سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

ماجرای کمک امام زمان(عج) به مسافر گمشده

ماجرای کمک امام زمان (عج) به زائر مدینه که در بین راه گم‌شده بود را در اینجا بخوانید.

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ حضرت صاحب الزمان (عج) با اینکه از نظر ما غایب هستند اما از احوال شیعیان آگاهند و آنان را از امدادهای خود بهره‌مند می‌سازند؛ در ادامه، داستان کمک امام زمان (عج) به زائر مدینه که در بین راه گم‌شده بود را بخوانید:

 هوا تاریک شده بود، همه‌ی افراد قافله نگران بودند. یکی گفت: «حالا چه کنیم؟ اگر از مدینه و مکه بازگشتیم، جواب زن و بچه‌اش را چه دهیم؟»، یکی دیگر گفت: ا«گر ما تند نمی‌رفتیم، سید احمد عقب نمی‌ماند»، دیگری گفت: «اگر سید گرفتار راهزن‌های جاده نشده باشد، حتماً تا الان گرگ‌های گرسنه حسابش را رسیده‌اند.»
 
کاروان برای نماز صبح ایستاد؛ همگی وضو گرفتند و نماز را به جماعت خواندند، بعد از اتمام نماز، ناگهان صدای ناله‌ای بلند شد، چشم‌ها به سوی صاحب ناله خیره گشت، همه تعجب کرده بودند! سید احمد!؟ آن هم در این موقع که کاروان چند کیلومتر از او دور شده بود! این غیر ممکن بود! اما واقعیت داشت!، همگی دور سید حلقه زدند و از او خواستند تا شرح ماجرا را بگوید. او آرام آرام شروع به سخن نمود:
 

وقتی بارش برف، شدید شد من از قافله عقب ماندم. هر کاری می‌کردم که اسب را تند برانم نمی‌توانستم. لحظه به لحظه فاصله‌ی من با شما بیشتر می‌شد تا جایی که دیگر هیچ یک از شما را نمی‌دیدم. حیرت زده و درمانده شده بودم. وحشت سراسر وجودم را در بر گرفته بود. هیچ راهی برایم باقی نمانده بود. شروع کردم با خدا حرف زدن. به پیامبر متوسل شدم و گفتم: «آقا زائرت را نا امید مکن»، بعد یادم آمد که اگر گم شدگان می‌خواهند امام زمان را به یاری بخوانند، او را با لقب « ابا صالح » صدا بزنند. امام زمانم را صدا زدم. با او درد و دل کردم، با لقب ابا صالح اشک از گونه‌هایم جاری می‌شد. از جا برخاستم و کمی به جلو حرکت کردم. به اطراف نگاهی انداختم، ناگهان باغی در جلویم ظاهر شد. با خود گفتم: «شاید در این باغ باغبان یا سرایداری باشد تا بتوانم شب را در آن‌جا پناه ببرم» با خوشحالی وارد باغ شدم، مردی را دیدم که بیل در دست گرفته بود و آرام به شاخه‌های درخت می‌زد، چهره‌ی گشاده و چشمان نافذش اضطرابم را شست، آرامشی عجیب سراسر وجودم را در بر گرفت.
 
سلام کرد. پرسید: «این جا چه می‌کنی؟»، بی اختیار به گریه افتادم: «می‌ترسیدم در این بیابان بلایی به سرم بیایید، تو را به خدا کمکم کنید.»، با اطمینان پاسخ داد: «این که چاره‌اش آسان است. نماز شب بخوان تا راه را پیدا کنی.» ابتدا فکر کردم شوخی می‌کند، اما جدّیت از کلام و صورتش می‌بارید. او طوری صحبت می‌کرد که جای چون و چرا باقی نمی‌گذاشت. سجده‌ی خود را پهن کردم و شروع به خواندن نماز شب کردم. اصلاً احساس غربت و تنهایی نمی‌کردم. احساس می‌کردم که در جایی بهتر از خانه‌ی خود قرار دارم.
 


وقتی نمازم به پایان رسید باغبان نزدیک آمد و آهسته گفت: «حالا جامعه بخوان»، شگفت زده پرسیدم: «جامعه!؟»، پاسخ داد: «زیارت جامعه، مگر نمی‌خواستی به دوستانت برسی؟»، پوزخندی  زدم و گفتم: «زیارت جامعه چه ربطی به پیدا کردن قافله دارد؟ زیارت جامعه را باید کنار صحن و سرای امامان خواند!». به یاد فضای روحانی این زیارت افتادم، دلم هوای زیارت کرده بود اما فقط چند جمله‌ی اول آن را حفظ بودم. شروع به خواندن ابتدای زیارت کردم: « السّلام عَلَیْکُم یا اَهل البَیتِ النّبوه و موضع الرسالة...»، باغبان گفت: «علیک السلام».

زیارت را ادامه دادم: «السلام علی ائمه المهدی و مصابیح الدجی...»، دوباره باغبان جواب سلامم را داد. از کارش تعجب کرده بودم اما جای گفت و گویش نبود چرا که با گفتن هر جمله از زیارت جمله‌ی بعد به  زبانم می‌آمد. زیارت جامعه با اشک و آه به پایان رسید. باغبان جلو آمد و گفت: «حالا عاشورا را بخوان که دیگر دارد کارت درست می‌شود». من زیارت عاشو را را حفظ نبودم. با خود گفتم: «حالا که توانستم زیارت جامعه را به این بلندی بخوانم شاید بتوانم زیارت عاشورا را هم بخوانم». رو به قبله ایستادم و شروع کردم: «السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یا بن رسول الله...»، دوباره آن نیروی قبلی به سراغم آمده بود. با خواندن هر خط خط دیگر به یادم می‌آمد. هنگام خواندن این زیارت باغبان به شدت گریه می‌کرد و شانه‌هایش به شدت می‌لرزید.

زیارت عاشورا هم به پایان رسید. باغبان افسار الاغی را بر دست گرفت و جلو آمد. رو به من کرد و گفت: « بلند شو، می‌خواهم تو را به قافله‌ات برسانم». خنده‌ام گرفت و گفتم: «دو تایی با یک الاغ؟ حتماً خیلی هم زود می‌رسیم»، چاره‌ای نبود. سوار شدم. به سراغ اسب رفتیم. افسارش را کشیدم که به دنبال ما بیاید. اما اسب از جایش تکان نمی‌خورد. دوباره تلاش کردم، اما فایده‌ای نداشت. باغبان افسار اسب را از من گرفت. اسب بدون هیچ مقاومتی از جای خود حرکت کرد. به راه خود ادامه دادیم. باغبان پرسید: «چرا نماز شب را به فراموشی سپرده‌اید؟ چرا زیارت جامعه را نمی‌خوانید؟ چرا عاشورا را ترک کرده‌اید؟» من سخنی برای گفتن نداشتم و فقط گوش می‌دادم.
 


با خود می‌گفتم: «اهالی این منطقه ترکی صحبت می‌کنند و مذهب آن‌ها هم مسیحی است پس چگونه این مرد به خوبی فارسی حرف می‌زند و مذهبش هم با ما یکی است.»، حسابی گیج شده بودم. لحظاتی بعد باغبان به صدا در آمد: «این هم از دوستانت نگاه کن دارند نماز صبحشان را می‌خوانند»، خدای من! چه می‌دیدم، چگونه ممکن بود؟! ما که هنوز راهی نیامده بودیم! باور کردنی نبود اما چشم‌هایم درست می‌دید!.با خوشحالی از الاغ پایین پریدم. سوار اسب خودم شدم. لگدی به آن زدم تا به راه بیفتد. اما اسب از جایش تکان نمی‌خورد. باغبان جلو آمد و دستش را روی اسب گذاشت. اسب آرام به راه افتاد. در حین حرکت همه‌ی حوادث را در ذهنم مرور کردم. آن‌چه در باغ گذشته بود و آن‌چه بیرون باغ اتفاق افتاده بود، از ذهن گذراندم.

نه، چنین چیزی باور نکردنی است! غیر ممکن است! چرا من از آن همه نشانه به راحتی گذشتم؟ نکند او خودش باشد؟! قلبم به تپش افتاد. هیجان وجودم را فرا گرفته بود. بدنم می‌لرزید. ترسیدم برگردم و او را نبینم. افسار اسب را کشیدم و به عقب برگشتم اما از او خبری نبود. از اسب پایین پریدم به دنبالش به این سو آن سو دویدم اما اثری از او دیده نمی‌شد. خودش بود. می‌دانم خودش بود. من نادان بودم که او را نشناختم. حالا دیگر امام زمانم رفته بود.
 
 
انتهای پیام/
 

ماجرای کمک امام زمان(عج) به زائر مدینه

 

برچسب ها: ظهور ، فرج ، جمکران
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱۱۰
در انتظار بررسی: ۰
رضا
۰۱:۱۳ ۰۷ دی ۱۳۹۹
اقاجان‌به‌فریاد‌بی‌کسان‌رس‌.یا‌صاحب‌الزمان
مهدی
۲۲:۵۱ ۱۴ آذر ۱۳۹۹
سلام اقا توروخدا خودتون کمکم کنید که من شما را ببینم وبشناسم ....اقا جان دارم هرکاری می کنم که فقط شما را ببینم ، وبشناسم ؛ جان مادرتون منو قبول کنید ویه کاری کنید که منم چزو یاران شما بشم ....
باور کنید توی زندگی هیچ کسی به غیر از شما ندارم
المستغاث بک یا صاحب الزمان
ناشناس
۰۰:۲۳ ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹
یا ابا صالح مددی مولا .خداوندا ای خالق یگانه ای مهربان ترین مهربانان آیا چشمان آلوده ام و این جسم رنجور و خسته ام و این روح متلاطم و درمانده ام لایق وصال یار خواهد شد آیا جمال حجتت را خواهم دید آیا لایق یاری او خواهم بود خدایا ای معبود من دلم بس دلتنگ جمال یار می باشد .یا ابا صالح مددی مولا
ناشناس
۱۹:۱۲ ۲۲ بهمن ۱۳۹۸
سلام خدایا اگر لایق هستیم کمکمان کن....
حضرت مهدی تنها نظار ...
....
اشکان
۲۲:۵۳ ۱۱ دی ۱۳۹۸
سلام آقا خیلی دوست داریم کمکم کن...
ناشناس
۰۷:۵۲ ۱۰ مهر ۱۳۹۸
قربونت بشم یااباصالح ادرکنی و کمکمان کن مسیر زندگی رو کج نریم
ناشناس
۰۹:۴۱ ۱۶ خرداد ۱۳۹۷
سلام. چیزی سخت تر از این نیست که ی مدت آقا رو داشته باشی و قدرش رو ندونی . بعد که رفت تازه بفهمی چه بلایی سرت اومده. زخم خورده این تقدیر شدم که مولای من چاره ای جز دوری کردن از ما نداره وبدتر از همه کاری که باید انجام بدیم و در بیخبری هستیم
علی
۰۲:۱۲ ۰۷ خرداد ۱۳۹۷
سلام آقا ... برامون دعا کن.
کیانا
۱۶:۱۹ ۰۱ خرداد ۱۳۹۷
یا ابا صالح امهدی ادرکنی
Ali
۱۶:۱۴ ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷
یاصاحب‌الزمان‌کی‌خواهی‌امد
ناشناس
۰۰:۵۰ ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۷
یاصاحب الزمان
محتاج دعا
۰۲:۱۱ ۱۷ فروردين ۱۳۹۷
سلام آقاجون. دلم خیلی گرفته.از خودم ، از کارهام. من خیلی نادونم خودت کمکم کن.میدونی که چقدر دلم شکسته و اومدم اینجا باهات حرف بزنم تا یکم سبک بشم.میترسم از آینده ام ، قسم به مادر پاکت که آینده ام رو خودت تضمین کن.خیلی به کمکت نیاز دارم تو رو خدا آقا کمکم کنننن. لطفا همه عزیزا واسم دعا کنین.
ناشناس
۲۳:۲۲ ۱۸ بهمن ۱۳۹۶
یا صاحب الزمان
یه پست
۲۳:۲۲ ۱۸ بهمن ۱۳۹۶
به خدا جوانم و گرفتار کمر درد ولی ته ته دلم روشنه از حضرت مهدی شفامو می گیرم هر کی دیدش این پیغاممو بهش برسونه ابا صالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
ابراهیم
۰۸:۴۲ ۱۳ بهمن ۱۳۹۶
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
ناشناس
۲۱:۴۱ ۲۱ آذر ۱۳۹۶
یا‌مهد‌ی‌‌‌(ع‌)‌‌ا‌‌د‌ر‌‌کنی
علی
۰۲:۵۲ ۰۶ آذر ۱۳۹۶
قربونتون برم اقا جان
ناشناس
۰۰:۴۵ ۰۵ آذر ۱۳۹۶
یا مهدی
ناشناس
۲۲:۲۲ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
خدایا هنگام ظهور آقارا زودتر برسان السلام علیک یااباصالح(عج).
ناشناس
۱۴:۲۱ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
کسی که گم شده ما هستیم ما خودمونو گم کردیم
ناشناس
۱۴:۲۱ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
خدایا ما را از منتظران واقعی آقا قرار ده
ناشناس
۱۴:۲۱ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
به خوبها سر میزنی مگه بدها دل ندارند ؟
ناشناس
۱۴:۲۱ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
خیلی دوست دارم رخ زیبایت را ببینم مهدی جان ادرکنی مولا
ناشناس
۱۴:۲۱ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
اللهم عجل ولیک الفرج
ناشناس
۱۱:۴۶ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
جانم به فدایت یا امام زمان (عج)
ناشناس
۱۱:۳۴ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
شکرت خدا که شیعم
ناشناس
۱۱:۳۴ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
شکرت خدا که شیعم
ناشناس
۱۱:۳۴ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
سلام آقا من همیشه وجودت رو کنارم حس کردم . خدا شاهده اگه شفاعت های تو نبود اگه تو نبودی الان اینجا نبودم. خدایا چقدر تو امام حاضرت خوبید که این همه بی منت خوبی میکنید دست میگیرید ولی من یه عبادت خشک و خالی رو به زور انجام میدم . شرمندم جبران میکنم . هوا همه داشته باشید من و پدر و مادر و خانوادم هم در میون همه. مخلصتم خدا مخلصتم آقا . شکرت خدا که شیعم
ناشناس
۰۹:۰۸ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
خوشا به سعادتش
ناشناس
۰۷:۰۴ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
السلام وعلیک یاصاجب الزمان،آقاجان من ازکودکی راهموگم کردم،البته تقصیرمن نیست،دیگه هم تو این راه گم شدم،من ماندم باکوله باری سنگین پرازگناه،اماوقتی نامادری آمد،کوله بارم سنگین سنگین ترشدوغرق درگمنامی شدم ودیگه هیچکس هم دستمون گرفت،دیگه هیچکس خبری ازم نگرفت،من ماندم وبیکسی....
ناشناس
۰۷:۰۴ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
جانم به فدایت یاصاجب الزمان (عج)
ناشناس
۰۵:۵۵ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
التماس دعا
ناشناس
۰۳:۱۵ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
تشکر از گزارشتون التماس دعا
ناشناس
۰۳:۱۵ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
عجبا اتفاقا من هم شاهداین قضیه عجیب وغریب بودم البته سیداحمد یادش رفت بگوید تعقیبات نماز ودعای توسل ودعای کمیل ودعای ندبه وووراهم خوانده انشاله هروقت گم شدید سجاده ومهرنمازتان هم همراه داشته باشید درچنین مواقعی کلیه سفارشات سیداحمد را انجام دهید التماس دعا خیلی فیض بردیم ازاین نصایح
ناشناس
۰۳:۱۵ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
عجبا اتفاقا من هم شاهداین قضیه عجیب وغریب بودم البته سیداحمد یادش رفت بگوید تعقیبات نماز ودعای توسل ودعای کمیل ودعای ندبه وووراهم خوانده انشاله هروقت گم شدید سجاده ومهرنمازتان هم همراه داشته باشید درچنین مواقعی کلیه سفارشات سیداحمد را انجام دهید التماس دعا خیلی فیض بردیم ازاین نصایح
ناشناس
۰۰:۰۵ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
اونقدر دنیا ما رو مشغول خودش کرده که از امام حاضرمون غافل شدیم...

خیلی غافلیم ، ادم شرمنده میشه
طاها
۰۰:۰۱ ۰۴ آذر ۱۳۹۶
السلام علیک یا اباصالح المهدی ( عج )
ناشناس
۲۳:۵۸ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
یامهدی..

التماس دعا دااارم
ناشناس
۲۳:۱۷ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
جانم فدایت آقا جان .الهم عجل لولیک الفرج.
ناشناس
۲۳:۱۳ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
الله عجل لولیک الفرج
ناشناس
۲۲:۴۹ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
آقاجانم کمکم کن .التماس دعا دارم دلم خیلی گرفته
ناشناس
۲۲:۴۹ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
حاجتی دارم . آقاجان کمکم کن
ناشناس
۲۲:۴۶ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
یا امام زمان قربونت برم .
غلامرضا
۲۲:۲۸ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
اسلام علیک یااباصالح المهدی
سید رضا
۲۲:۲۴ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
یا ابا صالح المهدی جانم به قربانت ارباب
ناشناس
۲۲:۱۶ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
اقا جان بیا جان مادرت زهرا.
اللهم عجل لولیک الفرج
ناشناس
۲۲:۱۶ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
اللهم عجل لولیک الفرج
ناشناس
۲۲:۱۶ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
اللهم عجل لولیک الفرج
ناشناس
۲۲:۱۴ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
یا مهدی...
ناشناس
۲۱:۲۵ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
سلام علی ابا صالح
روزی تو خواهی آمد
اللهم عجل لولیک الفرج
ناشناس
۲۱:۲۴ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
یامهدی ادرکنی
ناشناس
۲۱:۰۸ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
باتشکر از سایت خوبتون ممنونم.

یا مهدی..
Ahmad Pouria
۲۰:۲۸ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ( عج ) اللهم عجل لوليک الفرج
ناشناس
۲۰:۱۹ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
اللهم عجل الولیک الفرج
مهدی
۲۰:۱۱ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
سلام آقا جون الهی که زودتر بیایید ومارا ازاین سردرگمی بیرون بیارید کمکم کن
ناشناس
۱۹:۳۰ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
یا صاحب زمان
ج ز
۱۸:۵۵ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
سلام بر حضرت مهدی(عج)/ السلام علیک یا ابا عبدلله/السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
ناشناس
۱۸:۴۷ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
خدا نسیب ما هم کند. یا اباصالح. دلم انسان کامل آرزوست.
ناشناس
۱۸:۴۱ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
جانم آقاجان..
ناشناس
۱۸:۴۱ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
التماس دعا دارم
ناشناس
۱۸:۳۶ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
یا اباصالح المهدی ادرکنی.
ولي پور
۱۸:۳۶ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
الهی
یا حمید به حق محمد ( ص )
یا عالی به حق علی ( ع )
یا فاطر به حق فاطمه ( س )
یا محسن به حق الحسن ( ع )
یا قدیم الاحسان به حق امام حسین ( ع )
عجل لولیک الفرج مولانا صاحب الزمان ( عج )
ناشناس
۱۸:۳۵ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
لبیک یا ابوصالح المهدی
ناشناس
۱۸:۳۵ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
لبیک یا ابوصالح المهدی
ناشناس
۱۸:۳۱ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
سلام آقا جان کسی همنام. خودت. هست، نجاتش بده از شر شیطان قربانت برم آقا.
ناشناس
۱۷:۴۲ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
یااباصالح ادرکنی
ناشناس
۱۷:۲۳ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
یا امیرالمونین خودت به شب اول قبرمان کمک کن.
ناشناس
۱۷:۲۳ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
خدا بزرگه...
علی
۱۷:۱۸ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
سلام آقای خوبی‌ها انشاءالله به امید خداوند من و خانواده ام را هم به خاطر این که از شما غافل شده ایم ببخشید ومارا هم دعا بفرمائید شرمنده ایم آقاجان به امید دیدار آقا جانم فدای شما
ناشناس
۱۶:۴۴ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
دلم بدجوری گرفته یا امام زمان کمکم کن
ناشناس
۱۶:۳۶ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
با سلام
ممنون از نوشتن این گزارش .خیلی خوب بود
ناشناس
۱۶:۰۸ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
یا ابا صالح ادرکنی
ناشناس
۱۵:۵۳ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
بسیار عالی ممنونم
ناشناس
۱۵:۳۶ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ( عج ).
110
۱۵:۲۷ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
سلام آقا ... برامون دعا کن.
ناشناس
۱۵:۰۱ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
الهم عجل لولیک الفرج
ناشناس
۱۴:۵۱ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
لبیک آقا جان لبیک
ناشناس
۱۴:۲۸ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
اللهم عجل ولیک الفرج
ناشناس
۱۴:۰۷ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
خوشا به حالش
ناشناس
۱۳:۵۱ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
السلام علیک یاابا صالح مددی
ناشناس
۱۳:۴۸ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
با سلام ،خدایا ما را به حرمت امام زمانت در صراط مستقیم خود قرار بده..
ناشناس
۱۳:۴۷ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
قربان خاک پایت یا اباصالح.
ناشناس
۱۳:۴۷ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
قربان خاک پایت یا اباصالح.
علی
۱۳:۳۹ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
سلام بر پیامبر ص و خاندان پاک ایشان و سلام بر شما یا اباصالح
ناشناس
۱۳:۳۷ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
السلام علیک یا اباصالح المهدی
ناشناس
۱۳:۲۵ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
اللهم عجل لوليک الفرج
وحدت
۱۳:۲۲ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
السلام علیک یا ابا صالح المهدی. آقا جان شیعه را فراموش نکن
ناشناس
۱۳:۲۲ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
الهی
یا حمید به حق محمد ( ص )
یا عالی به حق علی ( ع )
یا فاطر به حق فاطمه ( س )
یا محسن به حق الحسن ( ع )
یا قدیم الاحسان به حق امام حسین ( ع )
عجل لولیک الفرج مولانا صاحب الزمان ( عج )
پیمان اشراقی
۱۳:۲۰ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
خدایا هنگام ظهور آقارا زودتر برسان
عیسی
۱۳:۰۴ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
خوب بود ممنون
مهوش
۱۳:۰۲ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
آقاجانم راه رو ما هم گم کردیم....
ادرکنی یا اباصالح
رضا
۱۲:۵۲ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
جانم بفدایت مولا جان
ناشناس
۱۲:۴۱ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
یا صاحب الزمان الغوث ادرکنی.
ناشناس
۱۲:۴۱ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
یا صاحب الزمان الغوث ادرکنی.
ناشناس
۱۲:۴۱ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
آقا شما رو تو زندگیم گم کردم .....
ناشناس
۱۲:۴۱ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
آقا شما رو تو زندگیم گم کردم .....
ناشناس
۱۲:۳۶ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
جانم بقربانت صاحب الزمان
سیروس
۱۲:۳۵ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
اللهم عجل ولیک الفرج
محمد
۱۲:۰۶ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
ممنون و تشکر
مسافر
۱۱:۵۲ ۰۳ آذر ۱۳۹۶
جانم بفدایت مولا جان