها، عدهاى را اسير كردند و نزد شاه آوردند. شاه فرمان داد تا يكى از اسيران را اعدام كنند. اسير كه از زندگى نااميد شده بود، خشمگين شد و شاه را مورد سرزنش و دشنام خود قرار داد كه گفتهاند: هر كه دست از جان بشويد، هر چه در دل دارد بگويد.
وقت ضرورت چو نماند گريز/ دست بگيرد سر شمشير تيز
اذا یئِسَ الانسانُ طالَ لِسانُهُ/ کسنّورِ مغلوب یَصولُ عَلی الکَلب
پادشاه از وزیران خود پرسيد: اين اسير چه مى گويد؟ يكى از وزيران نیک سرشت گفت: ای خداوند همی گويد:
(والكاظمين الغيظ و العافين عن الناس) آل عمران _ 134/ پرهیزکاران آنهایی هستند که هنگام خشم، خشم خود را فرو برند و لغزش مردم را عفو کنند و آنها را ببخشند.
شاه با شنیدن این آیه، به آن اسیر رحم کرد و او را بخشید؛ اما یکی از وزیرانی که مخالف او بود نزد شاه آمد و گفت: نباید وزیرانی چون ما نزد شما سخنی دروغ بگویند. اين اسیر به شما دشنام داد و شما را به باد سرزنش گرفت.
شاه با شنیدن این جملات سخت آشفته شد و گفت: دروغ آن وزیر برایم پسندیده تر از صداقت تو بود؛ زیرا دروغ او از روی مصلحت و نیکی بود و حقیقت تو از روی پلیدی. چنانکه خردمندان گفتهاند: «دروغ مصلحت آميز به ز راست فتنه انگيز»
هر كه شاه آن كند كه او گويد/حيف باشد كه جز نكو گويد
و بر پيشانى ايوان كاخ فريدون شاه، نبشته بود:
جهان اى برادر نماند به كس/دل اندر جهان آفرين بند و بس
مكن تكيه بر ملک دنيا و پشت/كه بسيار كس چون تو پرورد و كُشت
چو آهنگ رفتن كند جان پاک/چه بر تخت مردن چه بر روى خاک
انتهای پیام/