والدین محافظان بچه ها هستند برای این که آن ها را از آسیب دیدن حفظ کنند. آن ها دائما از زبانشان برای محافظت از بچه ها استفاده می کنند. مشکل این جاست که جمله “مراقب باش” کمی مبهم است و تصور والدین این است که امنیت بچه ها با همین جمله حفظ می شود.
گفتن مراقب باش به کودک یک عادت شده است
زمانی که بچه ها خیلی کوچک بودند پدر و مادرها مراقبشان بودند اما کمی که بزرگتر می شوند آزادی بیشتری به دست می آورند و والدین نمی توانند تمام حرکات و کارهایشان را تحت نظر داشته باشند. بنابراین راه دیگری برای مراقبت از آن ها پیدا می کنند.
بعضی والدین با پیشنهاد کردن جایگزین ها احتیاط را به آن ها القاء می کنند. به عنوان مثال به آن ها می گویند به جای دویدن در خیابان راه بروند. همیشه هنگام رد شدن از خیابان هر دو طرف را نگاه کن. عقب بایست و اجازه بده ماشین ها رد بشوند اما بعضی والدین همه چیز را در این جمله خلاصه می کنند: مراقب باش.
دلیل این که والدین عادت دارند دائما به کودکشان بگویند مراقب این است که زمانی که بچه بودند والدینشان با آن ها همین کار را کرده اند و به نظرشان عادی ترین روش برای اخطار دادن به بچه هاست. هیچ اشتباهی در این روش وجود ندارد و چون نیتمان خوب است دائم آن را تکرار می کنیم.
جمله مراقب باش تنها زمانی کمک می کند که به درستی توضیح داده شود. این جمله می تواند مفاهیم زیادی داشته باشد. اگر به کودک توضیح ندهید نمی داند که باید مراقب چه چیزی باشد. پس لازم است که به او توضیح دهید باید مراقب چه چیزی باشد و چرا. و اگر احتیاط نکنند چه اتفاقی می افتد؟
اگر این توضیحات را به او ندهید عادت می کند که به همه چیز به چشم تهدید نگاه کند. مراقب باش برای آن ها یعنی مراقب هر چیزی که در اطرافت هست باش. همه چیز خطرناک است. با تزریق کردن این دیدگاه در ذهن کودک باعث می شوید که در سنین بالاتر به هیچ چیزی اعتماد نکنند. بنابراین در فعالیت های فیزیکی کمتر شرکت می کنند چون ترس از آسیب دیدن دارند و از منطقه امن خود بیرون نمی آیند چون برایشان ترسناک است.
بچه ها باید در اشتباه کردن آزاد باشند و از آن ها چیز یاد بگیرند. در غیر اینصورت باور می کنند که تنها راه برای وجود داشتن و نجات پیدا کردن ریسک نکردن است.
درست است که امنیت داشتن مهم است اما ریسک نکردن هم ممکن است جلوی پیشرفت را بگیرد. وقتی دست به هیچ کاری نمی زنند تا امنیتشان به خطر نیفتد خیلی از فرصت ها را از دست می دهند.
برای پیشرفت در زندگی باید ریسک کرد. فرصت ها در همین ریسک ها نهفته هستند. شاید در این ریسک هیچ فرصتی نباشد شاید هم باشد. وقتی بیش از حد مراقب هستید فرصت ها را از دست می دهید و در نتیجه به موفقیت دست نمی یابید. موفقیت هرگز پشت در کسی که خطر نمی کند را نمی زند.
اخطار ندهید، راهنمایی کنید
به بچه ها اجازه دهید دلیل احتیاط را بدانند. هرگز آن ها را از افتادن نترسانید. آن ها باید یاد بگیرند که چطور بلند شوند، گردوخاک لباسشان را بتکانند و دوباره به راه رفتن ادامه دهند.
هنگام گفتن این جمله موقعیت را برایش شرح دهید و این که برای مراقب بودن به چه چیزی نیاز دارند. در آن ها احساس خطر مبهم ایجاد نکنید. به او توضیح دهید که چرا این کار خطرناک است، اما انتخاب را از او نگیرید. همچنان به او اجازه دهید که در فعالیت ها شرکت کند. اجازه دهید خودش مرزها را کشف کند و حس احتیاط را درک کند.
مثال هایی که برای توضیح این جمله می توانید به کار ببرید به شکل زیر است:
حواست را در کاری که انجام می دهی جمع کن.
مراقب غریبه ها باش و از آن ها فاصله بگیر.
آن سنگ خیلی سنگین است می توانی مراقبش باشی
قبل از پرتاب کردنش حواست به اطرافت باشد.
نزدیک استخر ندو.
حواست به دوستانت باشد شاید آن ها تو را نمی بینند.
اگر توپ وسط جاده افتاد از بزرگترها کمک بگیر.
اگر روش بازی دوستانت را دوست نداری به آن ها بگو.
اگر هنگام بالا رفتن مراقب باشی سر نمی خوری.
حواست به وقت باشد.
به کودکانتان اجازه دهید زمین بخورند
آن ها قرار نیست همیشه به حرف های شما گوش دهند. گاهی اوقات لازم است خودشان از بعضی چیزها درس بگیرند. پس آزادشان بگذارید. تنها کسانی که ریسک می کنند می توانند در آینده زندگی موفقی داشته باشند.
منبع:بهداشت نیوز
انتهای پیام/